دنیای کتابها هیچ وقت آنقدر دور نیست که نتوانیم جزئی از آنها باشیم. برای لمس هر تجربه جدیدی ورق زدن یک کتاب همچون کتاب آگوس و هیولاها کافی است. بازگو کردن اهمیت نظم، با نشان دادن یک داستان ماهرانه، از هنر نویسنده نشأت میگیرد. او در غالب یک نصیحت صرف به شما نمیگوید منظم باشید؛ بلکه نشان میدهد، رعایت نکردن نظم به از دست رفتن آنچه برایتان ارزشمند است، میانجامد.

کتاب آگوس و هیولاها میگوید نظم داشته باشید
داستان کتاب آگوس و هیولاها شما را مجاب میکند که نظم به سود خودتان است. نکته مهم در آن هم این است که نظم و ترتیب به وسیله خود شما رعایت شود. چرا که هیچ کس از سرنوشت و ارزش وسایلتان آگاه نیست. پس سپردن کار خود به دیگری عواقبی دارد که بهتر است آن را متحمل نشوید. پدر آگوس میگوید: “ببین آگوس، وقتی به چیزی متعهد میشویم، حالا هرچی میخواهد باشد، نمیتوانیم پا پس بکشیم. متوجهی؟ باید مسئولیت پذیر باشیم.”
حقیقت آن است که انسانها گاهی به خاطر ترس از نتیجه از مسئولیت فرار میکنند. درست است که باید تمام تلاش خود را برای یک نتیجه قابل قبول به کار ببریم؛ اما باید در نظر داشته باشیم که بدون تجربه کردن هیچ توانایی کسب نمیکنیم. اگر مسئولیتی قبول نکنیم و خطر شکست را نپذیریم، هیچ گاه پیروز نخواهیم شد. آگوس انشایی درباره روز میخواند که دلش میخواسته شب باشد. انشایی که صرفاً در چند خط پیام خود را منتقل میکند.
همین چند خط آقای پتی پن، هیولای کتاب را زنده میکند. این انشا درباره خودشناسی است. خطهایی که به زیبایی نشان میدهند اگر خودت را بشناسی میتوانی تواناییهای خود را پرورش دهی و بهترین تصویر را از خودت به دنیا نشان دهی: “روزی، روزی بود که میخواست شب باشد و چون این غیرممکن بود، تصمیم گرفت روز طوفانی باشدکه نوعی روز است که در کل بیشتر شبیه شب است. ولی روزی خورشید گرفتگی شد و ناگهان همه چیز تاریک شد و به شکلی تصادفی، آن روز دانست که احساس میکند شب است. در آن لحظه روز که میخواست شب باشد، به این نتیجه رسید که شب بودن جالب است، ولی روز بودن از آن هم بهتر است و از آن به بعد روز آفتابی و درخشانی شد.”

قصه گویی همراه با موجودات خیالی در کتاب آگوس و هیولاها
نویسنده کتاب آگوس و هیولاها در خلال داستان قصد دارد کودکان را با نویسندهها و داستانهای مشهور آشنا کند. او با زیرکی از زبان شعر و موجود خیالی قصهاش استفاده میکند تا استیونسن، جیمز بری، مارک توآین و… را به خوانندهاش معرفی کند. ما در دورهای هستیم که کودکان با دنیایی مدرن خو گرفتهاند. دنیایی که در آن خبری از جزیره گنج، پیتر پن یا تام سایر نیست. آنها از لذت دیدن نمایش یا ورق زدن کتاب محروم شدهاند. آشنایی با نویسندههای پیشین و خواندن آثار معروف جهان میتواند بر بصیرت نسل امروز بیفزاید.
پدر آگوس بسیار فرزندش را نصیحت میکند. نویسنده در قالب کلمات نامفهوم میخواهد بگوید که امر و نهیهای بی دلیل تأثیری در کودکان نمیگذارند. برای درس دادن به آنها باید موقعیت شناس بود و کلمات صحیح انتخاب کرد. وگرنه هزاران ساعت حرف زدن نمیتواند مطلبی به آنها بیاموزد. اگر والدین میخواهند کودکشان را نصیحت کنند بهترین راه آن است که عواقب عمل خلاف را به آنها نشان دهند و یا در قالب یک داستان جالب آنچه باید را به آنها بیاموزند.
آقای پتی پن میگوید: “تو دوست نداری برگردی به جاهایی که تویشان کلی خوش گذراندهای؟” بعضی اوقات کتابهایی که خواندهاید و یا فیلمهایی که دیدهاید جذابتر از یک تجربه نو به نظر میرسند. گاهی حتی تکهای از شخصیت ما درون یک کتاب قدیمی و یا یک فیلم جا میماند. مرور خاطرات گاهی ما را متوجه آنچه هستیم میکند. به ما یادآوری میکنند، چه چیزهایی دوست داشتیم و با چه بهانههایی شاد و غمگین میشدیم.
داستان، مطلبی را ثابت میکند که شاید بارها با آن مواجه شدهایم: بچهها به آسانی قانع میشوند تا به دیگران کمک کنند. کودکان به قدری معصوم و صادقاند که اندکی خوبی، آنها را به دوست تبدیل میکند. دوست وفاداری که هرکاری برایتان میکند. تمام پدر و مادرها دوست دارند فرزندشان همانطور معصومانه به زندگی ادامه دهد. اما جبر زمانه باعث میشود که با گذر عمر شکها و تردیدها مانع دوستیهای بی قید و شرط شوند. گاهی بهتر است، مانند کودکان خود را از بند احتمالات رها کنیم و تنها کاری را انجام دهیم که درست به نظر میرسد.

