چارلی و کارخانه شکلات سازی به کارگردانی تیم برتون در سال 2005 ساخته شد، این فیلم اقتباسی از کتابی به همین نام از رولد دال نویسنده و فیلمنامه نویس مشهور بریتانیایی است. در این فیلم بازیگرانی همچون جانی دپ و فردی هایمور به ایفای نقش میپردازند.

اثری سهل ممتنع
سهل ممتنع؛ سهل ممتنع یکی از مباحثی است که بیشتر در ادبیات ما کاربرد دارد اما بدون شک در آثار سینمایی نیز نمونههایی پیدا میشود که برازنده این توصیف باشند. سهل ممتنع به اثری گفته میشود که مضامین عمیق را به سادهترین شکل ممکن بیان کند. در ادبیات خودمان شعر زیبا و معروف بوی جوی مولیان یکی از این نمونهها است، همچنین در ادبیات جهان کتاب شازده کوچولو مشهورترین نمونه سهل ممتنع است.
اما در سینما یکی از آثاری که شایسته این توصیف است همین فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازیست. تیم برتون همیشه به ساختن فانتزیهای دیوانهوار معروف بوده اما پشت ظاهر این آثار عجیب و غریب چیزی پنهان است که شما را وادار به تماشای دوباره آن میکند.
مخاطب با دیدن دوباره فیلمهای تیم برتون است که میتواند از آن همه صحنههای شلوغ رها شود تا پیامی که فیلم دارد را بفهمد. فیلم چارلی و کاخانه شکلات سازی نقد سرمایه داری است و معایب صنعتی شدن کارخانه را نشان میدهد.
غرور یک کارگردان
فیلم در مورد غرور حرف میزند، و خیلی چیزهای دیگر اما کمی صبر کنید و اجازه دهید مانند سکانسهای لانگ شات معروف برتون که همه آن دکور عظیم فیلم را سعی دارد در یک قاب نشان دهد ما هم همه داستان را در یک قاب ببینیم که خالی از لطف نیست. برتون در یک سوم ابتدایی فیلم مسئلههایی که دارد را مطرح میکند مسئلههایی مثل غرور، زیاده خواهی، خانواده و… .
سپس در میانه فیلم به مسائلی که برای مخاطب خود بیان کرده است عینیت میبخشد و نشان میدهد که هر کدام از این موضوعات که اتفاقاً باعث موفقیت افراد شدهاند بزرگترین آسیب را به انسان میزند. یک سوم پایانی فیلم نیز زمان نتیجه گیری است و چون میانه فیلم مخاطب آنقدر اطلاعات و تصاویر دور از ذهن دریافت کرده و دیده و در تکاپوی هضم آن است. به همین دلیل پایان فیلم و نتیجه گیری برای مخاطب خیلی ملال انگیز نمیشود و فیلم باز با یک نمای زیبا که آن را فقط در رویای کودکان میتوان یافت به پایان میرسد.

فیلمی که با خط زمانی کلنجار نمیرود
داستان چارلی و کارخانه شکلات سازی یک روند خطی ساده را طی میکند که البته خسته کننده نیست و اصلاً با خط زمانی(TimeLine) داستان بازی نمیکند. داستان فیلم بیشتر مثل طرح کردن یک فیلم منطقی و به اصطلاح صغری کبری چیدن است، فیلم در ابتدا موضوعی را مطرح میکند (چیدن صغری) سپس موضوع را بسط یا توضیح میدهد (چیدن کبری). در نهایت نتیجه گیری میکند و تکلیف خود با مخاطب را روشن میسازد و ناگفتهای برای مخاطب باقی نمیگذارد.
داستان فیلم در حقیقت با آگهیهایی که در سطح شهر چسبانده شده است که به اطلاع همه مردم جهان میرساند، که محبوبترین و همینطور مرموزترین کارخانه شکلات سازی شهر در خود را به روی پنج کودک باز میکند و یکی از آنها برنده جایزهای بی نظیر میشود. ولولهی در جهان با شنیدن این خبر به راه میافتد و همه سعی میکنند برنده این بلیط طلایی بشوند.
چهار بلیط در سراسر جهان پیدا میشود و بلیط پنجم در سرنوشت کودک فقیری به نام چارلی نوشته شده است که آن را مییابد و به همراه پدربزرگ خود در روز معین راهی کارخانه میشوند. برندههای پنج بلیط طلایی به همراه یک همراه با خوشآمد گویی عجیب صاحب کارخانه ویلیونکا روبرو شده و به داخل کارخانه دعوت میشوند.
خانواده یا کارخانه
بچهها پس از وارد شدن به کارخانه از قسمتهای عجیب و غریب آن دیدن میکنند و در طول داستان هر کدام از بچهها به خاطر ضعفی که در تربیت خود دارند، بلایی به سرشان می2آید و به همراه همراهاش از دیدن این کارخانه جذاب بازمیماند در آخر اما تنها یک پسر میماند و آن کسی نیست جز قهرمان داستان چارلی.
چارلی با گرفتن جایزه ویلی ونکا تنها جواب فاصله دارد او پس از اینکه چارلی را با آسانسور! به خانهاش میرساند به چارلی میگوید قصد دارد کارخانه را به چارلی بدهد اما تنها یک شرط دارد، آن شرط این است که به تنهایی و دور از خانواده در کارخانه زندگی کند چارلی اما این شرط را قبول نمیکند.
چارلی وقتی سرگذشت ویلی ونکا را میفهمد که چطور از خانواده خود جدا افتاده است به او پیشنهاد میکند به دیدن پدر برود تا با پدر آشتی کند. ویلی ونکا بعد از اینکه به دیدن پدر میرود و به تصور غلط خود درباره خانواده پی میبرد چارلی را به همراه خانه و خانواده به کارخانه میبرد و با آنها زندگی خوشی را شروع میکند.

