بدون شک بردلی هنگامی که کتاب جنگی که نجاتم داد را در سال 2015 منتشر کرد، هرگز گمان نمیکرد اثرش مورد چنین استقبالی قرار بگیرد. کتاب، زندگی آدا، دختر 11 سالهای را روایت میکند که همزمان با روزهای پرآشوب جنگ جهانی دوم، مسیر تازهای را برای زندگیاش برمیگزیند؛ مسیری که او را در جنگدرون به پیروزی خواهد رساند.

تصویری از ناهمواریهای مسیر پیروزی
کتاب با آنکه برای مخاطب کم سن و سال در نظر گرفته شده است اما درونمایهای که از آن سخن میگوید بسیار ثقیل و ارزشمند است. نویسنده با هنرمندی تمام، نمایش شکوهمندی از جنگ درونی را در لباس سادهای از جنگ بیرونی به روی صحنه میبرد. بردلی واژهی جنگ را که پیش از این تنها تداعیگر مرگ، ویرانی و ناکامی بود با خلق شخصیت آدا به چالش میکشد.
جنگ درحالی که در سرزمینهای اروپایی فراگیر شده و پیامدهای آن زندگیهای بسیاری را ویران کرده است اما برای آدا فرصتی را فراهم میکند تا زندگی حقیقی خودش را بنا سازد. جنگ نخستین رویاها را در ذهن او بیدار میکند و اقیانوسی از احساسات و تجربیات گوناگون به زندگیاش سرازیر میشود.
کشمکش اصلی داستان کنار آمدن آدا با شرایط رفاه است. عشق، توجه و آسایش، عناصری که پیش از این در جدولتناوبی زندگی او وجود نداشتند، حالا به آن اضافه شده بودند و آدا را مضطرب میکردند. آدا به نوازشهای مادرانه، لباسهای نو و سه وعده غذایسالم در هرروز عادت نداشت؛ صحبت و همنشینی با شهروندان برایش جدید بود و لغت “اسبسواری” حتی پیش از این به گوشش نیز آشنا نبود.
آرامش رویاگونه
آرامش رویاگونه برای آدا وهمانگیز بود و او از ترس باورکردن جهان خیالی که به درونش افتاده بود، مشتهای خشمش را بر سر اطرافیان فرو میآورد. اما سوزان، قیم مهربان آدا و جیمی، در تمام این روزهای سخت صبورانه آن دو را همراهی و حمایت کرد.
سوزان که به تازگی بهترین دوستش بکی را از دست داده بود؛ تا پیش از رسیدن بچهها در انزوا و تنهایی به دور از دیگر اهالی روستا زندگی میکرد. آمدن آدا و جیمی زندگی کسالتبار سوزان را تغییر داد. او با آنکه تا پیش از آن، حس مادری را تجربه نکرده بود اما با توجه و عشق آن دو را در کنار خود نگه داشت و روح ملتهب و خشمگینشان را آرام کرد.
جنگی که نجاتم داد، تصویری از ناهمواریهای مسیر پیروزی است. مسیر رسیدن به رویاها و گذر از گذشته تنها با غلبه بر ترسها و کشف مروارید وجودی خود امکانپذیر است و ماندن در این مسیر نیازمند جنگی تمام عیار با موجود ضعیفی است که درونمان لانه کرده است.

کتاب جنگی که نجاتم داد درباره جنگی در دل جنگ جهانی
داستان شگفتانگیز جنگ آدا در دل جنگ بزرگتری به وقوع میپیوندد. او که به همراه برادر کوچکترش در آپارتمان کوچکی در لندن زندگی میکند، در پای چپش نقصی مادرزادی دارد. مادر آدا که او را “مام” صدا میزنند از نقص عضو دخترش شرمنده است و اجازه بیرون رفتن از خانه را به او نمیدهد. آدا تمام روز را کنار پنجره مینشیند، برای مردمی که از خیابان عبور میکنند دست تکان میدهد و بازی برادر کوچکش را نگاه میکند.
زمزمههای شروع جنگ قوت میگیرد و دولت برای حفاظت از کودکان، آنان را از شهرها به حومه میفرستد و به خانوادههای روستایی میسپارد. هنگامی که جیمی این خبر را به اهل خانه میرساند، مام با رفتن جیمی موافقت میکند اما مانع رفتن آدا میشود، زیرا معتقد است هیچ کس یک دختر فلج را نمیخواهد.
آدا که نمیخواهد از برادرش جدا بماند، راه رفتن و ایستادن را دور از چشم مادر تمرین میکند و در روز موعود همراه برادرش سوار قطار میشود. هنگامی که خانم تورتون در شهر کنت آن دو را به سوزان اسمیت میسپارد، زندگی جدید آدا و جیمی آغاز میشود. آدا آزادانه در خیابانهای شهر جابهجا میشود، همراه سوزان به خرید میرود و برای نخستین بار دوست پیدا میکند. او با کمک خانم اسمیت استعدادهایش را میشناسد و برای درمان مشکلش اقدام میکند.
معجزه سرنوشت
کتاب جنگی که نجاتم داد داستان تغییر معجزهوار سرنوشت دختری است که برای یازده سال همه چیز را از قاب کوچک پنجره خانهشان نظاره کرده است و حالا بیرون از پنجره دنیایی را کشف میکند که جذابیتش برایش ترسناک است. آدا ترس از دست دادن دارد و راحتی ، عشق و محبت را به سختی میپذیرد. او باور دارد که زندگی پر آرامش اکنون، موقتی است و با تمام شدن جنگ باید به همان زندان تکپنجرهای بالای قهوه خانه بازگردد.
اما جنگ آدا با آتش جنگ جهانی دوم در هم میآمیزد. ارتش آلمان هر لحظه به انگلستان نزدیکتر میشود و سربازان و پناهگاهها چهره خیابانها را تغییر میدهند. فضای همکاری و همدلی مردم با سربازان کشور زیر سایهی ترس و کمبود نیازهای زندگی به خوبی در صفحات داستان توصیف شده و کتاب را به اثری ماندگار بدل کرده است.

