فیلم بر پایه رمانی با همین نام به قلم اف. اسکات فیتزجرالد ساخته شده است. شروع ساخت این فیلم در ۵ سپتامبر ۲۰۱۱ در سیدنی آغاز شد. سپتامبر ۲۰۱۲ اعلام شد که این فیلم در تاریخ ۱۰ می ۲۰۱۳ در جریان ۶۶امین دوره فستیوال فیلم کن اکران خواهد شد. اکران این فیلم در سینماهای سهبعدی و دوبعدی صورت گرفته است. با وجود این که منتقدان نظرات متفاوتی راجع به این فیلم داشتند، اما مخاطبان از آن راضی بودند و حتی نوه فیتزجرالد گفت که «اگر اسکات زنده بود به این فیلم افتخار میکرد». این فیلم در هشتاد و ششمین دوره جوایز اسکار نامزد دریافت جوایز بهترین طراحی صحنه و بهترین طراحی لباس شد که هر دوی آنها را از آن خود کرد.

برگشتی طوفانی و موفق
گتسبی بزرگ یکی از رمانهای سرآمد غرب است. این رمان از شاخصهای ادبیات جهان است و در دانشگاههای غربی تدریس میشود. رمان در ادبیات انگلیسی یکی از نمادهای زیباییشناسی متن و داستان شناخته میشود و کسی نیست که حداقل نام این رمان را نشنیده باشد.
فیلم پیش رو بر همین پایه و اساس و با نگاهی دقیق به متن این داستان ساخته شده است. نویسنده این اثر با ادبیاتی خاص و گیرا سعی در نشان دادن چهرهی واقعی نیویورک زمان خود دارد. نیویورکی که نماد عینی لذت، تضاد طبقاتی، عشق و موسیقی جاز است. فیلم گتسبی بزرگ به بهترین شکل، تمام موقعیتهای طبقات اجتماعی را مورد بررسی قرار میدهد و درونیات شخصیتهای داستان را به معرض ظهور میرساند.
گتسبی از مفهوم انتزاعی گذشته و آینده در بستری از حال سخن میگوید. زندگی مردی که برخلاف سایرین، گذشته را از دست رفته نمیداند و امیدوار به برگشتی طوفانی و موفق است. اصل ماجرا به نوعی توسط یک مفهوم روانشناسانه عمیق احاطه شده است. در این فیلم بحثِ جنسِ درونیات افراد و رتبه خانوادگی، بسیار داغ است. قیاس عشق و ثروت از یک زاویه و همترازی و وابستگی این دو به هم از زاویهای دیگر کاملا محسوس است.

چه اتفاقی افتاده است؟
نقطه شروع داستان در اتاق یک روانپزشک شکل میگیرد. اتاق مشاوره روانپزشکی که نیک کاراوی برای درمان به آن میرود. پرونده نیک در همان اوایل داستان مهم جلوه میکند. او دائمالخمر، مبتلا به افسردگی و دچار اختلالات خواب است. اشارات پروندهی روانشناسی کاراوی نتیجه گذشتهای تلخ و پرماجراست. مخاطب در پرده اول با یک پرسش روبهرو میشود که :”چه اتفاقی افتاده است؟”.
سوالی در پرده اول مطرح میشود که در پرده سوم پاسخ آن تماما داده میشود. پرده دوم ما را وارد حجمی از اتفاقات برای جذابتر کردن سیر داستانی میکند. داستان خبر از یک پیرنگ شخصیتمحور میدهد. نویسنده شخصیتهایی را خلق کرده است که کنش را به سرانجام برسانند. او با پرداختن به روند شادشدن و درماندهشدن مخاطب، پیرنگ خود را با استحکامی فوقالعاده پیشبرده است.
نقطه قوت داستان این است که طرفداری و غرضورزی آشکار به خرج نمیدهد. قضاوت را به مخاطب میسپارد و از دور نظاره میکند. در پرده اول، مشاور برای حل مشکلات نیک به او پیشنهاد نوشتن افکارش بر روی کاغذ را میدهد و این پیشنهاد نیک را در مقام راوی داستان گتسبی بزرگ برمیگزیند. قصه در حقیقت از یک عشق کهنه و پنهانی سخن میگوید. عشقی بیسرانجام که دوباره از زیر خاکستر سر برآورده است.
