کمیک رستم در هفتخوان، بازنویسی و ساده نویسی یکی از داستانهای شاهنامه، ماجرای رستم، پسر زال و رودابه، است. این قسمت از ماجراهای شاهنامه، شرح اولین پهلوانی رستم را در سه جلد ارائه میدهد. جلد اول، مقدمه ورود رستم به هفتخوان و به شرح وقایع قبل از شروع سفر است، جلد دوم ورود رستم به مازندران و پیروزی بر پنج خوان میپردازد.
جلد سوم شرح گذراندن دو خوان، ششم و هفتم و جنگ سپاه ایرانی بر سر مرزهای ایران و مازندران است. بازنویسیهای مصطفی حسینی محدود به این داستان نمیشود و در مجموعهای گسسته، داستانها را جدا از هم، به زبان امروزی و با تغییراتی محدود، ترجمه کرده است.

نمایش ضمیر ناخودآگاه ایرانیان در شاهنامه
شاهنامه که از گنجینههای ادبی ماست، داستانهای قبل از حضور اعراب در ایران را جمع آوری و باز تولید کرده است. فردوسی، برای احیای داستانهای گذشتگان بین گذشته و حالِ زمانه خود ارتباط ایجاد میکند. به طور کل شاهنامه مفسر فرهنگ، زندگی و اعتقادات ایرانیان باستان است.
بسیاری از شخصیّتها و پیرنگهای درون شاهنامه، فرهنگ ضمیر ناخودآگاه ما را تشکیل میدهد اما به دلیل آنکه این شخصیّتها مناسب با دنیای امروز منتقل، خوانده و شناخته نشدهاند، کهن الگوهای ایرانی ما همواره سرکوب میشود. تولید آثاری بر مبنای آنها، به تقویت کهنالگوهای ایرانی کمک میکند.
جهانی شدن و پیوستن همه جوامع به یکدیگر در دنیای امروز، اهمیّت تولید آثاری بر مبنای ادبیات گذشته و ایجاد پیوند و شناخت را افزایش میدهد. از طرف دیگر با توجه به تحولات زبانی و فاصله گرفتن زبان امروزی از زبان گذشتگان، خواندن و شناختن این قبیل آثار، مخاطب خاص خود را میطلبد. اهمیّت بازنویسی و بازآفرینی، برای گسترش گروه مخاطبان و همچنین در بر گرفتن گروههای سنی متنوع، بیشتر نمایان میشود.
بازخوانی شاهنامه در کمیک رستم در هفتخوان
کمیک رستم در هفتخوان، با استفاده از فرمی مناسب، شاهنامه را بازنویسی کرده است. شاهنامه قابلیت تصویری بالایی دارد و موضوع پهلوانی و قهرمانیای که دارد برای تبدیل شدن به کمیک کاملا مناسب است. بازنویسی آقای حسینی در ارائه داستان، خلاق نیست و مخاطب با کمترین تغییرها با داستان و شخصیّتهایی که فردوسی به آنها پرداخته است روبهرو است. تغییراتی که صورت گرفته، کیفیت اثر را بهبود بخشوده و جزئیات و دیالوگها با قالب انتخابی هماهنگ است. خلاقیت این اثر، در تصاویر و شیوه قصهگویی نمود پررنگتری پیدا میکند.
تصویرسازی داستانی و کمیکها، با توجه به شرایط زندگی نو، شیوه روایتگری، تصویر، دیالوگها و جملات کوتاهی که دارند به سرعت در حال فراگیر شدن هستند؛ در ایران نیز، رفته رفته، کمیکها راه خود را پیدا کردهاند و رو به پیشرفت و پررنگ شدن رفتهاند. انتخاب این قالب میتواند تاثیر نسبتا خوبی بر ماندگاری اثر بگذارد. خوانش بیشتر متن، و انتقال داستانهای قدیمی میتواند به تولید داستانهای نو کمک کند. کمیک موجود میتواند نسخهای ابتدایی و پیشمتنی برای انیمیشنهای اقتباسی باشد.
