خداوند در قرآن میفرماید: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی. خداوند اجباری در دینداری قرار نداده اما اظهار میکند که راه نیکی از بدی مشخص است. پس عقلا پاکزیستن را برگزیده و جاهلان به راه تباهی میروند. اما این راه درستی و پاکی که قرارگرفتن در مسیر آن خودِ دینداری است، باید به وسیله تحقیق صورت گیرد و نه تقلید کورکورانه!

پرسش درباره خدا
شخصیت اصلی این فیلم یعنی یونگ هو از کودکی به دنبال پرسشی مشخص درباره خدا است. او گرچه قلباً به وجود خدا ایمان دارد اما برای شناخت پروردگار نیاز به نشانه دارد. پس با شنیدن موعظه کشیش دوران کودکیش از پدر درباره دلیل مرگ مادرش میپرسد و بعدها با مرگ پدر از کشیش که ظاهراً به او وعده دروغ داده، متنفر میشود.
نماد دینداری برای او خودِ کشیش است. پس وقتی دعای او به درگاه خداوند پذیرفته نشده و پدرش را از دست میدهد؛ با خدا نیز قهر میکند. بعدها نیز وقتی با پدر آه آشنا میشود ابتدا به او، سپس خداوند ایمان میآورد. چراکه پدر روحانی را نشانه و آیتی از پروردگاری میبیند که او به خدمتگزاریش شهرت یافته! این امر اهمیت رفتار روحانیون و بازتاب آن را در جامعه نشان میدهد.
از کنستانتین تا جن گیر
فیلم گرچه بیننده را به یاد کنستانتین با بازی کیانو ریوز و جن گیر میاندازد اما یک قدم از آنها فراتر رفته و موضوع کلیسای شیطانی یا مجمع شیطانپرستان عصر جدید را نیز مطرح میکند. مکانی آلوده به گناه که با نماد آنتی کرایست، بافومت و مار شیطان علامتگذاری شده و اسقف سیاه با بازی وو دو هوان به آن حکومت میکند.
وو دو هوان به عنوان رهبر شیطانپرستان، بیشتر شبیه یک جادوگر یا عروسکسازی است که بردههایش را از دور توسط طلسم کنترل میکند. مانند سوجین که بدون اجازه او قدرت بیان اسرارش را ندارد. او در روح و جسم افراد خطاکار رخنه کرده و آنها را به شیطان تقدیم میکند تا خودش زندگی جاودانه به دست آورد.
طلب زندگی جاودان از طرف جی شین یا همان اسقف سیاه، درست نقطه افتراق او با پدر آه است. زیرا پدر آه حاضر است جانش را برای نجات بندگان خدا به خطر بیاندازد اما جی شین، به خاطر خودش انسانها را تقدیم ابلیس میکند. یونگ هو در این میان حدفاصل جی شین و پدر آه است. او سالهاست که از خدا روی برگردانده و دائماً بیایمانیاش را به او را اظهار میکند. اما پدر آه اعتقاد دارد تنفر او دلیل عشقیست که جایی در قلبش پنهان شده و پدرِ یونگ هو مرتباً سعی میکند آن مهر و ایمان را زنده کند.
یونگ هو نماد انسان عادی
شخصیت اصلی داستان یعنی یونگ هو ذاتاً یک مبارز است. کسی که به عنوان نماد انسان عادی، پیوسته باید با نفس خود که همان نیروی شر و وسوسههای شیطانیست مبارزه کند. لذا ابلیس او را به وسیله خشم، آشفته میکند اما او دوباره افسار نفس را در دست گرفته و شیطان را از روح خود میراند.
