ریچارد باخ این داستان را اولین بار همراه چند داستان کوتاه دیگر در مجله پرواز چاپ کرد و به خاطر استقبالی که از این داستان شد بعد چندین بار ویرایش، تحت عنوان یک کتاب مستقل به نام کتاب جاناتان مرغ دریایی به چاپ رسید. آخرین ویرایش این کتاب در سال 2014 منتشر شد که یک بخش چهارم 17 صفحهای به اضافه شده است. کتاب جاناتان نخستین با ترجمه فرشته مولوی و هرمز ریاحی به همت شرکت سهامی کتابهای جیبی در سال 1355 به چاپ رسید.

کتاب جاناتان مرغ دریایی کتابی موعظه گونه
این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت/هر کجا وقت خوش افتاد همان جاست بهشت
بیت بالا سروده صائب تبریزی شاعر قرن دهم هجری است که به شاه سبک هندی معروف است. علت آوردن بیت شعری در اول متن یک چیز بیشتر نیست، یکی از محتواهایی که باخ در قالب داستان جاناتان مرغ دریایی سعی در گفتن آن دارد در این بیت خلاصه شده است. نوشتههای باخ همگی رنگ و بوی تعلیمی دارند و در تار و پود داستان همیشه رنگی از موعظه را میتوان پیدا کرد. جاناتان مرغ دریایی هم از این قاعده مستثنا نیست.
قبل از عمیق شدن در داستان و گفتن این که داستان چه میخواهد بگوید گفتن یک نکته الزامی است؛ باخ در این کتاب داستان را از زبان مرغان دریایی بیان میکند که اتفاقاً برای مفاهیمی انتزاعی مثل فلسفه و عرفان گرهگشا است. داستان سرایی از زبان حیوانات را در اصطلاح فابل میگویند که در ادبیات خودمان نمونههای درخشانی از آن داریم. ضمناً فابل را در بخش داستان بیشتر تعریف میکنم.
عرفان شرقی
باخ در داستانهای خود عرفانی شرقی را دنبال میکند و همین نوع دید عرفانی است که باعث شهرت او شده است. عرفان باخ در کتاب جاناتان… نشانههایی دارد که وقتی دقت بیشتری داشته باشیم داستان را بیش از پیش برایمان آشنا میکند. وقتی شروع به خواندن کتاب میکنیم با مفاهیمی مثل خودسازی و خودشناسی، دعوت به سوی کمال یا حتی کاری خارقالعاده مانند طیالارض(سفر از مکانی به مکانی دیگر در کسری از ثانیه).
ریچارد باخ در کتاب جاناتان مرغ دریایی بیشتر دنبال نشان دادن راه و رسم نوعی از زندگی است. باخ همانطور که بالا ذکر شد همه خوانندگان کتاب را موعظه میکند و حتی ذرهای از موهبتی که راهروی این راه میتواند به آن برسد نشانش میدهد. خلاصه اینکه جاناتان مرغ دریایی بیشتر از آنکه یک داستان خارجی باشد برای ما ایرانیها داستانی پر از نشانههای آشنا است. خواننده شرقی مخصوصاً ایرانی با این کتاب همذات پنداری بیشتری میکند.
کمی فکر کنید اگر نویسنده خوش ذوق ایرانی چنین داستانی مینوشت در بین کتابخوانهای ایرانی چقدر استقبال میشد؟

انتخاب دانای کل محدود برای روایت داستان کتاب جاناتان مرغ دریایی
زاویه دید در داستان جاناتان مرغ دریایی دانای کل محدود است، یعنی ما به عنوان خواننده کتاب میدانیم در فکر شخصی کاراکترها چه میگذرد اما نه همه آنها. همانطور که در بخش محتوایی داستان اشاره کردم باخ برای رساندن پیام خود از تکنیک سخن گفتن حیوانات بهره برده است که در اصطلاح فابل گفته میشود. فابل به داستانی گفته میشود که راوی و کاراکترهای آن حیوانات باشند و این تکنیک بیشتر برای بیان مفاهیم ذهنی مثل عرفان، فلسفه و اخلاق به کار میرود.
فابل در ادبیات ایران نمونههای بی نظیری دارد که بدون شک حداقل با اسم آنها آشنا هستید، کتاب کلیله و دمنه و داستان زیبای سیمرغ عطار از این دست هستند و انیمیشن زیبای هورتون که بار فلسفی بالایی هم دارد از این دست داستانها است. همانطور که در بخش نقد محتوایی داستان اشاره کردم کتاب جاناتان… پر است از نشانههای عرفان شرقی که سعی میکنم یک به یک اشاره کنم.
داستان درباره مرغی دریایی است به نام جاناتان است که خود را بر خلاف دیگر مرغان زندگی را در غذا پیدا کردن نمیبیند و به دنبال معنای پرواز است. او شب و روز تمرین خودسازی و خودشناسی(این دو از ارکان عرفان شرق مخصوصا عرفان ایرانی است) میکند و بر محدودیتهای خود چیره میشود. رمانی که جاناتان به شناختی از خود میرسد میخواهد که این احساس را با دیگران سهیم شود که توسط جامعه خود طرد میشود(در عرفان شرق کسانی بودهاند که از جامعه خود طرد شدهاند).
در آرزوی پرواز
جاناتان پس از طرد شدن با مرغانی آشنا میشود و به مکانی میرود که از نظر او بهشت است، اما ساحلی است که مرغان در آن به دنبال خودسازی هستند و مرغ سالخوردهای را به عنوان پیر خود پذیرفتهاند(داشتن پیر و مراد در عرفان شرقی انکار نشدنی است و اعتقاد بر این است که نبود پیر یا مراد باعث گمراهی میشود). جاناتان بعد از طی کردن آموزشهای مختلف نزد پیر خود دو چیز را یاد میگیرد.
اول عمل خارقالعاده طیالارض و دوم بسته نبودن به دنیا یا تعلق خاطر نداشتن نسبت به این جهان است(همگی با طیالارض آشنا هستیم و دلبسته دنیا نبودن که نمونههای زیادی در عرفان ایرانی دارد). جاناتان وقتی به کمال میرسد بهشت خود را ترک میکند و به سرزمین خود برمیگردد (اینجای داستان آشنا نیست؟) و شروع به آموزش مرغان جوانی میکند که از جامعه طرد شدهاند و به دنبال حقیقتاند.
زمانی که جاناتان متوجه میشود که ماموریت خود را انجام داده است مانند پیر خود از جسمش میپرد، با این توضیحاتی که دادم متوجه میشوید داستان اصلا برای خواننده ایرانی غریبه نیست و به راحتی جذب این داستان زیبا میشود.