دوران طلایی نیویورک
ماجرا در یک خط ارتباطی قرار دارد. راوی به ترتیب و با نظم ابهامات را حل میکند اما تا دقایق آخر هم دست از فلاشبکهای تردیدآفرین برنمیدارد و قندخون داستان را نمیاندازد. نیمه فرعی داستان از دوران طلایی نیویورک میگوید؛ شهری که سراسر لذت، جشن، خوشگذرانی و هوسرانی است. بازهای که اساس شکلگیری داستان را تشکیل میدهد همین دوره است.
گتسبی با برگزاری مهمانیهای متعدد هدف خاصی را دنبال میکند. او میخواهد روزی عشق اول خود را دوباره به واسطه حضور در این مهمانیها ملاقات کند. نکته جالب شخصیت جی این است که او هیچگاه خودش را در جشن شرکت نمیدهد و تنها از دور به تماشای آن میپردازد.
جنبهی روانشناسانه داستان از ریشه آرزوها وکمالطلبیهای گتسبی پرده برمیدارد. او از والدینی فقیر و بیچاره در داکوتای شمالی متولد شده است ولی آنها را به عنوان والدین حقیقی خود نمیپذیرد. گتسبی در تخیلات و فرضیاتش، خود را پسر خدا مینامد. او تلاش میکند به اهداف بلند خود برسد و قسمتی از آن را رسیدن به دیزی، عشق اول خود قرار داده است.
داستان جیمزگتس سراسر سوال و جواب است؛ به ترتیب با حل شدن هر سوال، سوال دیگری مطرح میشود. همین تکنیک سرعت داستان را افزایش داده و انگیزه مخاطب را برای دو ساعت تماشای این فیلم حفظ کرده است.

گتسبی کیست
جیمزگتس یا گتسبی یک شخصیت درونگرا و آسیبدیده است. خانواده ضعیف او باعث خجالت و شرم او هستند. جی در یک مهمانی عاشق دختری از خاندان اشراف میشود. هنگام روبهرویی با دیزی چیزی برای برتری ندارد و پشت لباس افسری پنهان میشود. تضاد طبقاتی دست روی حساسترین اتفاق زندگیاش میگذارد و او را وارد مرحلهای سخت از حیاتش میکند.
جنگ خط فاصلهای طولانی میان آن دو میاندازد و با ازدواج دیزی، حسرتی عمیق بر دل جیمز باقی میگذارد. پس از اتمام جنگ و بازگشت جی متوجه تهی بودن جایگاه اجتماعیاش بدون یونیفرم افسری میشود و به دنبال جایگزینی برای آن میگردد. او میخواهد گذشته گس و سرد خود را به فراموش بسپارد و در کالبدی تازه چشم به جهان بگشاید. مکانیسم سرکوب ، روش دفاعی گتسبی در مقابل گذشته است؛ به کمک این فرایند اتفاقات کودکی خود را به فراموشی سپرده و از آنها دور شده است.
گتسبی دارای حفرههای شخصیتی است. او شخصیتی ضداجتماعی دارد و فرد را به جمع ترجیح میدهد. نشانههایی واضح از خودشیفتگی در او بروز پیدا کرده است. او دارای رفتارهایی ناپایدار است و در مقابله با اتفاقات ناخواسته از کوره در میرود . سلسله رفتارهای مانیک و دوقطبی در برخوردهای او به چشم میآید. رانندگی پر خطر و بیتوجه از نشانههای دیگر مشکلات شخصیتی اوست که توجه بیننده را جلب میکند.
دوستان گتسبی
نیک یا همان راوی داستان و بهترین دوست گتسبی برخلاف جی شخصیتی آرام و مطمئن دارد. روحیات لطیف و حس همیاری از ذات پاک او نشات گرفته است. او تنها کسی است که حقیقت زندگی گتسبی را میداند و با این شناخت تلاش میکند تا هرکاری میتواند برای گتسبی بکند. سنگینی بار داستان و سنگینی غم انتهای داستان بر دوش نیک است. کاراوی عکس دیگر کاراکترها، از ابتدا تا انتهای ماجرا دارای رنگ شخصیتی ثابتی است و تغییری نمیکند.
دیزی و تام نماد اشرافزاده هایی هستند که جنس روابط آنها هم با معیاری به نام خون و ثروت ردهبندی میشود. آن دو جز لذت چیزی از زندگی ندیدهاند و هرچیزی که مخل لذت و آرامششان باشد را از میان برمیدارند.