خداوند در قرآن میفرماید: لا تتبعوا خطوات الشیطان. انه لکم عدو مبین. او دستور میدهد که پیرو شیطان نباشید زیرا وی دشمن آشکار شماست. نویسنده خشم الهی، این معنا را به خوبی در فیلم به تصویر کشیده و عاقبت کسانی که خود را تسلیم شیطان میکنند چیزی جز نابودی نمیداند. مانند پسربچهای که به جی شین اعتماد کرده ، دست در دست او میگذارد و در آخر به مرگی دردناک دچار میشود.

خشم و تنفر از خدا
پارک یونگ هو در روز تولد مادرش را از دست داده و در این دنیا جز پدرش کسی را ندارد. پدر او افسر پلیس و مردی پاکنهاد و خداترس است که میتواند زشتی روح برخی افراد را مشاهده کند. او توسط دو جوان گناهکار مصدوم شده و یونگ هو با تکیه بر موعظه کشیش، با تمام وجود به درگاه خداوند دعا میکند تا پدرش زنده بماند.
برخلاف گفته کشیش دعاهای یونگ هو که از صمیم قلب بوده، پذیرفته نشده و او پدرش را از دست میدهد. همین امر موجبات تنفر او از خدا و دوریش از مسیح را فراهم کرده و یونگ هو با کینه نسبت به کشیش بزرگ میشود. خشمی که یونگ هو در دل پرورانده به او قدرت مبارزه میدهد. پس در سالهای جوانی تبدیل به بوکسری معروف و شکستناپذیر میشود.
نجواهای غیرعادی
یونگ هو دائماً نجواهایی را میشنود که او را به شر ترغیب میکند. تا اینکه در عالم رویا توسط صلیب زخمی شده و جراحت در بیداری نیز با او میماند. پزشک توضیحی برای زخم ندارد و آزمایشات همگی نشاندهنده سلامت جسمی او هستند. اما زخم همچنان خونریزی کرده و بروز کابوسهای شبانه شرایط را غیرقابل تحمل میکند.
راننده او حکایتی را درباره خواهرزادهاش تعریف میکند که به دلیلی نابینا شده اما روحها را میبیند. یونگ هو که دچار استیصال شده به دیدار خواهرزاده روشن ضمیر راننده میرود. دختر به او میگوید که شیاطین بسیاری از او به عنوان میزبان استفاده کرده و بر او فرمانروایی میکنند. سپس به سوی کشیشی هدایتش میکند که میتواند ناجی او باشد.
کشیش آه همراه پدر چوی مشغول جنگیری و بیرون راندن روح شیطانی از جسم یک گنهکار هستند که یونگ هو سررسیده و با استفاده از زخم دستش روح شر را دور میکند. کشیش آن جراحت را زخم دست مسیح مینامد که موهبتی خاص و شفادهنده گنهکاران است. یونگ هو از کابوسهای شبانهاش برای پدر آه میگوید و او در اتاق خواب یونگ هو صلیبی را که از استادش هدیه گرفته، پنهان میکند. پس از یک شب خواب آرام و بدون کابوس، یونگ هو که صلیب را پیدا کرده؛ آن را به کشیش بازمیگرداند و دوباره گرفتار میشود.
کشیشی از واتیکان
کشیش که از واتیکان برای یافتن اسقف سیاه به سئول آمده طبق درخواست کلیسا به دیدار دختری جنزده میرود. در راه یونگ هو نیز با او همراه شده و نمیگذارد تنها به دیدار دختر که ممکن است به او صدمه بزند؛ برود. ابتدای کار سوجین یا همان دختر جنزده، همه چیز را انکار میکند. اما پدر آه با خوراندن آب مقدس به او میتواند شیطان را احضار کرده و برای اخراجش از وجود سوجین اقدام کند. با عدم موفقیت پدر آه، یونگ هو دست به کار شده و از زخم دستش برای بیرون راندن شیطان استفاده میکند.
