مسند زندگی دیگری، مکانی مناسب برای درک احوال وجود او است. اگر میخواهی قاضی عادلی باشی و روزهایت را حکیمانه سپری کنی، باید یاد بگیری، جهان بزرگتر از آن است که به چشم میبینی. ( کتاب شاهزاده و گدا )

اختلاف طبقاتی
شاهزاده و گدا تصویر اختلاف طبقاتی دو نوجوان از یک شهر را به رخ میکشد. علی رغم تمام شباهتهای ظاهری، سرنوشت متضادی برای هر یک نوشته شده است. یکی در اوج فلاکت، هر روز را با صدمات جسمی به انتها میرساند و دیگری برای کوچکترین حرکتش خدمتکاری در اختیار دارد.
چنان که ابتدای کتاب شاهزاده و گدا نقل میشود:”در ربع دوم قرن شانزدهم میلادی، در یکی از روزهای پاییزی، در خانواده فقیری به نام کانتی در لندن، پسری پا به جهان گذاشت که خانوادهاش نمیخواستند به دنیا بیاید؛ اما در همان روز در خانواده پادشاه انگلستان، هنری هشتم، پسری به دنیا آمد که نه تنها خانوادهاش، بلکه همه مردم انگلستان منتظرش بودند.”
به راستی چه چیزی باعث میشود تا کسی حتی پیش از تولد خود مورد نفرین یا بزرگداشت قرار گیرد؟ چه تفکری از ابتدا انسانها را از برابری با یکدیگر بازداشته است؟ تفکری که حتی بعد از قرنها و گذر از دیکتاتوریهای پی در پی و رسیدن به نظامهای عادلانهتر، هنوز رایج و ناراحت کننده است.
تقدیر پیش از تولد
گویا از زمانی که قدرت و ثروت به زندگی انسانها وارد شده، تقدیرها نیز پیش از تولد امضا میشوند. “وقتی تام گفت که هر روز از مادربزرگ و پدرش کتک میخورد، شاهزاده عصبانی شد و گفت: کتک میزنند؟! آن هم به بچه کوجک و نحیفی مثل تو؟! قبل از اینکه شب برسد، باید در برج لندن زندانی شوند.
_اما قربان برج لندن، زندان اشراف است!”
انگلیس قرن شانزده مثالی از مملکتی است که اختلاف طبقاتی تا کوچکترین ساختارهای آن نیز رسوخ کرده و چنان پیش میرود که قشر قدرتمند، سایه ضعیفان را هم احساس نمیکنند. حتی اشراف محکوم شده نیز سرنوشتی جدا از ضعیفان جامعه دارند. اینگونه است که جامعهای به دو دسته تقسیم شده و عدهای حتی از وجود دیگری ناآگاه هستند.
مارک توآین استاد نقل جملات قصاری است که از زندگی روزمره انسان نشأت میگیرند: “گرسنگی ارباب غرور است.” او در کنار نقل این جمله با داستان خود آن را اثبات میکند و به زیبایی یادآور میشود که با بالاترین درجه اجتماعی، نیازهای انسانی در اولویت هستند.

