رمان جنایی و دلهرهآور کتاب دختری در قطار در سال اوّل انتشار خود (۲۰۱۵) در صدر پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت. این کتاب اغلب با کتابهایی مانند ”دختر گمشده” گیلیان فلین مقایسه و بررسی میشود. حتّی برخی آن را جلد دوّم “دختر گمشده” میدانند.

نمادپردازی قطار در کتاب دختری در قطار
نام کتاب دختری در قطار به خودی خود، نماد حرکت است. قطار نماد پیشروی در زندگی و برای مسافر ما، ریچل، پیشروی در گذشته خود است. داستان از زبان 3 زن که در طول داستان به هم مرتبط هستند و در چند زمان روایت میشود؛ ریچل، آنا و مگان. ریچل همان مسافری است که شاید نام کتاب هم اشارهای به او کرده است و یا نویسنده میخواهد که اینطور برداشت شود. ریچل از همسر سابقش تام جدا شده است.
تام مجدداً ازدواج کرده امّا ریچل که همچنان دل در گرو همسر سابق خود دارد در دریای مشروبات الکلی غوطهور است و این اعتیادش هم کار دستش میدهد و باعث اخراج وی از کار میشود. حالا ریچل برای آن که کسی از موضوع اخراجش مطلع نشود هر روز مانند قبل با قطار به شهر میرود. روزش را در کافهها میگذراند و بعد از پایان ساعت کاری به خانه برمیگردد.
تمرکز بر روابط انسانی
هاوکینز در کتاب دختری در قطار رازآلود تمرکز اصلی بر روابط انسانی گذاشته است و شخصیّتها را به عنوان نماینده احساساتی چون عشق، نفرت، خیانت و حسادت به میدان آورده است. تمایل و نیاز به تعالی و تغییر به جز در شخصیّت ریچل در مابقی کاراکتر به چشم نمیخورد و داستان نمایی از زندگی عادی روزمره انسانهایی است که با گذر زمان تمایل به پیشرفت را از دست داده و غرق روزمرگی و زندگی در اکنون شدهاند.
شخصیّت پیچیده مگان را هر چند نباید نادیده بگیریم. احساس کمبود وی در مقابل همسر فوقالعادهاش اسکات مفهوم متفاوتی از عدم اعتماد به نفسی است که در ریچل به نمایش درآمده است. مگان مدام در تکاپوی رفع این کسالت است؛ حال آن که ریچل آن را به عنوان بخشی از خود پذیرفته و حتّی به عنوان مشکل هم از آن یاد نمیکند.

داستان سه زن
ازدواج مجدد تام و ساکن شدن او در نزدیکی محل سکونت ریچل مسئله آزار دهندهای است که ریچل را بیش از پیش از زندگی زده کرده است. مگان امّا شخصیّت مورد علاقه ریچل است که با همسرش اسکات در همسایگی تام و آنا زندگی میکند و ریچل هر بار با عبور قطار از مقابل خانه آنها مشتاقانه برای ثانیههای کوتاهی نظارهگرشان میشود و با قوه خیال خود درباره زندگی زناشویی آن دو خیالپردازی میکند.
آنچه در ابتدای داستان شاهدش هستیم نگاه کردن به زندگی مگان و اسکات از دو دیدگاه متفاوت است. نگاه تخیلی ریچل و در بطن زندگی نگاه واقعی مگان. فصلهای اوّلیه کتاب به تقابل میان این دو دیدگاه میگذرد و این دو زن عمده داستان را پیش میبرند. هنگامی که داستان به خانهی تام و آنا نیز کشیده میشود؛ هاوکینز دیدگاه آنا را نیز وارد ماجرا میکند.
روند کند داستان
امّا ماجرا از آن جایی جدی میشود که مگان گم میشود و پلیس درصدد پیدا کردن وی به اطرافیانش مشکوک میشود. کتاب تا نیمه اوّل سرعت بالایی ندارد و تمرکز اصلیاش بر نشان دادن روابط شخصیّتها و معرّفی آنها به مخاطب است امّا در یک سوّم انتهایی کتاب، داستان به اوج خودش رسیده و خواننده تشنه را یک نفس تا انتها همراهی میکند.
اسکات، آنا، تام و در نهایت پای ریچل نیز به تحقیقات باز میشود. حالا خواننده در پی پیدا کردن سرانجام مگان و هر آنچه بین این 3 خانواده اتفاق افتاده فصول انتهایی را با هیجان بیشتری میخواند. پایان کتاب غافلگیر کننده است و تعلیق تا آخرین صفحات ادامه دارد. در اینجاست که قلم قدرتمند هاوکینز بار دیگر مورد ستایش خوانندگان قرار خواهد گرفت.