جی شین که همان اسقف سیاه است، با جادو سوجین را از بیان حقیقت باز میدارد. از طرف دیگر رابطه دوستانه بین یونگ هو و پدر آه روز به روز بهتر شده و در مأموریتهای بعدی نیز با یکدیگر همراه میشوند. اما جی شین که رفته رفته پیروانش را از دست میدهد؛ تصمیم میگیرد با فریب آن دو را از یکدیگر جدا کند.
اسقف سیاه نقشهای ترتیب داده تا پدر آه را به قتل رساند. اما در آخرین لحظات یونگ هو به کمک پدر آمده و او را که زخمی شده به نزد پدر چوی میبرد که برایش دعا بخواند. خود نیز بعد از پوشیدن لباس متبرک شده توسط پاپ به جنگ با جی شین میرود. یونگ هو از سد خدمتگزاران جی شین رد میشود اما جنگیدن با او که تبدیل به هیولا شده دشوار به نظر میرسد. تا اینکه دوباره پدرش به یاری او آمده و قدرتش را افزایش میدهد. بالاخره یونگ هو موفق به نابودی جی شین شده و پدر آه به سلامت راهی واتیکان میشود.

سه کاراکتر و سه نماد
همانطور که از پوستر فیلم مشخص است؛ سه کاراکتر در آن مورد نقد و بررسی قرار میگیرد. پدر آه به عنوان شخصیت بیگناه و پاک داستان، جی شین به عنوان ضدقهرمان و متعلق به جهان تاریکی و در نهایت قهرمان فیلم یعنی یونگ هو که شخصیتی خاکستری دارد.
یونگ هو در ابتدا خود را یک منکر و ملحد معرفی میکند که در رینگ بوکس از شیطان دستور گرفته و تا کشتن حریفش که تصویر مسیح را روی پوستش تتو کرده پیش میرود. اما در برخورد با پدر در عالم رویا، شکل دیگری از او را میبینیم. کشیش آه نیز بعدها این تنفر را نشان علاقهای انکار ناشدنی در اعماق قلب او میداند.
یونگ هو در همراهی و معاشرت با پدر آه، عوض شده و کم کم دست به مبارزه با شیطان میزند که سالها ناخواسته به عنوان مرید در خدمتش بوده است. او در صحنههای درمان سوجین یک لحظه دوباره به گذشته بازگشته و دچار وسوسه میشود. چیزی نمانده تا پدر آه را نابود کند. اما مبارزهای درونی در وجودش شکل گرفته و در نهایت بر او پیروز میشود.
جنگیدن با شیطان
جنگیدن با شیطان درون که در اسلام از آن به عنوان جهاد اکبر یاد میشود؛ یونگ هو را چنان رشد میدهد که در صحنههای پایانی فیلم او را به مبارزه با اسقف سیاه ترغیب میکند. در سکانسهای پایانی او تماماً نماد یک انسان با ایمان است و با غلبه بر ناامیدی و ضعف درونی میتواند شخصیت خود را به تکامل رسانده و مأموریش را به انجام برساند.
کاراکتر دیگر فیلم پدر آه است. نویسنده او را از جایگاه فوق بشری پایین آورده و با نشان دادن صحنههای ضعف، وحشت و خستگی از مبارزه، حتی با ولع غذاخوردن یا نوشیدن شراب با سایرین برابر میکند. نویسنده قصد دارد این مفهوم را بیان کند که هر انسانی میتواند با شیطان مبارزه کند و لزوماً نباید آن فرد یک موجود ماورالطبیعه باشد.
کشیش و نقطه ضعف او
شخصیت پدر آه در تمام طول فیلم به غیر از نوسانات کوتاهی که در برخورد با انسانهای جنزده و گاهی آشفتگی در برابر آنها دارد؛ یک خط سیر مستقیم را طی میکند. در تمام طول فیلم او همواره بخشنده، دستگیر و مبارز است. اما در آخرین سکانسها نویسنده نقاط ضعف او را به تصویر میکشد. درست در سکانس بازگشت آنها از جنگ با شیاطین روح پسربچه، پدر تلویحاً از حسرتش برای پدر بودن برای یونگ هو میگوید. حسرتی که این بهانه را به جی شین میدهد تا او را فریب داده و جسم بیجان پسربچه را دستآویزی برای کشتن او قرار دهد.
