فیلم The Swordsman بیش از آنکه بیننده را پای تماشای یک فیلم داستانی بنشاند؛ برای او یک صحنهی نمایشی از هنرهای رزمی ترتیب داده است. بخش مفقود این فیلم یک داستان مناسب و جذاب است که میتوانست در زمانی بیش از یک ساعت و چهل دقیقه به نمایش درآید. اختصار و گزیده گویی در این فیلم آن چنان پررنگ میشود که مخاطب ماجرا را گم کرده و از آن سر در نمیآورد.

وفاداری راه و رسم یک جنگجو
نویسنده تصمیم دارد از وفاداری یک شمشیرزن و شرافت او برای خدمت به پادشاهش سخن بگوید. شمشیرزنی که حاضر است از چشمهای خود بگذرد تا عهدش شکسته نشود و دختری که برای مراقبت به او سپرده شده، در امان بماند. او از همهچیز دست کشیده و برای دور از گزند ماندن شاهزاده خانم به کوه پناه برده است.
چوسان کشور ضعیفیست و همواره تحت سرپرستی کشورهای قدرتمند مانند چین اداره میشود. اما سرسپردگی به کشوری بیگانه حتی درباریان را دچار مشکلاتی خواهد کرد و به بردگی درآمدن دختران ایشان یکی از همین مصیبتهاست. نویسنده در این بخش از فیلم قصد دارد برای مخاطبش خیانتکاری درباریان را علنیتر کند.
درباریان باز از مردم ضعیف سوءاستفاده کرده و دختران آنها را به بهانهی فرزندخواندگی و زندگی بهتر به جای دختران خون تسلیم بیگانه مینمایند. همانطور که برای آسایش خود پادشاه گوانگ هیگون را کشته و فرد نالایقی را به جای او بر تخت نشاندند؛ تا خود در آرامش زندگی کنند.
فرصتی جذاب ولی از دست رفته
فیلم The Swordsman را میتوان از یک سو فرصتی از دست رفته دانست و از سویی دیگر یک تجربهی جذاب برشمرد. چرا که اگرچه از فیلمنامهای شایسته برخوردار نیست، اما به لحاظ نمایش حرکات رزمی یک قدم از تمام فیلمهای این ژانر جلوتر و جذابتر است. که در این مورد نباید بازی جانگ هیوک در نقش ته یول را بیاثر دانست.
حرکات معناداری از شمشیرزن در پایان فیلم سر میزند که قابل تأمل است. اول اینکه پیش از حملهی نهایی به گوروتای، زن سفیدپوست را کشته و دخترش را رها میکند. در بحث نمادگرایی زن نشان سرزمین است. از طرفی ته اوک شاهزادهی چوسان است و نجات او، رهایی سرزمین از دست بیگانه است.
ته یول ابتدا اختیار دختر را از دست زن سفید پوست که نماد اروپا و آمریکاست، میگیرد. بعد دشمن آسیاییش را از سر راه برداشته و ته اوک را که نماد سرزمین است؛ نجات میدهد.

اثری بر پایه یک تصویر
شمشیرزن یکی از فیلمهاییست که بیش از داستان بر پایهی تصویر استوار است. فیلم داستان خاص و جذابی ندارد. آنچه بیننده را مشتاق تماشای آن میکند، بیشتر حضور بازیگرانی همچون جانگ هیوک و هنرنمایی بازیگران در صحنههای رزمیست.
ماجرای فیلم The Swordsman را میتوان یک داستان خطی و به نوعی بی سر و ته دانست. شروع فیلم با اسارت پادشاه آغاز میشود و پایان آن با نجات دوبارهی شاهزاده خانم به دست شمشیرزن به پایان میرسد. میتوان گفت شمشیرزن با وجود حضور پررنگش در فیلم، کمترین حضور مؤثر را در داستان دارد.
شخصیت شمشیرزن اگه به خوبی مورد پرداخت قرار گرفته اما نویسنده داستان کاملی برای او تعریف نمیکند. مخاطب چندان چیزی از زندگی گذشتهی او نمیداند؛ حیاتش در کوه آنچنان مورد بررسی قرار نمیگیرد و بازگشتش در ابتدای راه با تمام شدن فیلم همراه است.
نویسنده تنها داستان کوتاهی از بازگشت او به شهر و نجات شاهزاده توسط او را به تصویر میکشد که گویا بیشتر برای نمایش دادن حرکات رزمیست تا تعریف یک داستانِ پرهیجان ! تنها اشارهی جذاب نویسنده به آغاز دورهی جدیدی از تسلط چین بر چوسان و نحوهی برخورد فرستادگان آن کشور با مردم این سرزمین است که میتوانست بهتر روایت شود.