سفر به دیار زنان با کتاب دختری در قطار
بیننده به لطف شخصیّتپردازی قوی هاوکینز با هر 3 راوی به راحتی همراه میشود و ماجرا را از دیدگاه آنها دنبال میکند. نویسنده به خوبی توانسته مخاطب را قانع کند که ماجراهای هر 3 نفر را دنبال کند و از هر کدام به اندازه دیگری لذّت ببرد. امّا ویژگی که جایش در این اثر قوی خالی است تأثیر شخصیّتها بر نحوه داستان گویی فصلهاست. لحن کتاب یک دست است و بدون اشارههای اسمی که در متن آمده است، نمیتوان بخشهای مربوط به هر کاراکتر را تمییز داد.
آنا، همسر دوّم تام همواره در مقابل ریچل احساس ضعف دارد و حس میکند تام همچنان دل در گرو او دارد. در همسایگی آنها مگان نیز در برابر همسرش احساس تأسف دارد و معتقد است که به اندازه کافی برای او خوب نیست. برای بهتر شدن روابطشان به روانپزشک مراجعه میکند و رابطه عاطفیای میان آن دو شکل میگیرد.
مردان این دو خانه در نقطه مقابل هم قرار میگیرند. از یک طرف اسکات را داریم که عاشقانه مگان و خانوادهاش را دوست دارد و در آن سو تام قرار میگیرد که پرونده خیانتش به ریچل در دوران تأهل و آشناییاش با آنا به چنین سرانجامی ختم شده است و با این حال ریچل همچنان ساعات زیادی از روز را به او فکر میکند.

داستانی که از زبان سه شخصیت بیان میشود
توصیفات کتاب دختری در قطار نمایندهای از توانایی نویسنده در به تصویر کشیدن مکانهاست و آنقدر به جا و اندازه است که مخاطب را دلزده و خسته نمیکند. همچنین هاوکینز به خوبی از پس خلق کاراکترهایی با شخصیّتهای روانشناختی مختلف بر آمده و داستان را برای مخاطب باورپذیرتر کرده است. در این بین مگان که گم شدنش نقطه عطف داستان محسوب میشود؛ شخصیّت پیچیدهتری دارد و مخاطب به زمان و توضیحات بیشتری برای شناخت او احتیاج دارد.
همین باعث میشود که گم شدن مگان و تلاش برای کشف حقیقت نه تنها برای ریچل که از پنجرههای قطار شاهد ثانیههایی از زندگی آنهاست بلکه برای خواننده حیاتی جلوه کند. نوشتن داستان از زبان 3 نفر و آن هم در بازههای زمانی متفاوت احتیاج به ذهنی باز و اشراف کاملی به داستان دارد و هاوکینز در این بخش هم سربلند میدان است و در روایات چیزی را از قلم نمیاندازد.
خیلیها این اثر پرفروش هاوکینز را اثری کاملاً زنانه بر گرفته از زندگی امروزه زنان معمولی میدانند که نه تنها قهرمان نیستند بلکه در زندگی شخصی خودشان نیز دچار شکست میشوند. این کتاب گریزی هم به دنیای مردانه تام در هیبت همسری خیانت کار و اسکات با آن روحیه عاشقانه و متعهدانه میزند؛ امّا آنچه در این میان سنگینی میکند تأثیری است که زنان در قصه یکدیگر میگذارند. شاید بتوان حتّی با ارفاق نام ناداستان را بر این روایت دقیق گذاشت.
0 نظر ثبت شده