جامعه، خود را با انسانهایی متفاوت آراسته تا ما را برای رویارویی با حقیقت خود آماده کند. جایی در میان این جدل اما، احساساتی خفتهاند که بیداری آنها سبب تعالی خواهد بود. ( کتاب غرور و تعصب )

زنان قرن هجدهمی
جایگاه زنان اواخر قرن هجدهم در کتاب غرور و تعصب به تفصیل بیان شده است. شاید دردناکتر از دغدغه ازدواج خانم بنت و تحمیل تفکرش به دختران، حقوقی باشد که آنها را پس از مرگ پدر تنها میگذارد!
حقوقی که میگوید خانه پدری پس از مرگ آقای بنت به نزدیکترین فامیل مذکر او میرسد و پنج دختر او اگر تا آن زمان سامان نیافته باشند، آواره خواهند شد.
اینجاست که ورود کالینز و نگاه او به دختران و اجبار مادر برای رضایت یکی از دخترانش به ازدواج با فردی نامناسب و کوته فکر، غمانگیزترین صحنهها را میآفریند. هرچند که الیزابت، قهرمان مستقل داستان، با ایستادگی و سنت شکنیاش به راه خود ادامه میدهد اما حقیقت شکلگیری جنبشهای دفاع از حقوق زنان به روشنی در این بخش از کتاب مشخص است.
“تکبر و غرور دو کلمه متفاوتاند، اگرچه ما آنها را به یک معنی دانسته و از آنهااستفاده میکنیم. یک شخص میتواند خیلی مغرور باشد در حین اینکه اصلاً متکبر نباشد. غرور ارتباطی است میان عقاید شخص و خود شخص ولی اینکه شخص دیگری را مجبور به پیروی از افکار خود کند، خودخواهی و در اصطلاح تکبر مینامند.”
تفاوت تکبر و غرور در چیست
جین آستین از زبان مری تفاوت تکبر و غرور را بیان میکند. عقیده او درباره غرور به عنوان امری درونی که بر خود شخص تأثیر دارد و تکبر که امری بیرونی میباشد، تا حدود زیادی صحیح است. اما تکبر صرفاً به مفهوم خودخواهی نیست. تکبر تحمیل عقاید خود بر دیگران و آزار آنها با آن عقاید است. فرد خودخواه دیگری را نمیبیند اما متکبر با دیدن دیگری، چشمان خود را بسته و بر آنچه میخواهد پافشاری میکند. این دو خصلت، نکوهیده هستند در حالی که غرور، پسندیده و در میزان خود لازم است.
غرور به معنای ارزش گذاشتن بر عقاید خود و دفاع محترمانه از آنها میباشد. کتاب در غالب شخصیت دارسی و الیزابت بارها به بررسی این خصلتها میپردازد.

زن نمونه در کتاب غرور و تعصب کیست
“دوشیزه بینگلی گفت: یک خانم نمونه و باشخصیت باید اطلاعات زیادی درباره موزیک، خوانندگی، نقاشی، رقص و زبانهای زنده دنیا داشته باشد تا بتواند لایق این کلمه باشد، به علاوه همه اینها؛ در حالات و حرکاتش و راه رفتنش، آهنگ به خصوصی داشته، صدایش دلنشین و گیرا و گرم باشد تا این کلمه را به خود نسبت دهد.
دارسی اضافه کرد: علاوه بر این خصوصیات یک وجه امتیاز دیگر در او دیده شود و این مکمل صحبتهای ایشان خواهد بود. باید دارای مغز متفکر و اندیشمندی از طریق مطالعه باشد. الیزابت گفت: من تا به حال چنین موجودی ندیدهام! کلی بگویم، این همه استعداد هنر و طرز فکر را یکجا در یک نفر ندیدهام!”
صادقانه عرض میکنم که به عنوان یک خواننده، من هم با الیزابت موافقم! دیدن چنین فردی باید ترسناک باشد! این مطلب انتقادی صریح به طرز فکر و توقع جامعه از زنان است. جامعهای که حتی طبیعت آنها را مغشوش میکند تا به مقصود خود برسد.
در مقابل اما هیچ اشارهای به وظایف و مسئولیتهای یک مرد نمیشود و تنها موردی که میتواند معرف او باشد، ثروت موروثی و طبقه اجتماعی است. مواردی که خود فرد به سختی در به دست آوردن آنها نقشی دارد.
نگاه سطحی نگرانه به عشق
“آقای دارسی گفت: من شعر را به عنوان غذای عشق میشناسم. الیزابت پاسخ داد: برای یک عشق اصیل و پابرجا، ممکن است هر چیز کوچک دیگری آن را تغذیه کند، ولی اگر عشق سطحی و ظاهری باشد، هر چیز کوچک، حتی یک بیت شعر زیبا نیز مسبب تخریب آن میشود.” الیزابت با این سخن خود قصد دارد هر ظاهر زیبایی که پوچ و خالی است را مورد سرزنش قرار دهد. او به روشنی میداند که اگر احساسی حقیقی باشد نیازی به کلمات پیچیده و سخت برای بیان آن نیست.
لیزی با طعنه کلام خود، دارسی را متوجه عمق تفکرش مینماید. نظر پخته لیزی درباره عشق نشان میدهد که او دختری سطحی نگر نیست بلکه زندگی را به درستی فهمیده و از رفتار و روابط اطرافیانش دقیقترین برداشتها را داشته است. همین مطلب از او قهرمانی دوستداشتنی و قدرتمند میسازد.
داستان الیزابت بنت
الیزابت بنت: دومین دختر خانوادهای هفت نفره میباشد که سه خواهر کوچکتر و یک خواهر بزرگتر از خود دارد. او شخصیتی مستقل، باهوش، جذاب، شوخ طبع، مودب و در عین حال رک و شجاع دارد. الیزابت فردی اجتماعی میباشد و در همان حال با دیگر دختران هم عصر خود متفاوت است. اما لیزی هم مانند دیگران خالی از ایراد نیست. او گاهی دچار پیشداوری میشود اما شجاعت بیان نظر خود را دارد و همین مطلب زندگی او را تحت تأثیر قرار میدهد.
ویلیام دارسی: تنها پسر و فرزند ارشد خانوادهای متمول که بسیار سرشناس و مورد احترام است. دارسی به سادگی با اشخاص تازه ارتباط برقرار نمیکند و نمیتوان او را فردی اجتماعی قلمداد کرد. همین مطلب مردم را در ارتباط با اخلاق او دچار سوتفاهم کرده و باعث میشود تا او را فردی متکبر بدانند. دارسی نیز مانند الیزابت تا حدی درگیر پیشداوری است اما به اندازه او شجاعت بیان بیپروایانه این مطلب را ندارد. به صورت خلاصه دارسی فردی مهربان، وفادار، بزرگمنش و بخشنده است. هرچند که این خصوصیات برای دوستانش به تدریج آشکار میشوند.
ماجرای خواهران بنت
جین بنت: خواهر بزرگتر الیزابت و فرزند ارشد خانواده بنت است. جین دختری مهربان، صبور، خوش بین، مودب، خجالتی و بسیار زیبا میباشد. او آفریده شده تا تنها خوبیها را ببیند و دوستداشتنی باشد. جین خواهر محبوب لیزی است و آنها بسیار باهم صمیمیاند. روابط آن دو زیباترین و قابل لمسترین بخشهای کتاب را شکل میدهد.
چارلز بینگلی: دوست آقا دارسی است که هرچند کمتر از او ثروت دارد اما هنوز هم فرد متمولی محسوب میشود. او فردی با ملاحظه، مهربان و مودب است که علاقه وصف ناشدنی به جین پیدا میکند. ورود او به باغ ندرفیلد سرآغاز داستان میباشد.
خانم بنت: مادر پنج دختر خانواده بنت و کسی است که تنها نگرانیاش ازدواج فرزندانش میباشد. خانم بنت نمونه فردی سطحی نگر و پرحرف است. او با رفتار سبکسرانه خود، شخصیت خانواده را زیر سوال برده و باعث رنجش جین و الیزابت میشود. هرچند که روشهای او برای ازدواج فرزندانش مثال زدنی هستند!

