بهنظر میرسد یون سانگ هو در این فیلم فقط خواسته پا در جای سینمای آخرالزمانی بگذارد و مثل آثار اخیرش این هم با محوریت زامبی باشد. با تمام اینها قسمت سرقت ماجرا بسیار پررنگتر است و انگار فقط چاشنی زامبی را برای هیجان به آن افزودهاند. یون سانگ هو برای داشتن تجربه موفق دیگری به فکر ساختن فیلم شبه جزیره افتاد اما برخلاف فیلمهای دیگرش این فیلم از زامبی محور بودن خارج شده است.
درواقع وقتی به اواسط فیلم میرسید اینطور حس میکنید که فیلم صرفا برای محبوبیت و فروش در گیشه ساخته شده است و هرآنچه که بتواند این کار را بکند به آن اضافه شده است. این درحالی است که اصلا حس خوبی مثل فیلم اول را از آن دریافت نمیکنید.

فیلمی بدون هدف
فیلم Train to Busan Presents: Peninsula از آن دسته فیلمهایی است که نمیتوان برای آن دقیقا مضمون یا هدف خاصی را بیان کرد. فیلم هیچ هسته عاطفی مشخصی ندارد و حتی نمیتواند احساس مخاطب را به قدر کافی درگیر کند تا بتواند اندکی به مسائل انسانی بپردازد.
شاید پیام فیلم مجموعی از صحنه ابتدایی و پایانی باشد. در ابتدا جونگ سوک (نقش اول فیلم) حاضر نمیشود به خانواده کنار جاده کمک کند در حالی که آنها بعدها او را نجات میدهند و در لحظههای آخر فیلم او هم تصمیم میگیرد به مادر خانواده کمک کند.
تمام پیام فیلم در چند صحنه کوتاه جمعبندی میشود. این در حالی است که اصلا احساس خاصی در مخاطب ایجاد نمیکند. به وضوح میتوان متوجه شد که فیلم قصد دارد مثل قطار بوسان احساسی عمل کند و عواطف بیننده را برانگیزد اما آنقدر قابل پیشبینی است که اصلا این اتفاق نمیافتد. شاید حتی با تقریب خوبی بتوان حدس زد در این داستانِ جدال بر سر پول چه کسانی خواهند مرد تا بار احساسی و هیجانی فیلم کم نشود در حالی که پایان فیلم آنقدرها هم بد نشود! در چنین اثری عملا با مضمون و محتوای خاصی سر و کار نداریم. هرچه بوده یا نبوده آمده تا مخاطب عام راضی باشد.

توهمی در ژانر زامبی
شاید در یک نگاه کلی فیلم Train to Busan Presents: Peninsula قصه خوبی برای روایت کردن داشته باشد ولی وقتی به تماشای آن مینشینید متوجه میشوید که این فیلم هیچی به ژانر زامبی اضافه نمیکند. نه تنها چیزی به آن نمیافزاید بلکه زامبیها را وام میگیرد تا داستان اکشن سرقت و تعیقب و گریزش را هیجانانگیزتر بکند.
داستان ضعفها و اضافات زیادی دارد که مجال پرداختن به همه آنها نیست. یکی از چیزهایی که حتما باید از آن حرف زده میشد این است که اگر شهروندان کره جنوبی توسط کشورهای دیگر حمایت نمیشوند پس دقیقا به سر چند میلیون کرهای ساکن آنجا چه آمده است؟ در این چهار سال کره چه اقداماتی انجام داده است؟ در این مدت جونگ سوک و چول مین مشغول چه کاری بودهاند و زندگی خود را در هنگ کنگ چطور گذراندهاند؟
فیلمی خسته کننده
سوالهای کوچکی که فیلم به هیچکدام درست جواب نمیدهد و باعث میشود مخاطب به ایرادهای بیشتری دقت کند. با این که نیمه دوم فیلم به روایت داستان بازماندههای داخل کره میپردازد باز هم سوالات متفاوتی ایجاد میشود. مثلا چرا هیچ زنی در این گردان حضور ندارد؟ فرمانده سئو دقیقا به چه خاطر سردسته است و چه برتری نسبت به باقی افراد دارد؟
تمام اینها باعث شده که قطار بوسان که فیلمی اکشن و نفسگیر بود در دنبالهاش تبدیل به فیلمی خستهکننده و خوابآور بشود. این در حالی است که قسمتهای اکشن فیلم Train to Busan Presents: Peninsula بسیار بیشتر از قطار بوسان است ولی اصلا ترسی از زامبی ایجاد نمیشود. ترس اصلی از افراد گردان 631 وجود دارد.

شخصیتهایی در حد تیپ
فیلم Train to Busan Presents: Peninsula دو سه شخصیت اصلی دارد و شخصیتهای فرعی بسیار. جونگ سوک و مین جونگ تنها کسانی هستند که از اول فیلم تا انتهای آن حضور دارند. مین جونگ در بهترین حالت تیپ یک مادر مهربان و سختکوش را دارد و چیز بیشتری از شخصیتش برداشت نمیشود.
جونگ سوک مهمترین نقش فیلم را دارد ولی آنقدرها پرداخت جذابی ندارد که برای مخاطب جالب بشود و بخواهد با شخصیت او ارتباط بگیرد. تنها رشد و بلوغی که در شخصیت او میبینیم زمانی است که با خانواده مین جونگ میگذراند و سعی میکند مثل چهار سال پیش و خانواده خود آنها از هم نپاشند. البته این اتفاق در تصنعیترین حالت خود میافتد. به ظاهر او از خودگذشتگی میکند ولی در یک حالت منطقی وقتی یک گروه ارتشی آنجاست کار بسیار راحتتر و معقولانهتر میتوانست انجام بشود.
البته این باز هم از ضعفهای داستان است که شخصیتپردازی را چنین سطحی جلوه میدهد. نقش فرعی فرمانده سئو با این که منفور است اما بازی خوبی دارد. آن جذابیتی که از نقش جونگ سوک انتظار میرود و آنقدرها هویدا نمیشود، با تمام چندش بودن در فرمانده سئو پیدا میشود. او به خوبی اضطراب، خودخواهی و نفرت خود را بروز میدهد و نسبت به دیگر بازیگران یک پله جلوتر است.

سیجیآی عنصر اصلی فیلم
قسمتهای زیادی از فیلم مملو از سیجیآی (CGI) است. بهتر است از جلوههای ویژه تا حد امکان طوری بهره ببرد که مخاطب زیاد متوجه آن نشود و غرق در اثر بشود. البته در فیلم Train to Busan Presents: Peninsula آنقدر به وضوح سیجیآی مشخص است که در قسمتهایی انگار با یک بازی ویدیویی طرف هستیم تا یک فیلم لایو اکشن.
موسیقی فیلم با این که ریتمیک است اما برای صحنههای حساس آنقدرها هیجانانگیز نیست که بتواند فیلم را کمی هم از روند کند خود فاصله بدهد. موسیقی متن فیلم به عنوان یک اثر جدا جذاب و شنیدنی است اما بر روی این فیلم آنقدرها سازگار نیست.
در مجموع فیلم Train to Busan Presents: Peninsula در بهترین حالت اثری سرگرمکننده است که هیچ چیز جدیدی به فیلمهای زامبی اضافه نمیکند و اگر از طرفداران قسمت اول آن هستید شاید بهتر باشد تماشایش نکنید.
0 نظر ثبت شده