شمشیر زن نابینا
شمشیرزن حول محور شخصیت یک مبارز و محافظ پادشاه شکل میگیرد که به گونهای بازنشسته شده است. او حالا در حال محافظت از شاهزاده خانمیست که روزگاری به پدرش خدمت میکرده است. ته یول یا همان شمشیرزن داستان، ناامید از درباریان فاسد به کوهستان رفته و میداند اگر در شهر بماند نمیتواند از جان شاهزاده محافظت نماید.
بینایی او روز به روز کمتر میشود اما سلامت دختر را به چشمهایت ترجیح میدهد. سالها تمرین و شکار حیوانات وحشی در کوهستان به او آموخته از قوهی شنوایی به جای بیناییاش استفاده کند. اسارت ته اوک یا همان شاهزاده خانم، او را که سالها بدون هیچ جلب توجهی بی سر و صدا در کوهستان زندگی کرده، از قالب آرام و بیتفاوت ساختگیش بیرون میآورد. حالا او دوباره تبدیل به یک جنگجو شده، با این تفاوت که اینبار هیچکس یارای مبارزه با وی را ندارد.
فرود و فراز این شخصیت با توجه به بازی جذاب جانگ هیوک به خوبی به تصویر کشیده شده اما میتوانست بهتر نیز باشد و همهی کار را به دوش بازیگر نیاندازد. کمااینکه به نظر میرسد بازیگر اشکالات فیلمنامه را در مقام نقشآفرینی جبران مینماید.
پدر و دختر
شخصیت دیگر فیلم The Swordsman دخترخواندهی ته یول یا همان ته اوک است که در واقع شاهزادهی چوسان و فرزند پادشاه گوانگ هیگون مخلوع میباشد. او در دنیا هیچ چیز ارزشمندی جز پدرش ندارد. آنقدر که حاضر است در عوض دارویی که بتواند پدرش را از نابینایی نجات دهد، برای کار به خانهی وزیر برود.
ته اوک به خاطر بزرگ شدن در کوهستان و روبرو شدن با خطراتش آن بسیار شجاع است. او به نوعی نمونهی زن ته اوک است اما با ضعفهایی که یک دختر جوان میتواند داشته باشد.
شخصیت دیگر تاجر برده است که از چین آمده و نقش او را بازیگر اندونزیایی به عهده گرفته است. او قویست و شمشیرزن خوبی به نظر میرسد. اما روانپریشی در رفتارش مشهود است و میخواهد با شناخت تمام افراد قدرتمند در چوسان آنان را از میان بردارد.
یکی از مهمترین افرادی که در داستان به عنوان یک خائن شناخته میشود مین سئونگ هو است. او سردستهی شورشیان علیه پادشاه گوانگ هیگون بوده و همچنان یک خائن باقی مانده است. از سویی به دفاع از کشور میپردازد تا نظر بزرگان دربار را جلب کند و از سوی دیگر با فرستادگان چینگ دست دوستی میدهد.

دنیای فیلمهای رزمی کره یک گام به جلو
فیلم The Swordsman از شروع تیتراژ بیننده را درگیر میکند. جوهر که نماد خون در تیتراژ است کم کم صفحه را گرفته و بدین وسیله هم زندگی یک شمشیرزن را به تصویر میکشد و هم ماجرای کودتای خونین ابتدای فیلم را تعریف میکند. استفاده از مناظر زیبا و طبیعت کرهی جنوبی نیز یکی دیگر از نکات قابل توجه است که فیلمبردار از آنها بهره برده و به جذابیت بصری فیلم افزوده است.
فیلم شمشیرزن را به طور قطع میتوان نقطهی عطفی در اجرای حرکات رزمی در سینمای کره دانست. قطعاً از این پس چنین صحنههایی زیباتر و جذابتر خواهد بود. چراکه شمشیرزن در این بخش یک قدم به جلو برداشته و بیننده دیگر هر فیلمی از این دست را با شمشیرزن خواهد سنجید.
طراحی صحنه و نیز کم بهرهای تصویر از فضاهایی شاهانه نشان از افت موقعیت و ضعف چوسان نسبت به چین دارد و طراحی لباس و استفاده از رنگهای سرد و تلخ نیز به خوبی این وضعیت اسفبار را به نمایش گذاشته است.
موسیقی گرچه میبایست با توجه به موضوع فیلم شورانگیزتر باشد؛ اما تا حدودی توانسته انتظار مخاطب را برآورد.
حضور بازیگران پرافتخار
نقشآفرینی بازیگران به خصوص جانگ هیوک و نیز بازیگر اندونزیایی فیلم که نقش گوروتای را بازی میکند؛ جذاب و دیدنیست. اما در مورد جانگ هیوک باید گفت که او در این نقش فوقالعاده ظاهر شده است. گرچه او از عهدهی تمام نقشهایش برآمده اما در تمام فیلمهایش تا به امروز ویژگی پرگویی را با خود دارد.
برخلاف این فیلم که کمترین میزان دیالوگ برای او نوشته شده و بیشتر او را ساکت و متفکر میبینیم. جانگ هیوک در این فیلم زبان شمشیر را برگزیده و به خوبی توانسته از عهدهی اجرای حرکات رزمی برآید. تا آنجا که شمشیر او با مخاطب ارتباط برقرار کرده و بیننده کلام ناگفتهی او را درک میکند.
0 نظر ثبت شده