کیم جی یونگ متولد 1982 فیلمی در ژانر درام و تولید کره جنوبی در سال 2019 است. این فیلم بر پایه رمانی به همین نام، نوشتهی چو نامجو ساخته شده است. بازیگران اصلی این فیلم جانگیومی و گونگیو هستند. در 12 سپتامبر 2018، جانگ یومی برای بازی در نقش اصلی این فیلم تائید شد و در 17 اکتبر با انتخاب قطعی گونگ یو در نقش شوهر کیم جی یانگ، آنها برای سومین بار در پروژهای مشترک پس از سکوت (2011) و قطاری به بوسان (2016) بازی کردند.
با انتشار فیلم، بازیگران نظرات تندی از طرف ضد فمینیستها دریافت کردند (نظراتی که قبلاً هم نسبت به نسخه مکتوب این رمان در کره جنوبی گفته شده بود)، اما هر دو بازیگر اعلام کردند که در مرحله اول تمایل دارند تمرکز خود را روی اجرای عدالت داستان قرار دهند. این اثر در دومین جشنواره بین المللی فیلم صلح پیونگچانگ، که موضوع سال آن “زن” بود به نمایش درآمد. اکران همگانی آن در 23 اکتبر 2019 انجام شد و در نهایت به فروش گیشهی 27 میلیون دلاری رسید.
براساس مطالعه انجام شده توسط کتابخانه ملی کره، کتاب نویسنده چو نام جو، برای دومین سال متوالی در سال 2019 در لیست کتبی که تعداد دفعات بالایی قرض گرفته شدهاند، قرار دارد. این کتاب بیشتر توسط زنان 40 ساله به امانت گرفته شده و تعداد امانات در اکتبر سال 2019 و در زمان انتشار این فیلم 43 درصد افزایش داشته است.

نمایش تبعیض جنسیتی کره جنوبی
کیم جی یونگ، یک درام روانشناختی و دغدغهمند است. این فیلم از حقایق زندگی زنان خانهدار صحبت میکند بدون اینکه از نگاه تند فمینیستی به ماجرا نگاه کند. فیلمی که به ریزترین احساسات و خواستههای زنان توجه نشان داده و آدرس درستی را به بیننده میدهد. اینگونه آثار بیشتر از آنکه برای مخاطبان زن ساخته شده باشند، برای مردان جامعه مفید هستند.
مردانی که دالانهای روحی جنس زن را نمیشناسند و به تبع نمیتوانند در حل معضلات آنها در خانه اثرگذار باشند. زنانی که همپای مردان تلاش میکنند اما به واسطه خصوصیات طبیعی و جسمانی شرایط استمرار بر شغل خارج از منزل را ندارند. نقطه عطف این فیلم، نگاه واقعبینانه به این مشکل و بررسی جوانب آن است.
وقتی زنان لطمه میبینند
نویسندهای که موشکافانه لطمات وارده بر روح زنان را رصد کرده و باطن خواستههایشان را بیان میکند. در سکانس حضور جییونگ در اتاق مشاوره، دیالوگی که توسط او گفته میشود، به ضرس قاطع خبر از شناخت درست و اشاره به موضوعی حیاتی دارد. او میگوید با اینکه از وظیفه مادری و مسئولیت همسر بودن لذت میبرد اما گاهی احساس میکند که در محیط خانه حبس شده و راه گریزی ندارد.
این اساسیترین و مهمترین حسی است که در میان تمام زنان افسرده خانهدار مشترک است. زنانی که با تحصیلات بالا و استعدادهای فوقالعاده پس از زایمان و قبول وظیفه مادری از جایگاه شغلی خود نزول پیدا میکنند و به نیروی کار نصفه و نیمهای بدل میشوند.
این یک حقیقت است و با القای دیدگاه فمینیستی به مخاطب متفاوت است. واقعیتی که نیاز به کنکاش دارد و توجه و بررسی بیشتری را طلب میکند. زنان بعد از زایمان در موقعیتی قرار میگیرند که نیاز به نوعی همیاری و همدلی دارند تا بتوانند خلا روحی ناشی از روزمرگی خانهداری را برطرف کنند. از همین نقطه نظر است که مردان به دیدن این فیلم محتاجترند تا زنانی که با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند.
واقعیت فمنیست چیست
فیلم پیشرو قصد دارد پیامی منطقی اما صریح را به بینندگانش برساند که این صراحت کلام ممکن است مخاطب را اشتباها به سمت زنسالاری و فمینیسم هدایت کند. فشارهای روحی یک زن خانهدار که به علت حس راکد بودن و ایستایی، در وجودش شکل میگیرد. زنانی که برای حفظ آرامش کانون خانواده و پرورش فرزندانشان از حق طبیعی داشتن شغل صرف نظر میکنند و آرامآرام انگیزه زندگی و شادابی شخصیتی را از دست میدهند.
