Sixunderground یک اکشن کمدی به تهیهکنندگی و کارگردانی مایکل بی که محصول 2019 آمریکا است. مایکل بی با سابقهای که در ساخت دو قسمت از Bad Boys و پنج قسمت از مجموعه فیلم Transformers (تبدیل شوندگان) دارد، رزومه ماندگاری از نظر ساخت فیلمهای اکشن را با خود یدک میکشد.
فیلمنامهی این فیلم توسط پاول ورنیک و رت ریس نوشته شده است.ورنیک و ریس نویسندگان آثاری چون فیلمهای ددپول1، ددپول2 و زامبیلند هستند. آثاری که از ساختار داستانی و تمهای شخصیتی مشابه با Sixunderground هستند. شش زیرزمینی، از محصولات اصلی نتفلیکس است و توسط همین شرکت به صورت اینترنتی در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۱۹ منتشر شد. هزینه 150 میلیون دلاری این فیلم، آن را در رده فیلمهای اکشن پرهزینه قرار میدهد.
حضور رایان رینولز ارزش خاصی را به اثر بخشیده اما فیلم با واکنش منفی منتقدان همراه بوده است. منتقدین، این اثر را در زمینه فیلمنامه، شخصیتپردازی و زمان طولانی مورد انتقاد قرار دادهاند؛ هرچند سکانسهای اکشن فیلم مورد تحسین قرار گرفته شده است.

پرهزینه ولی شکست خورده
Sixunderground در حقیقت یک اثر بلکباستری است که تمرکز خود را بر یک پروپاگاندای تمام و کمال قرار داده است. بلکباستر به عنوان یک اختصار ساده بهترین واژه برای توصیف این فیلم است. فیلمی سرشار از جلوههای ویژه هیجانانگیز و پر سروصدا که بیشتر تمایل دارد مخاطب را از طریق رنگ و لعابهای بصری به خود جذب کند.
اثری که بیش از آنکه مخاطب را درگیر محتوا کند، اغفال میکند. فیلم پیشرو را میتوان مظهر چیرگی استراتژی بازار دانست. فیلمی که به صورت مصنوعی و موهوم پیام برتری خیر بر شر را همراه خود دارد اما بیشتر برتری آمریکا بر رقبای صنعتی خود را یدک میکشد. کمتر کسی است که از رقابت تنگاتنگ کشورهای چین، ژاپن و آمریکا بیخبر باشد.
بخشی از پیروزی در رقابتهای صنعتی به وسیله رسانهها و ابزارهای اطلاع جمعی رقم میخورد. القای حس برتری نیمی از پیروزی به حساب میآید که این کشورها از این قابلیت نهایت استفاده را کردهاند. این فیلم نوعی تکنولوژی خاص را به تصویر میکشد که منشا مغناطیسی دارد و قدرتی فرای تکنولوژی حاضر را نشان میدهد. گروهی 6 نفره که به واسطه استفاده از این اهرم توانایی مقابله با افراد نظامی و آموزش دیده را دارند.
پروپاگاندای آمریکای قهرمان
افراد در این فیلم با نامهایشان شناخته نمیشوند و تنها به ترتیب ورود و عضویت در تیم، شماره گذاری شدهاند. کرامت انسانی و اهمیت شخصیت فطری و ذاتی افراد در همنشینی با نوع خاص استعدادهایشان به آنها ارزش بخشیده است. اسم و رسم اهمیت خود را از دست داده و تنها ملاک ارزشمندی افراد تواناییهای آنها عنوان میشود. هرچند شخصیتپردازیها حرف دیگری میزند اما هدفِ محتوا، نشان دادن کم اهمیت بودن نام آدمها در مقابلِ تخصص آنها و سودمندیشان است.
پروپاگاندای سیاسی فیلم هم ضلع دیگر پیامهای پنهان داستان است. آمریکایی که از دل خود قهرمانان جهانی پرورش میدهد و برای آزادی سایر مردمان از حاکمان دیکتاتور خود تلاش میکند. یک گروه با احساساتی از دلِ مردمِ عوام و درد کشیده اما با اعمالی رابینهودوار که سعی دارند انقلاب مخملی شکل بدهند و عملیات نجات را محقق کنند.
