آنچه تو در ذهنت میپروری را دیگری نمیبیند. آن را برایش قابل لمس کن تا به تو آفرین بگوید.
نویسنده به زیبایی به اهمیت رویا داشتن اشاره میکند و کودکان را برای دنبال کردن آنها ترغیب میکند. اما در این راه نکتههایی را از قلم میاندازد. با اینکه احتمال شکست را بیان میکند، اما نمیگوید اگر شکست خوردید چه کنید؟! بهتر بود جرقه پیش از آن که به صورت معجزه آسایی پیروز شود طعم شکست را بچشد.

میتوان به رویا دست پیدا کرد
مهم است که کودک بداند صرف خواستن، پیروز میدان نیست. بلکه باید آمادگی هر اتفاقی را داشته باشد. ممکن است تا رسیدن به یک مقصد هزاران بار زمین بخورد و تلاشهایش بی نتیجه شود. گاهی حتی اتفاقاتی خارج از قدرت انسان هدف را دورتر و یا سختتر میکنند. همیشه اتفاقات پیرامونی مشوق یا کمککننده محسوب نمیشوند.
نکته بعدی آن است که جرقه صرف علاقه و استعداد ذاتی و موقعیت خوبی که برایش فراهم شد توانست مسابقه را به خوبی پشت سر بگذارد. دوستانی که او در مسابقه دیده بود؛ بیش از او تمرین کرده بودند و برای این کار آمادگی داشتند، اما جرقه پیروز میدان شد. درحالی که اینگونه نیست! فاکتورهای خواستن، استعداد و ریسک پذیری برای رسیدن به آنچه میخواهی کافی نیستند!
تلاش، سلاح بهتری برای مبارزه در راهی است که انتهای آن پیروزی است. بهتر بود در کنار مفهوم “خواستن، توانستن است” که جرقه دنبال میکرد؛ یک “نابرده رنج، گنج میسر نمیشود” اضافه میشد. نکته دیگر آن است که در راه رسیدن به هدف نباید به زور بازو تکیه کرد. بلکه در همه جا این قدرت ذهن است که میتواند به پیروزی منجر شود. اگر آنقدر باهوش باشی که بتوانی خود را از موقعیتهای سخت بدون کمک دیگری، نجات دهی؛ مسلماً لیاقت رسیدن به خواستهات را داری.
زغال ارّه، سگی که رقیب جرقه بود پای عقبیاش را محکم روی پنجه جرقه زد و باعث شد جرقه بلندترین واق واق را بکند و در آزمون غرش، قبول شود. این قسمت از داستان مصداق بارز مثل “عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد” است. گاهی رقیبان به هوای دشمنی میخواهند به شما آسیب برسانند اما از قضا به پیشرفت شما کمک میکنند. پس خیلی نگران دشمنیها نباشید.

کتابی برای دنبال کردن رویاها
کتاب برای کودکان نوشته شده و آنها را به دنبال کردن رویاهایشان تشویق میکند و راه رسیدن به رویاها را تشریح میکند. کتاب میگوید نخستین گام برای رسیدن به رویایتان خواستن است. “جرقه به مادرش گفت:…من دنبال ماجراجوییام. میخوام بدوئم و تعقیب و گریز کنم و صدای واق واقم دنیا رو برداره. من میخوام دزدها رو شناسایی کنم، خلافکارها رو گیر بندازم و دنیا رو از دست آدمهای بد نجات بدم. من از ته ته ته دلم میخوام سگ پلیس بشم. مطمئنم سگ پلیس خوبی هم میشم….”
خوبی جرقه این است که میداند چه میخواهد! همین باعث میشود برخلاف نظر اطرافیانش، بر آنچه آرزو دارد پافشاری کند. قدم بعدی در راه رسیدن به رویا در نظر گرفتن استعدادها و تواناییهای فردی است. تام به جرقه میگوید: “مهم نیست ریخت و قیافهات چه شکلی باشه جرقه! کاری که میتونی بکنی، حسابه. منظورم استعداد و توانایی توئه. فکر میکنی میتونی کارهای یه سگ پلیس رو انجام بدی؟ هر کاری که باشه؟”
تلاش برای رسیدن به رویا
گام سوم تلاش برای رسیدن به رویا است. پذیرش خطرهای مسیر و ریسک برد و باخت در راهی که انتخاب شده، از اهمیت بسیاری برخوردار است. به عبارتی حالا نوبت دل به دریا زدن است. “تام گفت : تو آرزو داری سگ پلیس بشی. پس باید برای آرزوت تلاش کنی. تا وقتی توی این مسابقه شرکت نکنی، نمیفهمی چه کارهایی ازت برمیآد.”
گام چهارم نادیده گرفتن سرزنشهای اطرافیان است. باید بدانی که برای رسیدن به هدف، رقبای قدر و بسیاری داری. دست کم گرفتن دیگر رقیبان به همان اندازه بد است، که اثر پذیری از حرفهای تضعیف کننده (رجز خوانی) مخرب است. بنابراین باید بی توجه به اطراف متمرکز بر هدفت پیش بروی و باور داشته باشی، مهم نیست دیگران چه میگویند، تو میتوانی به آنچه میخواهی، برسی.
آخرین گام نیز قبول نتیجه است. اگر بعد از پشت سر گذاشتن پستی و بلندیهای راه متوجه شدی که هدف را به روشنی انتخاب نکردهای باید آمادگی برای پذیرش آن را داشته باشی. به عبارتی هرچه پافشاری بر هدف مهم است، سازگاری با شرایط و تواناییها نیز ضروری به نظر میرسد.

