«کتابخانهی ارواح» چهارمین اثر ریچارد دنی نویسنده آمریکایی اهل تگزاس در ژانر وحشت است. این کتاب، اولین جلد از مجموعه دو جلدی “پروندههای روح زبان” بوده و ماجرای هیجانانگیز رویایی پسری سیزده ساله با نیروهای ماوراءالطبیعه در یک کتابخانه تسخیر شده است.
«The Library Of Souls» درباره تاریخچه کتابخانه بزرگی در قلب ماساچوست است که از زمان تأسیس تاکنون حوادث شومی در آن رخ داده و به واسطه این اخبار، نام شهر را در دیگر نقاط دنیا بر سر زبانها انداخته است. حالا کتابدار کتابخانه، مخفیانه دست به دامان آژانس روحگیری سانتیاگو میشود تا کتابخانه را از شر ارواح نجات دهد.

پنتاگرام یا ستاره پنج پر
نخستین نشانهای که در ساختمان تسخیر شده کتابخانه مورد توجه سایمون قرا میگیرد، ستاره پنجپر بزرگی است که بر روی سقف بلند آن نقاشی شده است. ستاره پنجپر یا پنتاگرام که یکی از قدرتمندترین نمادهای جهان است، تقریباً چهارهزار سال پیش از میلاد مسیح نیز استفاده میشود.
ستاره پنجپر نماد مادینه و شکل مؤنث هر آن چیزی است که در ایران به “آناهیتا” و در بین مسیحیان به “مریم مجدلیه” منتسب میشود. اما منشاء ترسیمی آن به حرکت سیاه ناهید برمیگردد. به این خاطر که ناهید هر چهار سال یکبار در آسمان ستاره پنجپر کاملی را رسم میکند. گذشتگان این سیاره درخشان و ستاره پنجپرش را نماد کمال و زیبایی برشمردند و یونانیان نیز برای سپاس از جادوی ناهید، دورههای 4 ساله برای برپایی المپیک برگزیدند.
ستاره پنچپر زمانی نماد شهر اورشلیم بود. پنتاگرام برای مسیحیان اولیه یادآور پنج زخم مسیح مصلوب بوده و در قرون وسطی آن را به عنوان طلسم ضدشیاطین و عجوزها به کار میبردند. همچنین شیطانپرستها نیز آن را با یک بز که ریشش در ضلع پائین، گوشهایش دو ضلع میانی و شاخهایش دو ضلع بالا را تشکیل میدهند به کار میبرند.
پنتاگرام نماد قدرت
پنتاگرام همچنین در دیگر باورهای گذشتگان، همواره نماد قدرت بوده و به عنوان نشانهای شناخته شد که از هرگونه شر جلوگیری میکرد. اعتقاد به خصوصیات محافطتی آن، چنان عمیق بود که در بابل باستان برای محافظت از کالاها در برابر آسیب و سرقت روی آنها به تصویر کشیده میشد.
پنتاگرام از سوی دیگر به عنوان یک نماد جادویی پنج شاخه، که یک انتهای آن به سمت بالا و دو پر دیگر به سمت پایین است، نشانهای از جادوی سفید “پای دورید” است. اما پنتاگرام با یک پایه و دو پر در بالا نشاندهندهی شاخهای شیطان است. پنتاگرام جادوی سفید نمادی از تأثیر ارادهای منضبط بر پدیدههای جهان است. بنابراین پنتاگرام معکوس به عنوان نمادی از شر استفاده میشود.
Wiccan و Neopagan پنتاگرام در اغلب عقاید و رسوم اقوام، نمادی از مراسم جادوی تشریفات قرون وسطی و چهار عنصری است که به وسیله روح حکومت میشدند.
نماد پردازی در داستانهای ارواح
امروزه استفاده از نمادها در داستانهای مربوط به ارواح، اجنه و جادوگران امری رایج است. در بسیاری از مواقع نویسندگان با به کار بردن این نمادها ذهن مخاطب را به کشف ارتباط بین حوادث داستان و تفکرات پشت هر نماد سوق میدهند. بنابراین به کار بردن ستاره پنجپر در مکانی که به تسخیر شیاطین و ارواح درآمده است، دور از انتظار نیست و این فرضیه را ایجاد میکند که وجود چنین نمادی بر پیکره ساختمان، با حیات جادوی سیاه درون آن ارتباط تنگاتنگی دارد.