این تیم 6 نفره به سرپرستی شماره 1 و تعداد اندک اعضای گروه، اهداف والایی را مدنظر قرار داده است. شماره یک، فردی بسیار پولدار و مجهز به قویترین و بهروزترین تکنولوژیهای دنیاست که هیچ گونه ارتباطی با سازمانهای دولتی و غیردولتی از قبیل سیا و پنتاگون ندارد. واقعیتی کاذب که به خورد مخاطب داده میشود و انتظارِ غیرمنطقی برای تایید و پذیرش از طرف بیننده را نیز دارد.

اکشن خالص ولاغیر
داستان این فیلم را میتوان از جنس پیرنگ نجات و ماجراجویی دانست. تماشاگر میتواند به راحتی تلفیقی از این دو پیرنگ را نظاره کند. کاراکتر شماره 1 در قالب شخصیت اصلیِ هدفمند، میکوشد بر موانع سر راهش غلبه کند تا بتواند موجب پیشرفت روایت و تقویت رابطه علت و معلولی بین صحنهها شود. فیلمهای هالیوودی عموما برطبق وحدتهای سهگانهی ارسطویی کرانه صحنهها را به روشنی مشخص میکنند.
وحدت زمان، وحدت مکان و وحدت کنش مجموع اصولی هستند که تماشاگر را قادر میسازند که عناصر جداگانه پیرنگ فیلم را نسبتا به آسانی به هم متصل کنند. روایتهای هالیوودی عموما خطی نامیده میشوند، زیرا در زنجیرهای از حوادث متوالی هر حادثه منجر به حادثهی بعد میشود؛ کامل شدن این توالی علت و معلولی، نهایت به پایانی محتوم ختم میشود.
پیرنگ نجات، اسکلت و زیربنای فیلمِ پیش رو را تشکیل داده است. پیرنگ نجات، یک پیرنگ فیزیکی است. این داستان به پویایی سه شخصیت بستگی دارد (قهرمان، قربانی و ضدقهرمان) که هرکدامِ آنها کارکرد به خصوصی دارند. شخصیتها در خدمت پیرنگ هستند که یکی از لوازم پیرنگ فیزیکی محسوب میشود. بحث اخلاقی نهفته در این پیرنگ، کاملا واضح و مشخص است؛ ضدقهرمان، باطل، و قهرمان، حق است.
نظام اخلاقی سطحی داستان
بیننده از تعقیب کردن بیشتر از چیزهای دیگر لذت میبرد. نوعی نظام اخلاقی سطحی و کممایه زیربنای داستان را تشکیل داده که در تلاش است مخاطب را خشنود و راضی نگه دارد. این پیرنگ به خودی خود یک پیرنگ غیر منعطف محسوب میشود و اجازه عمق پیداکردن شخصیتها را نمیدهد. ماجرای پیرنگ تمایل دارد روی قهرمان متمرکز شود. چون خود اوست که تمام جست و جو را انجام میدهد. موقعیت سرراست و روشن است. قهرمان به نوعی با شخصی که هدف جست و جوی اوست متصل است.
یک تیم شش نفره که به منظور نجات جهان تشکیل شده است اولین عنوانبندیای است که به بیننده عرضه میشود. اعضای این تیم به صورت ساختگی مرگ خود را برای قانون و عزیزانشان تایید کردهاند و حالا به عنوان ارواحی زنده شروع به فعالیت کردهاند. هیچگونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که به مخاطب بقبولاند آنها به چه هدفی پذیرفتهاند تمام زندگی و هویت خود را فدا کنند تا به این تیم بپیوندند.
ضعف داستانپردازی، بیننده را در هالهای از ابهام فرو میبرد. سوالاتی که حل نمیشوند و داستانی که به صورت ممتد به جلو حرکت میکند، دو قطب ناهماهنگی است که ترکیب ضعیفی را تشکیل داده است. صرف نظر از یکپارچگی فیلم، مقداری فقدان وحدت هم در این داستان به چشم میآید.
