ریچیرو ایناگاکی در مصاحبه خود با مجله ناتالی در مورد جرقه این ایده داستان میگوید، که ایده چنین داستانی ابتدا از شخصیتهای آن شکلگرفته است او در نظر داشت تا برخلاف بیشتر مانگاهای شونن که در آن شخصیت اصلی قدرت مافوق طبیعی دارد، شخصیتی خلق کند که عادی باشد. چرا که شخصیتهای عادی بینظیری همچون دانشمندان و پزشکان وجود دارند.
ایناگاکی اظهار کرده است که یک داستانگو و یا یک نویسنده تنها تعداد محدودی شخصیت را میتواند خلق کند بنابراین او معمولاً از گروه مشخصی از شخصیتهایش استفاده میکند و در مانگا دکتر اِستون نیز او از شخصیت اثر قبلی خود Agon (آگون) در Eyeshield (سپر چشم) استفاده کرده است.
او ذکر میکند که این استفاده مجدد تنها برای راحتی کار وی نبوده است بلکه او احساس میکند که تنها ویژگیهای بد شخصیت آگون را در سپر چشم بیان کرده است و او تصور کرده است که شاید بتواند ویژگیهای خوب شخصیت را نیز نشان دهد. برای آنکه داستان مانگا تا حد ممکن به واقعیت نزدیک باشد نویسنده توجه زیادی به مباحث علمی دارد (otaquest , 2019).

حیات زمین بدون بشر
ما در انیمه شاهد فضای پسارستاخیزی در این مانگا هستیم، اما در این داستان با قحطی و نابودی سیاره زمین روبهرو نیستیم بلکه با نبود بشر حیات همچنان جریان پیدا دارد و در اینجا تنها تمدن بشری در طی 3000 سال از بین رفته است. درون مانگا به فناوری به دید منفی و علت نابودی نگریسته نمیشود بلکه فناوری یاریگر بشر است و شخصیت اصلی داستان درپی آن است تا فناوری و تمدن را برگرداند و با علمش به مردم یاری برساند و بشریت را از انقراض نجات دهد.
نکته جالب که در این داستان وجود دارد آن است که در ابتدا بازماندگان (یا به عبارت دیگر کسانی که بیدار شدهاند) میخواهند تلاش کنند با همکاری یکدیگر دنیا را از صفر دوباره بسازند، اما مشاهده میکنیم که دید شخصیتهای داستان نسبت به یک جامعه ایدهآل متفاوت است.
تفاوت موجود در بینش و خودخواهی و کینه باعث میشود مردم به دودسته تقسیم شوند و حتی زمانی که در معرض انقراض هستند به جنگ با یکدیگر بپردازند. ما در این مانگا شاهد جنگ بشریت برای بقا هستیم اما نه جنگ علیه طبیعت و یا موجودات بیگانه بلکه جنگ علیه یکدیگر.

نوجوانی بدون قدرت خاص
ما در مانگا با یک داستان پسارستاخیزی روبهرو هستیم اما در این داستان آنچه بشریت را در آستانه نابودی قرار داده است، یک ویروس مرگبار، زلزله یا حمله فضاییها نیست. بلکه تمام بشر پس از پدیدار شدن یک نور کورکننده به سنگ تبدیل شدهاند و در حالیکه حیات همچنان در کرهی زمین وجود دارد، تمدن بشری از بین رفته است.
مانگای دکتر اِستون ایدهی نو و جالبی دارد، در اینجا دیگر خبری از قدرت مافوق طبیعی نیست. شخصیت اصلی داستان یک نوجوان عادی است و تنها سلاح او هوش بالای اوست. خبری هم از سحر و جادو یا رویدادهای ماورایی نیست. این خود انسان و فنّاوری او (که در داستان هنوز ناشناخته است) است که بشریت را در معرض انقراض قرار داده است.
نویسنده در این داستان تلاش کرده تا همه چیز بر پایه علم قرار دهد و تا حد امکان به واقعیت نزدیک باشد. یک نوجوان رهبری بازماندگان بشریت را برعهده گرفته و تلاش دارد که تمدن بشری را که هماکنون در عصر حجر است تا حد ممکن به وضعیت سابقاش برساند.
ایدهای ناب
همانطور که پیشتر ذکر شد ایده داستان، ایدهی جالبی است اما چند مشکل در داستان وجود دارد که مانع از آن میشود که دکتر اِستون یک شاهکار و یا حتی یک اثر عالی باشد که به آن میپردازیم. ریتم داستان بسیار تند است و همه حوادث خیلی بهسرعت اتفاق میافتد، بااینکه نویسنده تلاش کرده است داستان علمی و واقعی باشد اما دستیابی سریع به همهی امکانات و پیشرفت فنّاوری آن هم توسط یک فرد در چنین زمان کوتاهی اصلا واقعبینانه نیست.
رقابت قرار داده شده و جنگ بین شخصیت خوب و بد داستان جالب و هیجان انگیز نیست و به خوبی به آن پرداخته نمیشود. داستان بیشتر به پیشرفت فنّاوری و معرفی نحوه به دست آمدن آنها میپردازد، بنابراین علیرغم آنکه داستان در فصلهای اول بسیار قوی و جذبکننده بود، کمکم کسالتبار میشود. میتوان در نهایت گفت که اگر علاقهمند به علم و یا تشویق نوجوانان به علم هستید این مانگا علمی تخیلی پیشنهاد میشود اما اگر به دنبال مبارزه، رقابت و هیجان هستید قطعاً این مانگا خستهکننده خواهد بود.