کتاب غرور و تعصب کتابی عاشقانه یا ساختارشکنانه
کتاب غرور و تعصب در نگاه نخست، داستانی عاشقانه است که صرفاً بر زندگی یک خانواده در دورهای خاص اشاره دارد. اما باید گفت که پیام کتاب چیزی فرای این برداشت سطحی است. غرور و تعصب در حقیقت رمانی ساختارشکن است که با معرفی شخصیتی چون الیزابت، دختران دوران خود را به استقلال و بلندنظری دعوت میکند.
جین آستین در غالب داستان کتاب غرور و تعصب خود جامعه زمانش را به چالش کشیده و انتقادات بسیاری را بر آن وارد میسازد. این نشان میدهد که غرور و تعصب شخصیتی شاخص میان آثار ادبیات کلاسیک دارد. آستین شخصیتهای بسیاری را وارد داستان خود میکند اما با قلم جذابش ورود آنها را مانند زندگی روزمره، عادی و طبیعی جلوه میدهد. اگر بخواهد آنها را پرورش میدهد و اگر نه از کنارشان میگذرد.
بنابراین برخلاف جنگ و صلح یا رمانهایی از این دست که هزاران شخصیت آنها موجب سردرگمی خواننده میشوند، غرور و تعصب با مدیریت زیبایش، توانسته این بحران را پشت سر گذاشته و این ویژگی را دوستداشتنی نماید. هرچند این مطلب در پمبرلی که به قلم تنانت نوشته شده دچار خدشه گشته ولی پیش زمینه طراحی شده به وسیله آستین، آن را قابل تحمل ساخته است.
شخصیتهایی که ریشه در واقعیت دارند
قدرت شخصیت پردازی جین آستین به وضوح نشان میدهد که او آنها را از اطرافیانش الهام گرفته است. همین امر غرور و تعصب را به رمانی قابل لمس تبدیل کرده که هرچند در بیان وقایع گاهی درگیر افسانه میشود اما شخصیتهای حقیقیاش بازیگران آن هستند. شاید در پایانبندی داستان تا حد زیادی میان افسانههای پریان و داستانهای دیزنی با غرور و تعصب شباهت باشد اما این مورد از ارزش شخصیتپردازی زیبای آن کم نمیکند.
هرچند که خود آستین بعدها به خواهرش کاساندرا مینویسد که کتاب غرور و تعصب فاقد سایه است و باید فصلی جدی با گرههای جذابتر به آن میافزود. این موضوع شاید از نظر بسیاری صحیح باشد، اما این مطلب با روند و ذات روزمره و قابل لمس غرور و تعصب در تضاد است. بنابراین باید گفت که رمان آستین نیازمند هیچ بیش و کم نیست و جزو آثار کلاسیکی است که خواندن آن به هر شخصی توصیه میشود.
0 نظر ثبت شده