نجات حتی به بها کشت و کشتار
در پیرنگ ماجراجویی، ممکن است قهرمان با انواع رخدادهایی مواجه شود که ارتباط محکمی با پیرنگ ندارد، اما در پیرنگ نجات، با وجود اینکه قهرمان وارد جهان بیرونی میشود، خیلی سفت و سخت روی یک وظیفه (نجات قربانی) متمرکز شده است. هدف از پیرنگ ماجراجویی برای قهرمان، آموختن است، اما هدف از پیرنگ نجات، رهایی قربانی است.
عنوانبندی داستان و صحنههای معرفی کاراکترها با اینکه جذاب و نظاممند هستند اما ناقصاند. مخاطب با گذشته دقیقی از کاراکترها روبهرو نمیشود و نمیتواند ارتباط درستی با علت ورود آنها به تیم پیدا کند. تنها کاراکترهایی که داستانِ زندگیِ تقریبا کاملی به بیننده ارائه میکنند، کاراکترهای شماره 7 و شماره 4 هستند. دو شخصیت زن به حدی از مخاطب دور ماندهاند که هیچگونه احساسی را در بیننده به وجود نمیآورند.
شکافهایی عمیق در قسمتهای مختلف این داستان وجود دارد که نویسنده تلاش کرده با استفاده از دیالوگهای طنزِ شخصیتها، به اختفای این نقص آشکار بپردازد.

بیماری ضعف شخصیت
افرادی که در گروه 6 نفره استقرار پیدا کردهاند، به شدت به نوعی شخصیتپردازی ضعیف مبتلا هستند. این فیلم تمام توان خود را روی خلق جلوههای ویژه قرار داده و از متن به طور کلی غافل شده است. شخصیتهایی با هویتهای نامعلوم که سوالات مخاطب را پاسخگو نیستند و بیشتر کنشهایی را دنبال میکنند که منجر به یک اتفاق هیجانانگیز بشود. بیوگرافیهای نصفه و نیمه از کاراکترها و توضیحات غیرضروری درباره آنها، مشکل اساسی این اثر سینمایی شمرده میشود.
این پیرنگ دارای سه رکن شخصیتی قهرمان، قربانی و ضدقهرمان است. قهرمانان این فیلم گروه 7 نفرهای را تشکیل دادهاند تا بتوانند تقاص ظلمهای وارده بر قربانیان را بگیرند. ضعف شخصیتپردازی تا جایی پیش رفته که نتوانسته تفاوت آشکاری میان قابلیتهای قهرمانان داستان ایجاد کند.
قهرمانان این داستان برحسب استعدادها و تواناییهای مختلفی عضو تیم شدهاند اما در حقیقتِ امر، تمایز آشکاری با یکدیگر ندارند. همه آنها به صورت مشترک مسلط به یک سری فنون رزمی و تیراندازی هستند و کمتر نیاز به سایر استعدادهای آنها پیدا میشود. شماره 6 در ابتدای سکانس گریز، به عنوان یک رانندهی حرفهای و عضو تیم به بیننده معرفی میشود و پایان سکانس هم از داستان حذف میشود.
شماره 6 بی هویت
شماره 6 برای مخاطب هیچ هویتی ندارد و با چند جمله طنزآمیز حواس بیننده را پرت ماجرا میکند تا شخصیتپردازی کمتر به چشم بیاید. دو زن عضو گروه هیچ داستانی ندارند و علت درستی در جواب پرسش چرایی حضور آنها داده نمیشود. بولدترین بیمنطقی ماجرا در حقیقت اصلیترین عنوان داستان است؛ هفت نفر که برای یک تصمیم عجیب، حاضر میشوند بامرگهایی ساختگی به زندگی خود پایان دهند و حرفی از علت مادی یا معنوی انجام این تصمیم نزنند.
تنها شخصیتهایی که کمی به آنها پرداخته شده است، شماره 4 و 7 هستند. به نسبت سایر شخصیتها اطلاعات جامعتر و دلایل بیشتری برای حضور این کاراکترها در داستان داده میشود. شماره 4 یک دزد حرفهای و مسلط به ورزش جذاب پارکور است که پیوستن به این گروه برایش نوعی عاقبت به خیری هم محسوب میشود.