دیزی زنی بیفکر است و در موقعیتهای حساس توانایی تصمیمگیری قاطع را ندارد. او بینهایت احساساتی عمل میکند و در این مثلث عشقی ابدا ثبات ندارد، گاهی به گتسبی تمایلی وافر پیدا میکند و گاهی به سمت تام کشیده میشود. دیزی بزنگاهها را خراب میکند و فرصتها را از دست میدهد. او زنی بیمسئولیت و مهرطلب است که بار اشتباهاتش را به دوش نمیگیرد.

قاببندی جذاب
کمپوزیسیون و قاببندی نماها در لحظاتی که ما شاهد کلوزآپهایی از کاراکترگتسبی هستیم بسیار هوشمندانه تنظیم شدهاند. بخشی از معرفی شخصیت درونگرای گتسبی توسط کارگردان به واسطه نماها و صامت انجام میشود. گتسبی در حقیقت نوعی فیلم روانپردازانه تلقی میشود. در این اثر، بازیها تلفیقی از درونگرایی و برونگرایی را به نمایش میگذارند و کاراکترها را باورپذیرتر میکنند.
بازیگریهای فوقالعادهای که ما شاهد آنها هستیم به شدت فردگرایانه شده و منحصر به فردی خاصی را به شخصیتهای داستان بخشیده است. بازی فراموشناشدنی دیکاپریو در این فیلم به حدی رئالیستی و درخور است که گتسبی را با پسوندی که نیک به او بخشید در ذهن مخاطب ماندگار میکند. گتسبی بزرگ یکی از آثار درخشان دیکاپریو شناخته میشود.
نورپردازی نرم
نورپردازیها بسیار نرم هستند و از نورهای تند و شدید استفادهی چندانی نشده است. رنگها سبکی فانتزی را به قابها بخشیده و لذت تماشا را دوچندان کرده است. لحظاتی که دوربین از منطقه اشرافنشین خارج میشود و به سمت منطقه فقرنشین میرود رنگ تصویر از پالت رنگهای روشن و پرانرژی به سوی تمی از رنگهای مشکی ، تیره و سرد افول میکند. تغییرات و بازی با رنگها نشاندهنده تفاوت و تضاد بین سبک زندگی و میزان لذت بردن هرکدام از عمر و لحظاتشان است.
گتسبی بزرگ مجموعهای از المانها و نمادها را در دل خود جای داده است. محل سکونت جیگتسبی و نیک در حقیقت نماد طبقه تازه به دوران رسیده است. محل سکونت دیزی و تام نماد طبقه اشرافیت کهن و ناحیهی حاشیهنشین درهخاکستر، طبقه فقیر و ضعیف جامعه را نشانه رفته است.
چشمان دکتر عینکساز که چند صحنه به آن اشاره میشود، نماد چشمان خدا است که ناظر بر تمام اتفاقات و رفتارهای آدمهای خوب و بد با هر طبقهی اجتماعی است. چراغ سبز اسکله نماد رؤیای آمریکایی است، اینکه هر شخصی با تلاش و کوشش در آمریکا میتواند به آرزوهایش برسد. این همان رویایی است که گتسبی را تحت سلطه قرار داده است.
لباسها و تضاد شخصیتها
ست پوشش و لباسهای تام و جی بیانگر تضادی است که دو جبهه را از هم متمایز میکند. رنگهایی که بیشتر نمایانگر درونیات و صفحههای روحی هرکدام است. لباسهای جی ترکیبی از رنگ سفید و لباسهای تام تلفیقی از رنگهای تیره، سرمهای و مشکی است. در صحنه آخر با اولین زنگ تلفن صدای شلیک تفنگ هم بلند میشود که این را شاید بتوان شاهکار تدوین در القای یک مفهوم به شمار آورد. شاهکاری که تنها با ابزار کات ساخته شده است.
جی پس از شلیک تیر در استخر آبی که چندین بار نمای لانگشات از آن گرفته شده بود سقوط میکند. زیباترین قابها را در این پلانهای آخر باید جستجو کرد. لحظهای که خبرنگارها و پلیسها بیرون استخر در حال ثبت صحنهی قتل هستند،
دوربین با زاویهای سربالا و زیر آب گتسبی را نشان میدهد. مرز بین او و سایرین را آبی زلال و شفاف تشکیل داده است. تار شدن نمای حاضران نشانه از بیاهمیتی آدمهای دیگر است. کسانی که بالاتر روی سکوها ایستادهاند و نگاه تحقیرآمیزی به او انداختهاند اما در حقیقت آنها فرسنگها با شناخت جی فاصله دارند؛ مرز آبی هم نشان دهنده همین موضوع است.
0 نظر ثبت شده