نویسنده از زبان ساده، جملات و لحن مناسب بهره برده و زبان اثر را به درک مخاطب کم سن نزدیک نگه داشته است. تلاش او در این امر، با کلمات و عباراتی که گاهی برای حفظ زبان تاریخی و شکل حماسی آن به کار میبرد، دچار لغزش میشود. استفاده از کلمات کم کاربرد به آشنایی و گسترش دایرهی لغات کمک میکند.

نبرد رستم و دیو سفید
کمیک رستم در هفتخوان، از نظر محتوایی تفاوتی با نسخه پیشین خود ندارد و محتوای آن، به شاهنامه برمیگردد. قصهپردازیهای شاهنامه و ماجراهای شخصیّتها، عموما در دل خود نکتهای اخلاقی دارند که در این قسمت و در دل داستان، به شیوهای مستقیم به آنها اشاره شده است.
دلیل رفتن رستم به جنگ دیو سفید در شاهنامه، تقاضای کیکاووس برای یافتن خون جگر دیو سفید است. سه قطره از این خون میتواند نابینایی سربازان را درمان کند. جنگ میان پادشاه مازندران و ایران و آزادی مازندران کاملا با نسخه شاهنامه متفاوت است. رفتار کیکاووس پس از نجاتش توسط رستم، طریقه دیدار و جنگ دیو سفید و رستم نیز تفاوتهایی جزئی دارد.
گفت و گوی رستم با کیکاووس در لحظه نجات، متناسب با تفکر و دیدگاه قدیم، مبنی بر برگزیدگی شاهان توسط خدا (یزدان) است. خداوند شایستگی شاهان را تعیین میکند و مردم مؤظفند پیرو او باشند زیرا سرپیچی از پادشاه، حکم سرپیچی از خدا را دارد.
قهرمانان ملّی را با کمیک رستم در هفتخوان بشناسید
شناخت قهرمانان ملّی و تاریخی، رویارویی با شکوه و قدرت و باور ملی میتواند بر تفکر و اعتماد به نفس و باور ما تأثیرگذار باشد. ایدئولوژی دینی موجود در داستان نیز، همچنان مطابق با باورهای امروز ایرانیان است. در این کمیک طبیعت و انسان و شکوه شاهنامهای منعکس شده است تا فرصت ماجراجویی در دنیای کهن، کشف و شناخت به مخاطبان امروز خود بدهد.
مکان در کمیک رستم در هفتخوان تعیین شده است. کمیک به مکان با کلماتی چون ایران و مازندران اشاره کرده است. نزدیک بودن و آشنایی نسبی مخاطب با فضای داستانی میتواند تأثیر مثبتی بر ارتباط بین مخاطب، اثر و نویسنده بگذارد. تصاویر، لحن و زبان نیز مفهوم قدیم بودن و ایران باستان را بازتاب میدهد.
کمیک در حد بازنویسی، خوب عمل کرده است و توانسته شکاف بین زمانه خود و زمانه کتاب را کمرنگ کند. ایجاد تغییرات نسبتا اساسی در داستان و خلاقیتی که در شیوه ارائه آن صورت گرفته، خوانش جدیدی از اثر به وجود آورده است؛ بنابراین آن را میتوان یک بازنویسی خلاق دانست.

سه جلدی رستم مقابل دیوان کمیک رستم در هفتخوان
جلد یک مقدمه و وضعیت ابتدایی را شرح میدهد، جلد دو و آغاز جلد سه وضعیت میانی، کشتن دیو سفید توسط رستم، اوضاع را بهبود میبخشد و منجر به پیروزی ایرانیان بر دیوها و گسترش مرزهای ایران میشود. پیروزی ایرانیان وضعیت پایانی روایت را تشکیل میدهد.
روایت و زاویه دید از بالا به پایینی که کمیک دارد، متناسب با فضای داستانی است؛ این زاویه دید برای نشان دادن دیدگاه انسان کلاسیک که عموما کل نگر و دارای تفکری یکپارچه هستند، کاملا با فضای داستانی هماهنگ است. با توجه به نوع بازنویسی که صرفأ به معرفی شخصیّتهای گذشته پرداخته است، حفظ نگاه کل نگر و از بالا به پایین، با نوع کار سازگار است.