جرقه و دوستانش
جرقه: سگی پشمالو با موهای بلند که ظاهرش بیشتر به سگهای تزیینی و خانگی میخورد. او به شدت، خلاف ظاهرش، دوست دارد معماهای پلیسی حل کند و عملیاتهای جستجو را انجام دهد و سگ پلیس باشد. علیرغم آن که همه اطرافیانش میخواهند او را از تصمیمش منصرف کنند، جرقه بر هدف خود پافشاری میکند.
بنی: دوستی که جرقه در صف سگهای منتظر برای آزمون پیدا میکند. او نماد یک دوست خیرخواه است. بنی یک سگ شکاری قهوهایشکلاتی و مهربان است که در حقیقت میخواهد یک سگ امدادگر باشد اما به اصرار پدرش به مسابقه آمده است.
تام ویتاکر: باغبانی که در پانسیون محل زندگی جرقه کار میکند. او به عنوان یک راهنما و مشوق عمل میکند. تام کسی است که آگهی مسابقه را در روزنامه میبیند و جرقه را برای شرکت در آن و تلاش در راه رویایش تشویق میکند.
گروهبان نماد داوری عادل
گروهبان سختپسند: نماد داوری عادل و راهنمایی دلسوز است که از هدف آگاه است. او به خوبی میتواند توانایی شرکتکنندهها را بشناسد و آنها را ارزیابی کند.
زغال ارّه: سگ سیاه بزرگی که زور بازویش بر نیروی عقلش غلبه دارد. او زورگو و قلدر است. زغال ارّه، جرقه را به خاطر جثه ریزش مسخره میکند و او را رقیب کم اهمیتی میبیند. در حالی که جرقه به سختترین رقیب او تبدیل میشود. زغال ارّه نماد رقیبی است که در راه رسیدن به هدف سنگ اندازی میکند و با دشمنیها و حسادتهایش عرصه را به خود و اطرافیانش تنگ میکند.
پدر جرقه: نماد یک پدر واقعبین که میخواهد فرزند خود را به آنچه هست راضی نگه دارد. خودش نیز از آنچه طبیعت برایش مقدر کرده است، تخطی نمیکند.
مادر جرقه: نماد یک مادر دلسوز که نمیخواهد فرزندش از حاشیه امن جدا شود و خطر کند. او میخواهد به هر طریقی جرقه را در راه امن و متداولی قرار دهد تا زیاد نگرانش نباشد.

نثری ساده برای کودکان
کتاب از نثر سادهای برخوردار بوده که خاصیت نوشتههای ژانر کودک است. این موضوع سبب میشود تا کودکانی که به تازگی توانایی خواندن پیدا کردهاند بتوانند به راحتی آن را خوانده و درک کنند. نکته دیگری که نثر کتاب را جذاب میکند خاصیت فکاهی آن است. طنز نهفته در نوشته سبب میشود که کودک همانطور که خطوط را خوانده و درک میکند؛ لبخند بزند. این مطلب جذابیت کتاب را نشان میدهد.
موضوع کتاب برای گروه سنی بالای هشت سال که هدف گذاری را به تازگی آموختهاند؛ بسیار مفید است. چرا که آنها را به دنبال کردن مسیری که میخواهند و تجربه ناشناختهها دعوت میکند. تصویرگری کتاب تا حدود زیادی بر جذابیت آن افزوده است. با اینکه تصویرها رنگی نیستند اما نحوه طراحی آنها شما را به خنده میاندازد. بنابراین میتوان گفت که شما و کودکتان از ورق زدن این کتاب و وقت گذرانی با تصاویر آن لذت خواهید برد.
0 نظر ثبت شده