کاراکتری شیفته علم
شخصیت اصلی در مانگا دکتر اِستون، سنکو ایشیگامی که نوجوانی با استعداد و باهوش است. سنکو با ذهن خلاق و ذکاوتی که دارد مشکلات را حل میکند. از دیگر خصوصیات او میتوان به درستی، و توانایی رهبریش اشاره کرد همچنین او شخصیت احساساتی ندارد و حفظ آرامش در مواقع خطر از ویژگیهای اوست.
او شیفتۀ علم است و تلاش دارد فنّاوری را برگرداند. با آنکه نویسنده در این مانگا سعی داشته از یک شخصیت عادی بدون قدرت مافوق طبیعی استفاده کند و داستان به واقعیت نزدیک باشد اما باید گفت وجود چنین شخصیتی با این دقت، تخصص و دانش عادی نیست و سنکو بهنوبۀ خود دارای قدرت مافوق طبیعی است.
ضد قهرمانی در دنیای علم
شخصیت اصلی دیگر داستان تسوکاسا شیشیو است که توانایی او قدرت بدنی فوقالعاده و توانایی مبارزه اوست. او نیز شخصیتی آرام دارد و برپایه احساساتش عمل نمیکند. تسوکاسا پس از آن که از بیدار میشود تصمیم میگیرد که تنها نسل پاک و جوان را باقی بگذارد و باقی مردم را از بین ببرد.
علاوه بر آن او بهشدت مخالف علم و فنّاوری است و باور دارد دستیابی مجدد به فنّاوری میتواند باعث بروز جنگهای جدید شود، بنابراین با سنکو دشمن میشود و اقدام به گردآوری یک لشکر برای خود میکند، تسوکاسا در این مانگا دارای نوعی تضاد شخصیتی است، اما تشخیص اینکه آیا این جزئی از شخصیتپردازی وی بوده و یا آنکه یک نقصی در شخصیتپردازی ایناگاکی بوده است آسان نیست.
شخصیتپردازی در مانگای دکتر اِستون خیلی قوی نیست. ما در فصلهای اول میبینیم که نویسنده دو شخصیتی را که داستان را با آنها شروع کرده است را کنار میگذارد و تا اواسط مانگا به آنها نمیپردازد و شخصیتهای جدیدی را وارد داستان میکند که ورودشان به داستان قدری ناگهانی است.

طراحی نقطه قوت اثر
طراحی این مانگا که توسط بویچی انجام شده است نقطۀ قوت مانگا محسوب میشود. طراحی چهره و شخصیتها بینظیر و بینقص است. طراح به تمام جزئیات توجه داشته است و هیچ بخشی از داستان نامفهوم نیست.
همانطور که میدانید طراحی مبارزات در مانگاها کار دشواری است و از عهده همه طراحان برنمیآید، تمامی طراحیهای صحنههای مبارزه واضح و قابل درک است. او نه تنها در طراحی شخصیتها و فضاهای مانگا بلکه در طراحی لباسها و ابزارها نیز نهایت دقت را به کاربرده است.
بویچی درباره طراحی شخصیتهای داستان میگوید که بیشتر ایدههایش برای طراحی شخصیتها را از کتابها و فیلمها میگیرد. او میگوید اولین تصویری که با خواندن داستان دکتر اِستون در ذهن او ایجاد شد تصویری مانند پرنسس مونوکه (انیمیشن مشهور ساخته شده توسط هایائو میازاکی) بود.
او همچنان عنوان میکند که داستان دکتر اِستون او را به یاد فیلم عالی فرانسوی به نام La Guerre du feu (پویش برایش آتش) که در سال 1981 توسط ژان ژاک آنو ساخته شده است انداخته است، این فیلم ایدهی زندگی در طبیعت را به او داده است.
0 نظر ثبت شده