کتاب شاهزاده و گدا و حس عدالت خواهی
کتاب شاهزاده و گدا داستان احساس عدالت است. مارک توآین به زیبایی فضایی را ترسیم میکند که ظلم و عدالت تمام قد، رخ مینمایند. این مطلب در داستان قضاوت تحسین برانگیز تام، به اوج خود میرسد. مردی که روزهای گذشته تام را از رودخانه نجات داده به عنوان قاتل متهم شده و خانواده او که شامل همسر و دختر کوچکش میشود نیز به اتهام جادوگری دستگیر شده و به مرگ محکوماند.
تام با شجاعت و اقامه دلایلی منطقی مرد و خانوادهاش را نجات میدهد. در این بخش از داستان به مطالب بسیاری اشاره میگردد که قابل تأمل هستند. یکی آن که مجازات مردی که حتی جرمش به روشنی مشخص نیست، جوشاندن در آب داغ است! و یا دختری نه ساله به جرم فروختن روح خود به شیطان، اعدام میشود! چنین قوانین ظالمانه و بیرحمانهای مبنایی جاهلانه و خرافی دارند که با هیچ منطقی قابل توجیه نیستند.
عدم توازن جرم و مجازات
نکته بعدی عدم توازن جرم و مجازات در کتاب شاهزاده و گدا است. در زمانهای گذشته و در سایه حکومتهای استبدادی بسیاری از مردم برای ارتکاب جرم کوچکی، جان خود را از دست میدادند. گویا حاکمان، راه دیگری برای اصلاح مملکت نمیشناختند و با حذف مشکلات، آنها را حل شده میپنداشتند. هرچند که این داستان در جوامع امروز کمرنگتر شده و به شیوهای عاقلانهتر روایت میشود اما هنوز هم در مواردی شاهد عدم تطابق جرم و مجازات هستیم.
“مایلز در دل گفت: قبلاً شهسوار خیالی بودم و حال اِرل خیالی شدم! اما این مقامهای مسخره که از جانب آدمی دست و دل پاک به من داده میشود بهتر از عناوین واقعی است که باید با پستی از صاحب قدرتی درخواست کنم.”
نویسنده به وضوح مرتبههای اجتماعی را کوچک میشمارد و لذت زندگی حقیقی و احساسات پاک را یادآوری مینماید. او در قالب داستان خود فراتر از قدرتهای بادآورده رفته و ارزشهای زیباتری را به خواننده عرضه میکند. ارزشهایی که در نیت انسانها و رفتارشان با دیگران، بروز میکند.
شاهزاده و گدا
تام کانتی: پسر نوجوانی است که در محله فقیرنشین افال کرت لندن قرن شانزدهم زندگی میکند. او در همان روزی متولد شده که شاهزاده ویلز به دنیا آمده است. همچنین تام شباهت ظاهری عجیبی با او دارد.
تام کانتی پسری باهوش، خوش قلب و مهربان، فداکار، وفادار، با سواد و قانع است. او رفتاری عادلانه با اطرافیانش دارد. تام کانتی بسیار از پدر آندره برای آموختن زبان لاتین و راه و رسم درست زندگی کردن، متشکر است.
ادوارد تئودور: شاهزاده ویلز، پسر هنری هشتم و ولیعهد کشور انگلستان است. او پسری اشرافی است که حس عدالت طلبانهاش را در هر فرصتی به نمایش میگذارد. ادوارد بسیار نازپرورده و تا حدودی خودخواه است که از تربیت او در قصر نشأت میگیرد. رفتار او، برای کسانی که خارج از خاندان سلطنتنی هستند قابل درک نیست و اغلب او را عجیب یا دیوانه میدانند. با تمام این اوصاف، ادوارد، عادل، وفادار و تا حدودی احساساتی است.
او تا جایی که تربیت اشرافی و خودخواهانهاش اجازه میدهد، برای دوستانش فداکاری کرده و آنها را در خطرات همراهی میکند. ادوارد دقیقاً با تام کانتی در یک روز به دنیا آمده و شباهت عجیبی به او دارد.
مایلز: مردی که خود از پسران یکی از ملاکین انگلستان محسوب میشود. اما به دلایلی به لندن آمده و به ادوارد برمیخورد. مایلز بسیار شجاع و دلیر، مهربان، دلسوز و جنگجویی ماهر است که احساسی پدرانه به ادوارد دارد.
جان کانتی: پدر تام و مردی شرور، همیشه مست، دزد و گدا است. او پسرش را کتک زده و وادار به گدایی و دزدی میکند. در عین حال او فردی دروغگو و دغل باز است و پس از کشتن اتفاقی پدر آندرو تبدیل به یک قاتل فراری میشود.
هنری هشتم: پادشاه انگلستان و پدر ادوارد است. هنری هشتم در کتاب بسیار بیمار است و خشونت بسیاری در اجرای قوانین به کار میبرد. او با ادوارد مهربان است اما رحم او جز پسرش، شخص دیگری را شامل نمیگردد.
لرد هرتفرد: دایی شاهزاده و شخصی است که پس از شاه اختیار اداره حکومت را بر عهده میگیرد. او از معدود افراد مورد اعتمادی است که باید به ولیعهد کمک کند.

مارک توآین
اغراق نیست که مارک توآین را بزرگترین رماننویس آمریکایی بدانیم. خواندن داستانهای او به دلنشینی گوش سپردن به روایت شیرین پدربزرگی است که سعی دارد با خلاقیت خود اطرافیان را مستفیض کند.
مارک توآین در داستان پردازی و نوشتن، به راستی یک پیر دانا است. او درسهای بزرگی را در قالب کلماتی ساده و اتفاقاتی هیجانانگیز میگنجاند تا ثابت کند معلمی توانمندتر از او در انتقال پیام و سرگرم کردن دانش آموز، نیست.
توصیفات کتاب محدود و به جا بوده و اطاله در کلام نویسنده جایی ندارد. او اتفاقات کتابش را مانند سفری هیجانانگیز برنامه ریزی کرده و در هر بند او را شگفتزده میکند. این موارد همراه با قلم ساده و روان نویسنده باعث شده تا مخاطبینی از هر سن و سلیقه واکنشهای مثبتی به شاهزاده و گدا داشته باشند.
نکته دیگر در دلنشینی آثار مارک توآین، انتخاب آگاهانه موضوع است. موضوعات او چند وجهی و در عین سادگی، عمیق و تأثیرگذار هستند. شاید بتوان گفت که در میان آثار او از تام سایر و هاکلبری فین گرفته تا بیگانه مرموز، شاهزاده و گدا دارای روایت و موضوع قابل تأملتری است.
مارک توآین در این کتاب نه تنها به دغدغههای نوجوانانه و بازیگوشیهای این دوره میپردازد، بلکه تلخترین اتفاقات جوامع را نقد کرده و راهکار ارائه میدهد. میتوان گفت که کتابهای این نویسنده برای کسانی که بر مسند قدرت هستند، اولین انتخاب باید باشد. از میان آنها، شاهزاده و گدا نخستین کتابی است که هر صاحب قدرتی به مطالعه آن نیازمند خواهد بود.
سبک نوشتاری مارک توآین همچون سریالی هیجانانگیز است. او شما را نما به نما پیش برده و رهایتان نمیکند. با پیش روی داستان، خواننده بیش از پیش اتفاقات را لمس کرده و با شخصیتهای آن همزادپنداری مینماید.
شاید آغاز داستان به گونهای باشد که خواننده به اشتباه، میان خود با کلیشه تاریخی داستان فاصله ببیند. اما با گذر از اتفاقات متوجه خواهد شد که تا چه اندازه داستان، روایتی تازه را دنبال میکند. در حقیقت، شاید تاریخ و مکان ذکر شده در داستان، انگلستان قرن شانزدهم باشد، اما مشابه اتفاقات آن در قرن بیست و یک نیز قابل لمس هستند.
0 نظر ثبت شده