شماره 7 هم فرماندهای سیاه پوست است که نتوانسته از سربازان زیردستاش حفاظت لازم را به عمل آورد و بنابر جمله طلایی شماره 1 مبنی بر اجازهی استفاده از ماشه در هر زمانی، تصمیم قطعی ورود به گروه را میگیرد.
ستارههای تکراری هالیوود
نظام ستارهسازی و استفاده از بازیگری ثابت در نقشهای تکراری و مشابه موجب میشود که شخصیت خصیصههای آشنایی داشته باشد و خصائص بازیگران با خصائص نقشهای متداولشان یکی شود. رایانرینولدز هم یکی از اجزای این نظام شمرده میشود. نقشهای او در سایر فیلمهایی که به بازی در آنها پرداخته یک سری ویژگیهای مشترک و ثابت دارند. رینولدز با بازی در ددپول 1 و 2 ، هیتمن بادیگارد و… شخصیتی طناز و قدرتمند در ذهن مخاطب پیدا کرده است.
او کاراکتری را در ناخوداگاه و خوداگاه بینندگان به ثبت رسانده که شدیدا خاص و جذاب است. نظام ستارهساز، رینولدز را به یک وزنه در سینمای اکشن و کمدی بدل کرده است. کاراکتری که در دقایق حساس و پراسترس هنوز هم دست از دیالوگهای جذاب و نکتهمحور خود برنمیدارد و صحنههای کسالتبار را به دقایقی لذتبخش برای مخاطبان تبدیل میکند.
خجالت و سرافکندگی از حضور یک ایرانی
پیمان معادی که یکی از دلایل مردمان شرق آسیا برای دیدن این فیلم به حساب میآید، بیشتر موجب خجالت و سرافکندگی است. او با یک نقش ضعیف و توسری خور اولین ضربه را به احساسات مخاطبان خود میزند. بازی بیبخار و یخ کرده او در مقابل بازیگران بزرگی چون رایان رینولدز تماما در ذوق بیننده میزند و شروع عملیات قیاس را کلیک میزند. معادی برای مخاطبان ایرانی خود ارزش بالاتری داشت که با این فیلم نتوانست به اثبات خود بپردازد.
نقش او انعطاف لازم را برای نشان دادن قابلیتهای بازیگری او را نداشت و نتوانسته بود قلب بیننده را به دست آورد. او به عنوان یک نقش مثبت که قرار بود یک حکومت را به دست بگیرد کاراکتر سستی به حساب میآید. شخصیتپردازیهای کم توان، بازیگران را هم به سخره گرفته بود و ارزشمندی آنها را بهشدت پایین آورد.

فیلمی که تنها اکشن داشت
شروع فیلم با روایتگری شماره 1 آغاز میشود. این سبک روایتِ اول شخص، نوید یک داستان خاطرهوار را به بیننده میدهد که قرار است با فلاشبکهایی از گذشته تا به این لحظه پیش برود.
تعداد زیاد کاتهای تدوین، تعویض زاویههای دوربین و نماهای کلوزآپ در سکانس تعقیب و گریز برای القای بیشتر حس تشویش و اضطراب است. از ملزمات جلوههای ویژه و افزایش دوز هیجان مخاطب، استفاده از دوربین روی دست در صحنههای داخل ماشین و حرکت و لرزشهای حقیقی هنگام حرکت است که به خوبی به تصویر کشیده شده است.
ترکیببندیهای چشم نواز و صحنهپردازیهای پر رنگ و لعاب هالیوودی، جلوهی بصری خاصی را به این فیلم بخشیده است. قاببندیهایی که چشم را خسته نمیکند، به همراه جلوههای ویژه پرخرج توانسته است مخاطبان اکشن پسند را تا حدی اقناع کند.
سکانسهای اکشن و هیجانانگیز همراه با موسیقیهای ملودیک این فضا، ارتباط تنگاتنگی با روایت فیلم برقرار کرده است. هارمونی ثابت و تکرار موتیفهای کوتاه و تاکید بر همراهی موسیقی با ضربان فیلم، به خوبی خودش را با ساختار هماهنگ کرده و یک اکشن خوب را به منصهی ظهور رسانده است.
0 نظر ثبت شده