کاراکتر جی شین اما در سراشیبی سقوط قرار گرفته و هرلحظه بیشتر تنزل مییابد. او که مخاطب را به یاد جادوگران فیلمهای هالیوودی میاندازد؛ با شبیه شدن به سگی وحشی که گلوی پسربچه را گاز میگیرد اولین قدم را برای سقوط کامل برمیدارد. در آخر نیز قلبش را به عنوان نماد احساس از بین برده و تبدیل به هیولا میشود. در اینجاست که او قوس شخصیتیاش را کامل کرده و تباه میشود.

موسیقی وحشت انگیز
یکی از مهمترین نمادهای فیلمهایی با موضوع جنگیری، استفاده از موسیقی دلهرهآور است که از همان ابتدای فیلم، مخاطب با آن روبرو شده و گاهی دچار آشفتگی میشود. موسیقی سرسام آوری که در کلوب بابیلون، مقر فرمانروایی جی شین نواخته شده و انسانهای گناهکار را به رقص در میآورد. انتخاب شایسته کارگردان در این بخش توانسته در القای دلهره و ترس به مخاطب کمک کند. داستان نیز از کیفیت قابل توجهی برخوردار است. استفاده از صدای کودکی یونگ هو به عنوان وسوسه شیطان در جوانی، تضاد خوبی ایجاد کرده و به جذابیت فیلم کمک میکند.
تصویربرداری و بهرهگیری از نماهای بسته از چهره افراد جنزده که لبخند مرموز و ترسناک آنها را به نمایش میگذارد؛ در ایجاد اضطراب و وحشت بسیار مؤثر است. همچنین استفاده از مدیوم شات جی شین که در حال دعا و نیایش در برابر شیطان است؛ در فهم شخصیت خودفروخته او میتواند به مخاطب کمک کند.
نورپردازی فیلم نیز در القای ترس و دلهره به بیننده قابل توجه است. به خصوص در سکانسهای کابوس و تنهایی یونگهو در خانهاش، و نیز نیایش جی شین برای شیطان که میتواند تاریکی گناه را به نمایش بگذارد. از طرفی در سکانسهای رویا و دیدار با پدر، کارگردان میتواند حس پاکی و بیآلایشی را به مخاطب با نورپردازی مناسب انتقال دهد.
جن زدگان
استفاده از جلوههای ویژه نیز مناسب و رضایتبخش است. اما در مورد طراحی صحنه به ویژه سکانسهای مربوط به نیایشکده جی شین این طور نیست و چندان مورد قبول واقع نمیشود. طراحی چهره و لباس نیز مناسب با ژانر فیلم صورت گرفته و میتواند نمره قابل قبولی دریافت کند. صحنههای اکشن فیلم علی الخصوص در سکانس ورود یونگ هو به کلوپ بابیلون به هیچ وجه جذاب نیست و حالتی کودکانه به آن میدهد.
نقش آفرینی بازیگرانی مثل آه سونگ کی در نقش پدر آه و نیز بازیگرانی که نقش افراد جنزده را ایفا کردهاند زیبا و رضایتبخش است. آه سونگ کی چنان در قالب یک جنگیر پیر و خسته قرار گرفته که مخاطب تصور میکند او واقعاً انرژیاش را از دست داده و گرسنه است. همچنین در برخورد با پسرک جنزده تعجب و حیرت را میتوان به وضوح در چهره او دید.
انتخاب پارک سئو جون و وو دو هوان نیز گرچه مناسب با کاراکتر یونگ هو و جی شین صورت گرفته، اما ویژگی خارقالعادهای در بازی آنها به چشم نمیخورد.
0 نظر ثبت شده