آدا و یک روح مریض
آدا رشد یافته در محیطی کوچک با رفتاری تحقیرآمیز است که تنها راه ارتباطیاش با جهان بیرون یک پنجره است. تنها آدمهای زندگی او همان دو عضو خانوادهاش هستند و هیچ گونه تعاملی با جهان بیرون از پنجره ندارد؛ مکالمات کوتاهی هم که گاهی با رهگذران خیابان دارد، با وجود فاصله، هرگز به گوش آنها نمیرسد.
مام همواره او را بابت نقص عضوش تحقیر میکند و آدا از این بابت احساس تقصیر میکند. گذر زمان و رفتارهای مادر و گاها برادر کوچکش باعث شده که او خود را سزاوار رنج و سختی بداند و هنگامی که در محیط پر مهر و آرامش روانی روستا قرار میگیرد آغوش گرم اطرافیان را پس بزند.
سوزان اما، دوستش مگی و اسبش باتر کم کم او را از چاه عمیقی که خود را در آن حبس کرده بیرون میکشند و روح بیمارش را درمان میکنند. آدا رفته رفته میفهمد که نه تنها سزاوار تحقیرهای مادرش نیست بلکه با کارهایی که در زمان جنگ در روستا انجام داده است، مایهی افتخار مردم کشور نیز هست.
جهانی کوچک جهانی بزرگ
جیمی پسر بچهی شش سالهای است که جهانش کوچکتر از جهان خشن و سیاه آداست. وابستگی کودکانه جیمی به مادرش و الگوپذیری از آن، او را به شخصیتی حقیقی بدل کرده است که لجبازیهایش برای خواننده باورپذیر است. جیمی خیلی سختتر از آدا از لندن و مادرشان دل میکند و با محیط و اهالی روستا همزبان میشود.
سوزان اسمیت زنی میانسال و تنهاست که از خانواده ترد شده و فقدان صمیمیترین دوستش ، شور زندگی را درونش خاموش کرده است. هنگامی که مسئولیت نگهداری آدا و جیمی به او واگذار میشود، خود را مناسب این کار نمیداند؛ زیرا نه تنها تجربه مادری نداشته بلکه هنوز با مرگ دوستش بکی کنار نیامده است.
شرایط نامناسب بچهها، آنان را نیازمند توجه و مراقبت فراوان کرده است و سوزان هنگامی به خود میآید که غرق در تیمار و پرستاری از آن دو، غم خود را از یاد برده است. چالش سوزان حول این حقیقت است که آیا قلبا آن دو کودک را میخواهد یا بدون گرمای حضورشان نیز می تواند دوباره به زندگی بازگردد؟

کتاب جنگی که نجاتم داد برگرفته از یک داستان واقعی
کتاب جنگی که نجاتم داد را مرضیه ورشوساز ترجمه کرده و نشر پرتقال آن را در دسته کتابهای ژانر فانتزی به چاپ رسانده است. با این حال کتاب سرشار از حقایق زندگی و واقعیتهایی است که در کتاب های ژانر رئال دیده میشود و حتی ممکن است این گمان را در خواننده ایجاد کند که اثر بر گرفته از داستانی واقعی است.
نویسنده راوی را به درستی شناخته و جملات کوتاه و سادهی آدا به باورپذیرترکردن شخصیت او کمک شایانی کرده است.
0 نظر ثبت شده