حماسه به پایان خود نزدیک میشود و فرودو اینبار میتواند خود را از سنگینی بار حلقه آزاد کند. فرودو به ناچار نبردی سخت در پیش دارد و قهرمانان که خود را برای پایانی خوش آماده میکنند ناامید نمیشوند. ( کتاب بازگشت پادشاه )

حلقههای قدرت
حلقه قدرت ایده بدیعی برای تالکین نبوده، تالکین تاریخشناس و زبانشناسی است که 15 زبان ساخته و سرگرمیش مطالعه عهد عتیق و کتاب مقدس است، حدس اینکه او حلقه قدرت سلیمان نبی(ع) را مبنای داستان خود قرار داده خیلی سخت نیست. چراکه ما با حلقهها آشناییم ولی با منشأ آنها بیگانهایم. تنها حلقهای که میدانیم چگونه ساختهشده حلقه قدرت اصلی است.
تعداد حلقههایی که به هرگروه از موجودات داده شده به شرح زیر است:
سه حلقه به الفها داده شد که از قویترین حلقههای قدرت بود.
هفت حلقه به دُرفها داده شد که حس طمع آنها را به جمعآوری طلا و انباشت آن تحریک میکرد.
نه حلقه به انسانها داده شد که سبب نامرئی شدن و افزایش طول عمر صاحب خود میشد.
اومانیست
فلسفه این اعداد چیست؟ یکی از حدسهای محتمل میتواند این باشد که در نمادشناسی کابالا عدد 10 عدد خداوند نام نهاده شدهاست. همچنین در نمادشناسی، اعداد فرد را اعداد ناقص و همراهی آنها با عدد 1 را نمادی از تکامل معرفی میکنند در این داستان به هر سه گروه الف، دورف و انسان تعداد حلقههایی که داده میشود، اعداد فرد هستند. میدانید که رقم یکان اعداد اول بزرگتر از ۱۰ فقط ممکن است ارقام ۱، ۳، ۷، و ۹ باشد.
بنابراین برای به کمال رسیدن هر یک از این گروهها لازم است تا عدد یک (یک عضو) به عنوان رهبر به آنها افزوده شود تا این تکامل صورت گیرد. پس با اضافه شدن سائورون (صاحب تک حلقه) به الفها آنها به کمال میرسند. همچنین دورفها با سائورون گروه 8 نفرهای ایجاد میکنند و تکامل آنها در گرو این موضوع است. در مورد انسانها هم اوضاع به همین منوال است، با این تفاوت که با افزوده شدن سائورون به جمع آنها، عدد 10 پدید میآید که نمادی از تکامل مطلق و خداوند است.
تکامل اینکه انسان را به مقام خداوندی میرساند، اشارهای بارز به موضوع اومانیست دارد. در داستان هم شاهد هستیم که تنها گروهی که بعدها با سائورون هم پیمان میشوند و به او میپیوندند، همین 9 پادشاه انسان (نازگول ها) هستند. شاید به این تعبیر که سائورون و انسانها سودای خدایی در زمین را دارند!

9 پادشاه و 9 حلقه
بعضی شباهتهای داستانی کتاب بازگشت پادشاه در سری ارباب حلقهها وجود دارد که تأمل در آنها خالی از لطف نیست: در دوران دوم، سائورون (Sauron) به 9 شاه از انسانها 9 حلقه قدرت را هدیه داد که آنها را تا ابد جاودان نگاه میداشت. ولی طمع شاهان باعث شد تا آنها رفته رفته جاه و مقام خود را از دست بدهند. غافل از اینکه سائورون حلقهای قدرتمندتر از تمام حلقهها برای خود در اعماق کوه هلاکت ساختهاست. نهایت کار به جایی رسید که هر 9 پادشاه محکوم شدند تا ابد به عنوان بردههای سائورون خدمت کنند. در طول هزاران سال، آنها کم کم شکل انسانی خود را از دست دادند و به موجوداتی شبحگونه تبدیل شدند.
حال با نمایان شدن آثار بازگشت دوباره سائورون، تیم 4 نفرهای از نگهبانان ارشد سرزمین میانه متشکل از سارومان سفید، گاندالف خاکستری، بانو گالاردیئل و عالیجناب الروند دور هم جمع شدهاند تا درباره ابعاد مختلف این موضوع با یکدیگر مشورت کنند. نکته مهم درباره این بخش از داستان این است:
برج خدایان
نکرومنسر (سائورون)، موجودی است که ابتدا در شرق عالم، نمایان میشود و سعی میکند با جمعآوری نیرو قدرت خود را در دنیا گسترش دهد و سرزمین میانه را تصاحب کند. در این زمان، اتحاد نیروهای خیر، او را شکست داده و موجب میشوند تا او مدتی از دید عموم ناپدید شود (به نظر میرسید که او نابود شده است). سالها بعد او دوباره پدیدار میشود و انجمن محافظت از سرزمین میانه او را شکست داده و باعث میشوند یکبار دیگر او ناپدید شود!.
سالها بعد اما دوباره او قدرتمندتر از گذشته بازمیگردد و سعی میکند تا سرزمین میانه را از آن خود کند و در نبردی سرنوشت ساز و نهایی نابود میشود. نکرومنسر سه بار در جهان حضور دارد. بار اول، پس از شکست، غیبتی کوتاه دارد و دوباره بازمیگردد. سپس دوباره شکست خورده و اینبار به غیبتی طولانی میرود. در نهایت دوباره بازگشته و با قدرتی بسیار زیاد، نیروهای زیادی را جذب خود کرده و برای نبرد نهایی آماده میشود.
منطقه نبرد هم سرزمین میانه نام برده میشود. در واقع میتوان با کنار هم گذاشتن کدهای موجود در این داستان کتاب بازگشت پادشاه، به ماهیت اصلی آن و شخصیت سائورون پی برد. ظاهراً این شخصیت تمثیلی از امام عصر (عج) است که با دو غیبت صغری و کبری، در نهایت خود را برای نبرد نهایی آماده میکند. در روایات، منطقه ظهور حضرت و شروع قیام وی خاورمیانه ذکر شده که در این داستان خاورمیانه به سرزمین میانه تغییر نام داده است. اینکه چنین تحلیلی تا چه اندازه صحیح است قضاوت آن بر عهده کسانی است که به نحو دقیقی اثر را مطالعه کرده و در آن تفکر نمودهاند.