کیم جی یونگ، نگاه جنسیتی را در جامعه این فیلم پرورش داده و حس خفقان و تنگنا را تا مرز خانواده او هم جلو برده است. این غالب بودن دیدگاه برتری مرد بر زن در تمام صحنههای فیلم جریان دارد اما در رابطه جی یونگ و همسرش وارد نشده است. به جرئت میتوان گفت که ارزشمندترین شخصیت این فیلم همسر جی یونگ است؛ او الگوی تمامعیار یک انسان در کالبدی مذکر است.
همسری که علائم مشکل را میبیند، به دنبال راهحل میگردد و برای برطرف کردن معضل پیش آمده تمام تلاشش را به کار میگیرد. این نوع رفتارهای فداکارانه زمانی به بار مینشیند که دو طرفه باشد و کارگردان به خوبی این ارتباط را برقرار کرده است. پیامی که به واسطهی ارزشمند محتوایش موقعیتی خاص به این فیلم بخشیده است.

بهای سنگین وفاداری زنان
پیرنگی که داستان این فیلم را در بر گرفته است، پیرنگ وفاداری است. نکته اصلی این پیرنگ این است که فداکاری همیشه در ازای بهای فردی سنگینی حاصل میشود. شخصیت اصلی داستان تغییرات روحی عمیقی پیدا میکند و به یک دگرگونی بزرگ تن میدهد. کیم جی یونگ و همسرش دو طرف مسیری از فداکاری قرار گرفتهاند که هر کدام برای بهتر شدن شرایط زندگی دیگری بر خواستههای خود سرپوش گذاشته است.
جییونگ بر اثر فشار ناشی از این عمل دچار افسردگی شده و همسرش هم به صورت موازی دچار غمی از این جنس گردیده است. برخلاف آثاری که در هالیوود دیده میشود و راهکار این قسم مشکلات را در جدایی و طلاق میبیند، این فیلم رویکردی صادقانه و بر مبنای محبت حقیقی را ارائه کرده است. شخصیتی که دو راه سخت و آسان را پیش رو دارد و مختار است که یکی را انتخاب کند. راه آسان و سریع، جاده طلاق است که به سرعت شخص را به خواسته درونیاش میرساند و راه سخت، مسیر ماندن است که طولانی است و همت دو چندانی را میطلبد.
اگر کاراکتری برای دیگری جان خود را فدا کند باز هم در دسته پیرنگ فداکاری طبقهبندی میشود اما این نوع فداکاریها، آنی و شهودی است. ممکن است چرخش دراماتیک خوبی ایجاد کند، اما مخاطب از درگیری شدیدِ درونی کسی که باید تصمیم بزرگی بگیرد به هیجان میآید و ارزش بیشتری برای این نوع فداکاری قائل میشود.
وقتی شخصیتها فداکاری میکنند
زیربنای پیرنگ فداکاری، شخصیت است؛ خود عمل فداکاری یک تجلیِ شخصیت است، و بنابراین در درجه دوم قرار دارد.
فیلم درباره زن و شوهری است که در بطن جامعهای مردسالار قرار دارند و فراز و فرودهای ناشی از این طرز فکر را تجربه میکنند. ایده فداکاری، از دست دادن چیزی در ازای به دست آوردن آرمانی بالاتر است. همسر جی یونگ با برتری دادن خواست او بر خود، به جایگاه بالاتری نائل میشود. این نوع فداکاری ابدا به معنای تغییر محور عملکردی جنس زن و مرد نیست، بلکه نمادی برای به تصویر کشیدن ارزش والای همدلی در زندگی زناشویی است.
پیرنگ فداکاری این قابلیت را دارد که انسانها را در بهترین حالتشان به نمایش بگذارد. فداکاری شوهر جی یونگ، فداکاری گرانقیمتی است و در نگاه بیننده بسیار ارزشمند است. اگر فداکاری با فراغبال حاصل شود و هزینه چندانی برای شخص فداکار نداشته باشد، نسبت به آن فداکاری که بهای فردی زیادی دارد، از ارزش کمتری برخوردار است.

چهره افسردگی زنانه
کیمجی یونگ، زنی است که به افسردگی بعد از زایمان مبتلا شده است. (Postnatal depression) نوعی بیماری است كه صرفا بعد از زایمان به دلیل تغییرات هورمونی فراوان و نیز تغییر در شرایط زندگی، مادر را مبتلا میكند. این افسردگی ناشی از تغییرات محسوس در زندگی اجتماعی جی یونگ میباشد. زنی که قبل از بارداری بیشترین زمان روز خود را به شغلش اختصاص میداده و انگیزه و استعداد لازم را برای فعالیت اجتماعیاش دارا بوده است.
با تولد فرزندش تمام این امکانات از او گرفته شده و روزمرگی پرورش کودک، تمام افکار او را تحتالشعاع قرار داده است. شخصیت کیم جی یونگ نمادی از جنس زن است که این برهه حساس را تجربه میکند و دچار این حس مخرب میشود. ضعف بدنی و هجوم افکار پریشان، روح او را تحت فشار قرار داده و زندگی را برایش دشوار کرده است.