سایمون، قهرمان کوچک داستان در جریان مبارزه با ارواح، جادوگری به نام امرسون را ملاقات میکند و راز غلبه بر این نیروی اهریمنی را درمییابد. میتوان با توجه به معانی متفاوتی که در ادیان و اقوام گوناگون از ستاره پنجپر برداشت میشود، اینطور نتیجه گرفت که آن چه در این کتاب به پنتاگرام منسوب میشود، برگرفته از همان مفهوم پنتاگرام معکوس است.
ستاره پنجپر در این کتاب نماد مسیحیت و برتری روح بر جسم نیست؛ بلکه نمادی از جادوی سیاه است که بر مکان و افراد تأثیر گذاشته و روح انسان را تضعیف میکند. همانطور که در داستان میبینیم، سایمون برای نابودی طلسم از ذکر تثلیث مسیحیان ( پدر، پسر، روح القدس) کمک میگیرد.

ماجراهای سایمون و عمو مونتی
سایمون سانتیاگو، پسر نوجوانی است که در 9 سالگی والدین خود را از دست داده و از آن پس سرپرستیاش را به عموی کوچکش مونتی سپردهاند. ولی موضوعی در مورد سایمون عجیب است. او میتواند با ارواح ارتباط برقرار کند و با آنها حرف بزند. این توانایی خارق العاده سایمون بیش از آن که برای او سودی داشته باشد، او را به دردسر انداخته است.
سایمون، به دلیل مشکلات خانوادگی تا پیش از مرگ والدینش هرگز عمو مونتی را ملاقات نکرده بود. تمام این مشکلات از آن جایی ناشی شد که مونتویا سانتیاگو بر خلاف سایر افراد خاندانش توانایی ارتباط با ارواح را نداشت. به همین علت آتش حسادت روابط خانوادگیاش را خاکستر کرده بود.
حادثهای که برای خانواده برادرش پیش آمد و واگذاری سرپرستی سایمون به او، بهترین فرصت بود تا از تواناییهای برادرزادهاش به نفع خود استفاده کند. مونتویا با تکیه بر قابلیتهای سایمون در ارتباط با ارواح، آژانس روحگیری خودش را تأسیس کرد. از آن پس بود که همراه سایمون به نقاط مختلف آمریکا سفر میکرد و در ازای دریافت مبلغ قابل توجهی پول، ارواح را از املاک تسخیر شده فراری میداد.
سایمون و دنیای کتابها
سایمون هیچ دوستی نداشت و تمام روزهای او در کنار عمو مونتی میگذشت. تنها راه تحمل آن شرایط ناخوشایند برای سایمون، پناه بردن به دنیای کتابها بود. او شیفته کتاب بود. همین امر نیز باعث شد تا هنگامی که کتابداری از ماساچوست برای شکار ارواح یک کتابخانه عمومی با آژانس آنها تماس گرفت، بیش از هر مأموریت دیگری اشتیاق داشته باشد.
تمام اشتیاق سایمون در اولین مواجهه با کتابخانه و نیروهای شیطانی به دام افتاده در میان قفسههای کتاب به اضطراب و ترس تبدیل میشود. ترسیدن از مکانهای شوم، آن هم برای یک روح زبان، طبیعی به نظر نمیرسد؛ اما آن چه که سایمون را نگران کرده بود نه ارواح، بلکه قدرت نیروی شومی بود که در فضای کتابخانه محسور شده و از انرژی او میکاست.
سایمون در کتابخانه با دختری به نام جید آشنا میشود. جید دستیار کتابدار است و به سایمون کمک میکند تا ارواح دردسرساز کتابخانه را ملاقات کند. ارواحی که به سایمون هشدار میدهند از آنجا دور شود؛ وگرنه به سرنوشت آنها دچار خواهد شد.