سفر فرودو بگینز در کتاب بازگشت پادشاه
فرودو بگینز: فرودو فرزند دروگو بگینز و پریمولا برندیباک، در ۲۲ سپتامبر سال ۲۹۶۸ دوران سوم به دنیا آمد. او بیشتر دوران کودکیاش را در برندی هال باکلند، محل زندگی خانواده مادریاش گذراند. او از آن سرزمین خاطرات بدی به همراه داشت، مخصوصاً از ماگوت مزرعه دار، کسی که فرودو در کودکی قارچهایش را دزدیده بود. فرودو در سال ۲۹۸۰ زمانی که فرودو تنها دوازده سال سن داشت، پدر و مادرش در رودخانه برندیواین غرق شدند.
برندیباکها او را که تک فرزند بود به برندیهال بردند تا زمانی که پسر عموی پدرش، بیلبو سرپرستی وی را بر عهده گرفت و او را وارث خود اعلام کرد. او و فرودو در تاریخ تولد (۲۲ سپتامبر) مشترک هستند. فرودو گمان میکرد که بیلبو عموی اوست (فرودو اولین برادر زاده بیلبو بود و دومین برادر زادهاش به یکباره ناپدید شده بود) بیلبو چند سالی را با او در بگاند (خانه بیلبو) زندگی کرد.
فرودو در طول دوازده سال، بیلبو زبان الفی را به او یاد داد و آن دو معمولاً با یکدیگر به این زبان صحبت میکردند. فرودو تنها کسی است که توانست دربرابر وسوسه حلقه مقاومت کند و میتوان از او به عنوان یکی از خوش شانسترینها در دنیای افسانهها یاد کرد.
جادوگران
گندالف : او جادوگری است که با چوب بلند خود و رفتار ترحمآمیزش در ذهنها ماندگار شده است. گندالف دارای دانشی عمیق و صبری است که در والینور آموخته. گندالف نقش اساسی در فروپاشی سلطه سائورون در سال ۳۰۱۹ ایفا کرد. او بهطور عمده با روحیه دادن و استفاده از حکمتش برای راهنمایی دیگران در موقعیتهای مناسب باعث تغییر روال جنگ شد. گندالف معمولاً ملبس به ردایی خاکستری و بعد از سارومان دومین فرد بین جادوگران میباشد.
گندالف پس از سقوط در موریا او دوباره به سرزمین میانه فرستاده شد و این بار به عنوان سردسته جادوگران در ردایی سفید ظاهر شد. نکته قابل توجه در مورد گندالف علاقه شدیدش به نژاد هابیتهاست.

نمادگرایی اسطورهای
نمادگرایی بیش از حد در کتاب بازگشت پادشاه و مبنای اسطورهای آن نقطه قوتی است که نوشته تالکین را از دیگر رمانهای عصر خودش و حتی امروز مستثنی میکند. نکته اما این است که در عین حال میتواند با محدود کردن دایره مخاطبان واقعی نقطه ضعفی به حساب بیاید که هرچند با فضای فانتزی آن پوشیده شده اما بازهم قابل لمس است. مثلاً استفاده از موجوداتی چون الفها و دُرفها و… که متولد افسانههای اروپاییاند برای کسانی که با این موجودات آشنایی قبلی ندارند میتواند سردرگمی و در نهایت خستگی را به همراه داشته باشد و حتی اعتقاد بنده بر این است که کسی که کتاب مقدس را نخوانده باشد باید بداند کلمهای از ارباب حلقهها را به واقع درک نکرده است.
برای آن که بتوان از این سردرگمی نجات پیدا کرد علاوه بر مطالعه کتاب مقدس و اسطورههای اروپایی بهتر است ابتدا کتاب هابیت را از همین نویسنده بخوانید تا زمانی که کتاب بازگشت پادشاه ارباب حلقهها را ورق میزنید با فضای بیگانه و نامفهومی رو به رو نشوید. نقطه قوت دیگر کتاب عدم استفاده از توصیفات بیجا و هدر دادن وقت خواننده است. تالکین به خوبی اتفاقات را سازمانبندی کرده و بیآنکه نیازی به توصیف و تفسیر برای پر کردن برگه داشته باشد، تصاویر هیجانانگیزی خلق میکند که خواننده را خط به خط پیش میبرد.
زبان اختصاصی
نکته جالب دیگر این است که هر گروه از موجودات در سرزمین میانه زبان مخصوص به خود را دارند، پر واضح است که نویسنده میخواسته توانایی خود را در زبان شناسی و ساختن واژگانی که او معمولا بر مبنای زبان عبری بنا میکرده، به رخ بکشد که کاش میشد در ترجمه کتاب نیز آنها را به نحوی نقل کرد و از ابتکار نویسنده لذت برد.
هرچند که سبک سری کتابهای ارباب حلقهها را فانتزی و خیالی معرفی کردهاند اما میتوان این اثر را زیر مجموعه سبک حماسی نیز دانست. چه بسا که این صفتِ داستان در سینما به وضوح قابل مشاهده است.
0 نظر ثبت شده