شلخته و فراموش کار
آگوس پیانولا: پسربچهای مدرسهای و شلخته که تکالیف مدرسهاش را فراموش میکند. او توقع دارد دیگران هم از کنار بینظمیهای او به راحتی بگذرند. آگوس پسری مهربان است که به دیگران کمک میکند. او خیلی به نصیحتهای پدرش گوش نمیکند و حتی حرفهای مادرش را نادیده میگیرد. اما وقتی با عواقب کارش رو به رو میشود، اشتباه خود را میپذیرد. او انشاهای خوبی مینویسد اما از سر بینظمی همه را گم میکند. آگوس پسر متعهد و فداکاری است که میتوان او را یک دوست واقعی به حساب آورد.
آقای پتی پن: هیولای کتاب است که از داستانهای خوب تغذیه میکند. او وقتی متن انشای آگوس را میشنود زنده شده و سرگذشت خود و دوستانش را برای آگوس تعریف میکند. پتی پن مانند یک دانشمند دانا است که همه چیز را درباره کتابها میداند. او به دوست صمیمی آگوس تبدیل میشود و اوقات زیادی را با او به کتاب خواندن میگذراند. او به شدت به کتابها و دنیای خیال علاقهمند است و آگوس را هم به دنیای خودش میکشاند.
لیدیا: هم کلاسی و بغل دستی آگوس است. دختر درسخوانی که عینک به چشم میزند و در همسایگی آگوس زندگی میکند. او دختری واقعگرا و منضبط است که اشتباهات آگوس را به رخش میکشد. همین باعث میشود که آگوس چندان دل خوشی از او نداشته باشد.
پدر آگوس: مردی سخنور است که به شدت آگوس را نصیحت میکند. او تأکید دارد که فرزندش باید متعهد و مسئولیتپذیر باشد.
مادر آگوس: زنی سختکوش است که مدام درباره نظم به آگوس تذکر میدهد. او در آخر مجبور میشود تا کارهای پسرش را انجام دهد.
پدر لیدیا: مردی شبیه لیدیا و کسی است که آگوس را “فسقل جان” صدا میکند. او به شدت اصرار دارد که درباره آگوس و کارهایش نظر بدهد. آگوس بعد از لیدیا از او بیشتر از بقیه بدش میآید.
شعرهایی که وزن ندارند
ترانههای کتاب در برگردان فارسی وزن خود را از دست دادهاند. بهتر بود ترانهها با دقت بیشتری به فارسی برگردانده میشدند تا خواننده بیشتر جذب داستان شود. کتاب با نثر ساده، روان و طنزآمیز خود به راحتی با خواننده کودک ارتباط برقرار میکند.کودکی که به تازگی خواندن را آموخته است با فضای کمیک داستان ارتباط برقرار میکند و با اندکی کمک به راحتی از پس خواندن آن برمیآید.
آگوس شخصیتی است که شباهت زیادی به کودکان همسن و سال خود در دنیای واقعی دارد. به همین خاطر درک او برای مخاطب کودک به سادگی صورت میگیرد. طراحی و تصویرگری زیبای کتاب آن را مانند یک کارتون جذاب جلوه میدهد. هر شخصیت مناسب با هویتش طراحی شده است. مثلاً خانم دکتر دامپی که هیولای حیوانات است با روپوش سفید و سه چشم باز و هوشیار طراحی شده است یا جیرینگ، هیولای زباله از قوطی فلزی و موز ساخته شده است. لیدیا دوست درس خوان آگوس نیز عینک به چشم دارد.
نکته دیگر طراحی دقیق حالتهای رفتاری شخصیتهاست. تصویرگر به خوبی حالتهای متفاوت را برای کاراکترهایش رسم کردهاست. او از رسم هیچ صحنه یا حالتی فروگذار نکرده و همین مطلب کتاب را به زیبایی تمام آراسته است. علاوه بر این موارد، تصویرگری کتاب کاملاً رنگی است و این بر جذابیت آن افزوده است. طراحی سرهایی که بزرگتر از بدنشان هستند به فکاهی بودن کتاب کمک کرده و به نحوی داستان را تشریح میکند.
بعضی قسمتهای کتاب مانند کتاب درسی، آگوس با شماره گذاری دلیل میآورد. این مطلب برای خواننده دانش آموز کتاب، حس آشنایی را ایجاد میکند. این حس باعث میشود تا کودک به خوبی مطالبی که میخواند را به خاطر بسپارد. در عین حال یاد میگیرد که مطالب را، هرچند بی اهمیت جلوه کنند، در ذهنش طبقه بندی کند.
ابتدای کتاب صفحاتی به معرفی شخصیتهایی اختصاص داده شده که در این جلد کتاب خیلی نقش پررنگی ندارند. این شاید تنها ایراد فنی کتاب باشد که خواننده تمام صفحات در انتظار ورود شخصیتهایی است که اول کتاب معرفینامهشان را خوانده است.
0 نظر ثبت شده