جاناتان شخصیت کلیدی داستان
تمام تمرکز در شخصیتپردازی داستان بر روی کاراکتر اصلی یا قهرمان داستان جاناتان است؛ اما این به این معنی نیست که دیگر کاراکترها شخصیتپردازی ضعیفی دارند. همانطور که از اسم کتاب معلوم است قهرمان داستان جاناتان است اما ضد قهرمان در داستان کاملاً مشخص نیست. البته این نکته نشان از ضعف نویسنده نیست بلکه توانایی او را میرساند. ضد قهرمان در داستان جاناتان در واقع محدودیتهای خود جاناتان است که مانع رسیدن او به معنای حقیقی پرواز میشوند.
توضیح بالا کمی گیجکننده است اما اجازه دهید با توضیح مختصری تکلیف این حرف که قهرمان و ضد قهرمان یک است را روشن کنم. همانطور که قبلاً گفتم داستان جاناتان داستانی کاملا تمثیلی است در عرفان شرقی که یکی از خاستگاههای آن سرزمین خودمان ایران است اولین شرط ورود به عرفان گذشتن از خود است. خیلی از شاعران این نکته را به زیبایی در شعر خود آوردهاند. مثلا حافظ در این بیت به زیبایی به این مسئله اشاره کرده است:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست/تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
پیر مراد
نکته دیگر کتاب جاناتان… تاکید نویسنده بر روی استاد، پیر یا به قول ما ایرانیان مراد است. شخصیتهای فرعی داستان نیز حول همین مفهوم هستند یعنی یا استاد جاناتان هستند یا شاگرد او؛ به همین دلیل است که نپرداختن به شخصیتهای فرعی ضعف به حساب نمیآید. زیرا وقتی با کاراکتری روبرو هستیم که برچسب استاد یا شاگرد را دارد خواننده خیلی دنبال گذشته کاراکتر نمیگردد و اکنون او است که مهم است (البته این امر برای همه داستانها صدق نمیکند).
تنها کاراکتری که در داستان یک سیر تکاملی را طی می کند و خواننده در طول داستان شاهد رشد شخصیتی او است جاناتان است. جاناتان ابتدای داستان یک مرغ دریایی است که فقط بر خلاف دیگر همنوعان خود فکر میکند و رفته رفته شاهد رشد او هستیم تا جایی که جاناتان خود استاد و پیر مرغان جوان میشود.

آموزش راه و رسم زندگی
کتاب جاناتان مرغ دریایی از سری کتابهای نصیحتگونه و انگیزشی است و سعی میکند راه و رسم زندگیای که از نظر نویسنده درست است را به خواننده خود نشان دهد. ریچارد باخ معمولادر داستانهای خود اهل زیاد حرف زدن و توصیف بیش از اندازه نیست اما این به آن معنی نیست که با کتابی گنگ مواجه باشیم؛ به قول ایرانیها کم گوی و گزیده گوی چون در. همانطور که قبلا هم گفتم باخ از تکنیک داستانهای فابل اسفاده کرده است.
باخ اما چرا باید از چنین سبکی برای بیان داستان خود استفاده کند؟ وقتی نویسندهای قصد داشته باشد مخاطبان زیادی را برای گفته خود داشته باشد میتواند از این سبک داستان استفاده کند. داستانهای فابل به خاطر ماهیتی که دارند (روایت داستان از زبان حیوانات)برای همه سنی خود را مناسب نشان میدهند اما اینکه واقعا برای چه سنی مناسباند باید به پیامی که داستان در خود دارد نگاه کرد.
به چالش کشیدن رده بندی سنی
برای مثال جورج اورول در قلعه حیوانات نیز از سبک داستانهای فابل استفاده کرده است و دلیل شهرت کتاب نیز همین است؛ اما از خودتان بپرسید موضوعی مثل به نقد کشیدن نظام کمونیستی برای چه سنی مناسب است؟ و شما در چه سنی این کتاب را مطالعه کردهاید؟. داستانهای فابل هرچند که تبدیل شده است به سبکی برای داستانهای کودکان اما پتانسیل قویای دارد برای بیان موضوعاتی که گفتنشان و درک کردنشان برای مخاطب سخت است.
ریچارد باخ با آثاری که خلق کرده نشان داده است قلم قویای دارد. او این توانایی این کار را دارد که با نوشتههای خود روح مخاطب لمس کند و او را به سوی خود بکشاند. ادعایی که کردم از سر طرفداری از باخ نیست. شاهد گفتهام این است که باخ توانسته است مذهبی به اسم پرواز پایهگذاری کند و پیروانی هم دور خود جمع کند. علت استفاده از پرواز نیز این است که پرواز نکته مشترک تمام کارهای باخ است و او به پرواز و مفهوم آن علاقه خاصی دارد.
0 نظر ثبت شده