گسترش زاویه دید مخاطب در جلد سوم، رویکرد جدیدی بود که به داستان اضافه شد. استفاده از این روش، آگاهی مخاطب و جزئیات داستان را افزایش داد و به پیشرفت داستان سرعت بخشید. انتخاب چنین شیوه روایتیای از خلاقیتهایی است که در بازنویسی ایجاد شده است.
نویسنده بزرگنماییهایی که در متن اصلی و زبان حماسی وجود دارد را کم رنگ کرده است. این عملکرد در جهت متناسبسازی متن با ذهن مخاطب امروزی تأثیرگذار بوده و در شرح قهرمانیها و ماجراجوییهای خارقالعاده و موجودات افسانهای خللی ایجاد نشده است.
رخش و رستم
شخصیّتهای اصلی کمیک را رستم، زال، رودابه، رخش، کیکاووس، پشوتن، دیو اولاد، ارژنگ، دیو سفید، زن جادوگر تشکیل میدهند. رخش به عنوان یک حیوان که توانایی سخن گفتن ندارد، با تصاویر و همچنین از طریق ارتباطی که رستم با او دارد، شخصیّتپردازی میشود.
کمیک رستم در هفتخوان، شخصیّتهای بیشتری معرفی میکند و امر شخصیّتپردازی نیز قویتر صورت میگیرد. شخصیّتها، به جز زال و رودابه، بقیه شخصیّتها، برای اولین بار در مجموعه حضور مییابند.
رودابه در این قسمت از نسخه شاهنامه نقشی ندارد. نسخه بازنویسی شده حضور رودابه را در داستان پررنگ کرده است. حضور رودابه در داستان، مفهوم خانواده را در داستان پررنگ میکند. ارتباط خانوادگی اینبار قوی و خانواده حامی فرزند و فرزند نیز حامی خانواده معرفی میشود.
تغییراتی که در که در متن بازنویسی شده، از لحظه دیدار رستم و کیکاووس اسیرشده، ایجاد کردند، در معرفی شخصیت او ناهماهنگی ایجاد کرده است. او که در زمان جنگ و اسارات شخصیتی مثبت و متواضع و نقدپذیر دارد اما در آخر و پس از پیروزی در جنگ، رفتارش تغییر میکند و تبدیل به شخصیتی بی منطق و ناسپاس میشود. رفتار کیکاووس در پایان جنگ، منطبق با شخصیت او در شاهنامه است. با توجه به موارد ذکر شده، رشد شخصیت در نسخه بازنویسی غیرمنطقی است.

فضاسازی و دورنمای داستان
تصاویر و متن کامل کنندۀ یکدیگر هستند. تصویر و حرکت به خوبی حالت، احساسات و مفهوم را منتقل میکنند و بر شخصیّتپردازی تأثیر میگذارند. گاهی تصویر از متن جلو میزند و خود به تنهایی راوی داستان میشود.
فضاسازی تصویری به اوج خود میرسد. فضاها با جزئیات و دقت و هنرمندانه به تصویر در میآیند. کادرهایی که با تمرکز بر شخصیّتها بسته میشوند، کادرهایی که کاملا بر فضا تمرکز دارند، کادرهایی که کاخ و قلعه و جمعیت سربازان در آن حضور دارند، همه، به خوبی و با جزئیات پرداخته شدهاند. ویژگیهای ایران کهن و انسان باستانی در تصاویر منعکس میشود.
پالت رنگی متنوع به کار رفته است؛ با این حال در صفحات مختلف، غلبه رنگهای سرد، گرم و خنثی، با توجه به فضای داستانی، تغییر میکند. استفاده خلاقانه از سایه و نور، بارها به خلق تصاویری جذاب و متناسب با فضای داستانی منجر شده است.
برشها و کادربندی به خوبی صورت گرفته است و در انتقال داستان و تأکید بر هیجان، شکوه یا احساسات تأثیر میگذارد. ابرهای گفت و گو به شکلی مناسب به کار رفتهاند. ابرهای زرد و مستطیل شکل، دورنمای داستانی را از زبان سوم شخص نقل میکند و ابرهای سفید با شکلهای متنوع، مخاطب را نزدیکتر و به درون روایت میبرد تا در لحظه وقوع حضور یابد و دیالوگها را بشنود.
0 نظر ثبت شده