فیلم “دختر شرور” که بیننده را به یاد داستان “بیل را بکش”، “نیکیتا”، “آنا” و “گنجشک سرخ” میاندازد. ماجرایی با محتوای تکراریست که بر اساس عشق و خیانت نوشته شده است. داستانی که از خیانت یک دوست به دوست دیگرش شروع شده، به عشق میان قاتل و قربانی رسیده و در آخر با مرگ قاتل پایان میپذیرد.

داستانی تکراری درباره پرستوها
رابطه عشق و خیانت به شکلهای مختلف در این فیلم تکرار میشود. گویی نویسنده تمام روابط را بر این اساس پایهگذاری کرده و دنیایش را بر طبق آن به وجود آورده است. لی جونگ سانگ پدر سوک هی را به قتل میرساند اما او را با عشق بزرگ میکند. او و هیون سو هر دو برای سوک هی نقش شوالیه سیاه و سفید را بازی میکنند. هر دو پسِ پرده در حال خیانت به سوک هی هستند و هر دو عاشقانه دوستش دارند. یکی میمیرد تا او زنده بماند و دیگری گرچه توانایی کشتنش را دارد اما دست به اسلحه نمیبرد تا توسط او به قتل برسد.
شاید در این میان سوک هی کمتر از هر دوی آنها عاشق باشد. چراکه زود شک میکند و زودتر دست به اسلحه میبرد. گرچه توان فشار دادن ماشه را ندارد! اما در نهایت با قتل معشوق وارد دنیای سیاه خیانت میشود.

داستان انتقام
پدر سوک هی الماس گرانبهایی را به سرقت میبرد و ماجرای آن را با دوستش در میان میگذارد. چندی بعد دوست او همراه با یک ناشناس به خانهاش حمله کرده و او را درست مقابل چشمان دخترش که به خواست پدر زیر تخت پنهان شده؛ میکشند. دوست پدر سوک هی از وجود او مطلع شده و وی را با خود میبرد.
دخترک توسط او به فروش رسیده و زمانی که پیرمردی قصد تجاوز به او که تنها یک کودک بیدفاع است را دارد؛ لی جونگ سانگ سر رسیده و با کشتن پیرمرد سوک هی را نجات میدهد. لی جونگ سانگ که خود سردرسته یک گروه گنگستر است؛ سوک هی را مانند یک قاتل بیرحم بزرگ میکند. مهارتهای سوک هی در زمینههای مختلف او را با سایرین متمایز کرده و به بهترین شاگرد لی جونگ سانگ مبدل میکند. کم کم علاقهای بین این دو شکل گرفته و هر دو تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند.
انتقام خون پدر
انتقام خون پدر که درست مقابل چشمان سوک هی کشته شده، هیچوقت از ذهن او بیرون نمیرود. پس با پیداکردن دوست پدرش که یکی از قاتلین بوده؛ به سراغش میرود. سوک هی تصمیم به انتقام گرفته و به سراغ قاتلین میرود. او همه آنها را کشته و در آخرین لحظات دستگیر میشود. مدیران ارشد سازمان امنیت کره جنوبی با دیدن فیلم عملیات کشتار توسط سوک هی به تفاوت او با سایر قاتلین و قدرت عملش پی برده و تصمیم به جذب او میگیرند.
سوک هی به اردوگاهی دورافتاده منتقل شده در ابتدا برای تغییر دادن چهرهاش مورد عمل جراحی پلاستیک قرار میگیرد . او که در اتاقش تحت نظر قرار گرفته هر بار برای ورود مأمورین به اتاق با پخش گاز بیهوش میشود. اما مأمورین سازمان از توانایی او در نگهداشتن نفسش بیخبرند و سوک هی از این امر برای فریب آنها استفاده کرده و اقدام به فرار میکند.