داستان کوتاه کتابخانه ارواح روایتی آشنا از رویایی انسان با ارواح خوب و بد است. مبارزه با ارواح انتقامجو و گلاویز شدن با نیروهای ماوراءالطبیعه سایمون را به ابرقهرمان داستان تبدیل میکند. او میباید برای رسیدن به پیروزی با رازها و معماهای عجیب دست به گریبان شود. رازی که در تاریخ کتابخانه پنهان شده و معمایی که در گذشته سایمون حل نشده، باقی مانده است.

سایمون شخصیتی کلیشهای در داستان
کتاب برای گروه سنی نوجوان نوشته شده و نشان دادن نوجوانی سیزده ساله به عنوان قهرمان، کلیشهای است که در ادبیات ژانر فانتزی بسیار پذیرفته شده است. همانطور که در بسیاری از آثار معروف دنیا چون هریپاتر، آرتیمیس فاول و غیره دیده میشود.
سایمون به عنوان پسری 13 ساله که در کودکی، تلخی مرگ را چشیده و حادثه غمانگیز مرگ والدینش را پشت سر گذاشته است، بر خلاف روحیه شجاعش با بحرانهای احساسی شکنندهتر برخورد میکند. او نامهربانیهای عمویش را پذیرفته است؛ اما در مواجهه با اندک رفتار محبتآمیزی از سمت او، به سرعت احساساتی میشود و شادی، وجودش را فرا میگیرد.
رویارویی با جید برای سایمون تجربه جدیدی است. او که از همان کودکی به خواست عمویش از تحصیل در کنار دیگر همسالان و محیط آموزشی محروم شده بود، حالا در برخورد با دختری همسن خودش سپر دفاعیش را انداخته و از دیواری که به دور خود کشیده بیرون میآید.
خاندان مونتگومری
عموی سایمون، مونتویا سانتیاگو که در مجامع، خود را مونتگومری معرفی میکند به عنوان قیم رفتار مناسبی ندارد. او حتی از توانایی سایمون برای رسیدن به مقاصد مالی خویش بهره میگیرد و او را در صورت عدم همکاری تهدید کرده که سرپرستیاش را به یک یتیمخانه واگذار میکند.
بزرگ شدن در جمعی که عدم توانایی ارتباط با ارواح نسبت به سایرین نوعی ضعف محسوب میشود از مونتویا شخصیتی بیملاحظه و خودخواه ساخته که حتی به برادرزاده نوجوان خود نیز حسادت میکند.
کشمکشهای داستان تنها در بین ارواح و انسانها محدود نمیشود و به روانها نیز نفوذ میکند. محبت و احساس نیاز به خانواده به مرور زمان، رشته پوسیده مابین قلبهای سایمون و مونتویا را ترمیم میکند و آنها را به یکدیگر نزدیکتر میکند.

فضای دارک
نویسنده با کمک از المانهای القاکننده وحشت فضایی ترسناک را برای مخاطب نوجوان به تصویر کشیده است. اما آنچه در این میان بسیار خلاقانه به نظر میآید، کمک گرفتن از تصاویر وینتیج و سیاه و سفید در تشدید فضای رعبآور داستان است.
همراه همیشگی سایمون در سفرها، علاوه بر قیم نااهلش، دوربین دیجیتالی است که به گردنش میآویزد. دوربین متأثر از انرژی ماوراءالطبیعه سایمون میتواند از ارواح عکس بگیرد و آنها را ثبت کند. از این رو هر فصل با تصویر سیاه و سفیدی از حادثه فصل قبل آغاز میشود. این ایده، تخیل مخاطب را تحریک میکند و او را در ساخت تصاویر ذهنی واضحتر، یاری میدهد.
کتابخانه ارواح، روایت پیچیدهای ندارد؛ اما نکته قابل توجه درباره داستان این است که تا انتهای کتاب علت خشم و نفرتی که ارواح از بازدیدکنندگان کتابخانه دارند، هرگز برای مخاطب روشن نمیشود. ترجمه کتاب، اثر مشهود غفارکنی است. غفار کنی کارش را به شایستگی به پایان برده و متنی روان را تحویل مخاطب داده است.
0 نظر ثبت شده