نویسنده به بهترین شکل ممکن غمها و آسیبهای این کاراکتر را به منصه ظهور رسانده و ارتباط مستحکمی میان مخاطب و شخصیت جی یونگ برقرار کرده است. ارتباطی که از فهم متقابل منشا میگیرد و نیازهای زنی که به تازگی مادر شده است را به سایرین نشان میدهد. نیاز به حمایت خانواده و همیاری همسر از کلیدیترین نکاتی است که مجموعه رفتاری جی یونگ دیده میشود.نیازی که بیان نمیشود اما در سکوت فریاد کمک سر میدهد.
زنان زخم خورده از جامعه
شخصیتهای زن این فیلم زخم خورده از نوعی حس ناکامی در جامعه و خانواده هستند. خانوادههایی که مقام زن را درک نکردهاند و این نافهمی را در سطحی بالاتر به جامعه انتقال دادهاند. مادر جی یونگ و آرزوی دیرینه معلمی که در قلب او جریان داشته است، تلخترین سکانسی است که از عدم تحقق آرزوی زنان خانهدار سخن میگوید. مادرانی که پا به پای مردان تلاش میکنند اما کسی زحمات آنان را نمیبیند. زنانی که آرزوهای خود را دفن میکنند تا بتوانند آرزوهای نزدیکانشان را سازمان ببخشند.
جییونگ در زمان عود بیماریاش شخصیتی مشابه با مادر و مادربزرگش پیدا میکند که همین ویژگی سمبلی برای ادامه داشتن این نوع طرز تفکر است. دختری که حالا جا پای مادران خود گذاشته و همچنان طبق همان فرهنگ زندگی میکند. نویسنده با این نوع شخصیتپردازی و وجود خفقان در تصمیمات زنهای داستان سعی دارد به مبارزه با این نگرش و فرهنگ غلط بپردازد و مسیر منطقی و درستی را جایگزین این تفکر بکند.
نقش کلیدی این داستان علیرغم ظاهر این ماجرا بر دوش همسر جییونگ است. این کاراکتر با بازی بینظیر گونگیو بهترین الگوی رفتاری برای یک مرد به حساب میآید. مردی که مردانگیاش را در برتری بیمنطق جنس مرد قرار نداده و ارج و اعتبارش را از همدردی و درک وضعیت همسرش به دست آورده است. شخصیت او در کالبد یک حامی پرورش داده شده و تلاش میکند شرایط لذت بردن از زندگی را برای خودش و همسرش برابر سازد. زاویه نگاهی که نویسنده با ریزبینی به آن پرداخته و اهمیت رفتارهای جزئی را در تاثیرات کلانش نشان داده است.

وقتی قاب نشان میدهد هیچ چیز خوب نیست
صحنه نخست حضور همسر جییونگ در اتاق مشاور با یک نمای هلندی از صفحهی گوشی، عشق و علاقه او را به همسرش نشان میدهد. بکگراند گوشی او تصویری از جی یونگ و فرزندشان است. کارگردان با این تیلت هلندی از گوشی در دستان گونگیو، خط افق را ثابت و تراز نگه داشته و به این ترتیب یک سطح هموار دید برای بیننده فراهم کرده است. کارگردان با استفاده از این نوع زاویه سعی دارد به مخاطب نشان دهد که اوضاع چندان روبه راه نیست. این نوع زاویه مایل باعث میشود بیننده حس نگرانی و ناآرامی صحنه را درک کند. این تصاویر باعث تاکید روی تشویش موجود در داستان میشوند.
Clear single shot چهره مادربزرگِ مادریِ جییونگ در سکانس کودکی او به شدت معناگرا است. نمایی کلوزآپ از چهره مادربزرگ با اکسپوز بالا و کلوین نزدیک به 5500، نمایانگر یک تصویر گرم و احساسی از رابطه مادرانه است. نمایی که با لبخند مادربزرگ و القای حس رضایت نسبت به جی یونگ ثبت میشود. این لحظه بسیار راهگشاست و عمق احساسات یکسان جنس زن در دو نسل مختف را به قاب تصویر وارد میکند.
سبک نورپردازی در سکانسهای مرور خاطرات گذشته با هدفمندی انتخاب شده است. در سکانسهایی که جییونگ خاطرهای از مادرش را به یاد میآورد نورپردازیها بسیار گرم و فضا همراه با روشنی شادیبخشی پردازش شده است اما در سکانسهای حضور پدر رنگ تصویر تاریک و بیروح و نورپردازیها خبر از غمی آشکار میدهد. این فیلم سعی دارد اعتراض خود را به فرهنگ مردسالاری نشان بدهد اما تندی و پرخاش فمینیسم را تداعی نمیکند؛ بلکه بیشتر به دنبال بررسی مشکلات و ارائه راهحلی عملکردی است. این ایدئولوژی موجب شده تا کارگردان قیاسهایی اینچنینی را در قاب وارد کند.
0 نظر ثبت شده