شغل او قتل است
اولین کاراکتری که باید به آن پرداخت، سوک هی است. دختری که مرگ پدر را در کودکی به بدترین وجه دیده و توسط یک قاتل بزرگ شده است. فردی که بعدها به عشق دوران جوانی او تبدیل شده و با وی ازدواج کرده است.
سوک هی گرچه یک قاتل بیرحم است اما وقتی در برابر جونگ سانگ قرار میگیرد کودکی بازیگوش است. کودکی که حاضر میشود برای گول زدن او و جلب محبتش تا یک قدم مانده به مرگ خود را زیر آب نگه داشته و نفسش را حبس کند.
ورود او به سازمان امنیت وی را دچار دگرگونی کرده و از دختری شاداب و سرزنده موجودی نیمه مرده میسازد که برای زنده ماندن نیازمند به دلیل است. او با سختی به آخرین یادگار جونگ سانگ چنگ انداخته و از او دلیلی برای زندگی و توجه به دنیا میسازد.
عشق به هیون سو گرچه چندان دلگرم کننده نیست اما بار دیگر به زندگیش رنگ میدهد و خیانت او و سپس افشای راز جونگ سانگ از او یک قاتل بیرحم میسازد که تمام گذشتهاش را سر میبرد.
از ترس به شجاعت
شخصیت سوک هی دائم در نوسان است. از ترس به شجاعت و از حیرت به حقیقت میرسد. اما با کشتن جونگ سانگ و لبخند مرموزی که پایان فیلم به دوربین تحویل میدهد؛ بالاخره از شر تمام گذشتهاش خلاص شده و به عنوان یک قاتل تنها و بدون وابستگی قوس شخصیتیاش را کامل میکند.
کاراکتر بعدی هیون سو است که از همان ابتدای امر دلباخته سوک هی میشود. گرچه همکارانش را با قصد رسیدن به ارتقاء رتبه فریب میدهد اما نگاه مشتاقش به سوک هی همه چیز را لو داده و دستش را برای مخاطب رو میکند. هیون سو نیز میتواند به نوعی شخصیت خود را به تکامل رساند و با التماس به رئیسش برای رهاکردن سوک هی و گرفتن اجازه ازدواج با او قوس شخصیتیاش را کامل میکند.
عشق و قتل
لی جونگ سانگ اما در این بین یکی از مهمترین مهرههای داستان است. همهچیز از او به عنوان قاتل پدر سوک هی شروع شده و کشته شدنش توسط سوک هی پایان مییابد. او بینهایت عاشق است. نه قدرت کشتن سوک هی را دارد و نه توان عشق ورزیدن به او را که به خاطر مرگ پدر مجبور به گذراندن سختترین زندگی شده!
جونگ سانگ با ایستادن مقابل فروشگاه لباس عروس و نگاه مشتاقی که به پارچه سفید لباس دارد؛ سرگشتگیاش را به مخاطب ثابت میکند. اما زمانی که در رستوران مجبور به ترکش میشود و با نگاهی ملتمسانه او را وداع میکند این سرگشتگی و دلدادگی را به اوج میرساند.
لحظه طلایی زندگی جونگ سانگ که بالاخره موفق به تکامل شخصیتش میشود آنجاست که در اتوبوس از سوک هی میخواهد او را به قتل رساند و با این کار دردی را که او سالها متحمل شده بچشد. کاراکتر رئیس اما چندان خوب توضیح داده نشده! علاقه او به سوک هی و هیون سو دلیل مشخصی ندارد و تا پایان فیلم هویت این رابطه مجهول میماند.

فیلمی که گیم است
فیلم دختر شرور بیشتر شبیه به یک گیم رایانهای است. دوربین در بیشتر زمانها از نمای نقطه نظر جهان روبرو را به مخاطب نشان میدهد و تنها دست قاتل در کادر دیده میشود. حرکتها بسیار زیاد است تا جایی که گاهی سرگیجهآور شده و تماشاگر خود را درست وسط یک گیم سه بعدی احساس میکند.
حرکات اکشن در فیلم بسیار زیاد است و گاهی به سمت سبک ژاپنی کشیده میشود. سبکی که با یادآوری فیلم قدیمی بیل را بکش در مخاطب ایجاد هیجان میکند. موسیقی همراه و همگام با صحنههای تعقیب و گریز و قتل انتخاب شده و زیبایی حرکات ارائه شده توسط شخصیتها را دو چندان میکند.
استفاده از شمشیر و تبر در بیشتر صحنههای کشتار به جای اسلحه کمری جذابیت کار را دو چندان کرده و در به تصویر کشیدن خشونت کاربرد بیشتری دارد. انواع افکتهای گیمهای کامپیوتری در این فیلم دیده شده که یکی از آنها در همین صحنههای قتل به کار رفته است. سوک هی به بدن حریفش با شمشیر یا تبر ضربه وارد کرده و خون عین فواره با شتاب فراوان بیرون میجهد. اتفاقی که تنها در دنیای گیم با آن روبرو شدهایم.
سرد و خشن
طراحی صحنه و به تصویر کشیدن فضایی سرد و عاری از احساس که صلیب فریبکارانه روی دیوار اتاق نصب شده و تنها به جهت جاسوسی و زیرنظر گرفتن سوک هی استفاده میشود نیز بسیار جالب است. گریم کار اما در برخی موارد چندان چنگی به دل نمیزند. گرچه تغییر چهره سوک هی به حد کفایت عالی است اما گذشت زمان در صورت جونگ آنطور که باید دیده نمیشود. چهره او در زمان ربایش سوک هی و در پایان فیلم چندان تغییری نکرده، حال آنکه سالها بر او گذشته است.
نقش آفرینی بازیگران اما قابل قبول و ارائه صحنههای اکشن توسط آنها راضی کننده است. خصوصاً کیم اوک وین و شین ها کیون که کاملاً مسلط بر نقش و بدون استرس فیلم را به پایان میرسانند.
0 نظر ثبت شده