شخصیتهایی که به دنبال عمیق شدن نیستند
تیم برتون در فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی به دنبال ایجاد شخصیتهای عمیق یا چند وجهی نیست و شخصیتها ذات خودشان را به راحتی به نمایش میگذارند. در فیلم برتون چه شخصیتهای اصلی و چه شخصیتهای فرعی حرفی برای گفتن دارند مثل پدربزرگها و مادربزرگهای چارلی که یکی واقع بین است و به همین واسطه تلخ زبان(تلخ بودن واقعیت) یا دیگری که با یاد گذشته به آینده امید دارد.
ابتدا با ویلی ونکا شروع میکنیم ویلی ونکا نمونه مجسم پدیدهای است که معمولاً در همه جای دنیا اتفاق میافتد فرزندی که راهی بر خلاف پدر را پیش میگیرد(دلایل این امر بسیار است). پدری که شخصیتی تیپیکال دارد با قوانین سفت و سخت در مورد خوردن شیرینی و شکلات اما همیشه سرنوشت راه خود را پیدا میکند.
ویلی برای اولین بار طعم بینظیر شکلات را میچشد و راهش را از پدر جدا میکند تا به او ثابت کند که اشتباه میکند اما غافل از اینکه در پایان فیلم در مییابیم هر دو در اشتباه بودند. سپس به سراغ پنج کودک منتخب میرویم که خیلی هم اتفاقی صاحب بلیط طلایی نشدهاند و چهار نفر از این کودکان بر اساس گناهان کبیره در مسحیت دارای رفتار و عادتهایی مثل طمع، شکم پرستی و غرور و… هستند.
حضور پررنگ نمادگرایی در شخصیتها
اولین بچهای که در این تور که بیشتر برای تایید صلاحیت آنها در نظر گرفته شده است آگوستوس است و اولین بچه ای که از دور خارج میشود نمونه مجسم شکم پرستی و تنبلی است. نفر دوم وایولت است که نشانگر غرور در انسان است و این غرور است که او را از دور خارج میکند.
نفر سوم وروکا سالت که رفتارها و عادتهای ناپسند زیادی مانند طمع و حسادت دارد، اما حسادت به وضوح در آن نمایان است و پیدا کردن بلیط و رد صلاحیت شدن او به خاطر همین طمع این دختر بوده است. نفر چهارم پسری به نام مایک است این پسر که نمونه کامل یک کودک قرن بیست و یکمی است که تمام مدت مشغول بازی رایانهای است و والدینش از حرفهای او هیچ نمیفهمند.
مایک را هم میتوان نماد غرور دانست و غرور بیجای این پسر است که کار دست او میدهد. نکته مشترک تمام این بچهها در رد صلاحیت شدن در تور ویلی ونکا همان صفت بارزی است که به آن شناخته میشوند، و همان صفتی که باعث به دست آوردن بلیط طلایی شده است باعث از دور خارج شدن این کودکان میشود.

برتون کارگردانی با امضای خاص
تیم برتون کارگردانی است که فیلمهای معمولی با شخصیتهای معمولی نمیسازد، برتون را میتوان جزو کارگردانهای مولف به حساب آورد و اینگونه کارگردانان همیشه امضاهای خاص خود را در فیلمهای خود دارند که برتون نیز مستثنی نیست. یکی از اصلیترین مشخصههای برتون ساخت فیلمهایی در دنیاهایی فانتزی است.
او با ساختن آثاری مثل آلیس در سرزمین که برگرفته از رمانی به همین نام بوده، و فرنکن وینی که اقتباسی از فرانکشتاین مرلی شلی است نشان داده نه فقط در خلق یک دنیای فانتزی تبحر دارد. بلکه دنیایی به وسعت و عجیب و غریبی آلیس در سرزمین عجایب را به خوبی به نمایش میگذارد و حتی سطح فانتزی این دنیا که خود در سطح بالایی قرار دارد را بالاتر میبرد.
یکی دیگر از مولفههای این کارگردان ساخت دکورهای عظیم برای فیلمهای خودش است که نمونه آن را در سری فیلمهای بتمن، ادوارد دست قیچی و همین فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی شاهد هستیم.
نماهای لانگ شات عظیم
برتون در فیلمهای خود همیشه و حداقل یک نمای لانگ شات از این سازه عظیم در فیلم خود قرار میدهد، این نما میتواند چند کارکرد داشته باشد اصلیترین کارکرد این نمای زیبا این است که مانند تصاویر میانپرده در یک تئاتر است که صحنه و بازیگران برای پرده بعد آماده شوند و به چشم مخاطب یک استراحت چند ثانیهای میدهد.
همانطور که در بالا هم گفته شد کارگردانان مولف همیشه یک امضاء در فیلمهای خود دارند و یکی امضاءهای تیم برتون همین نمای لانگشات از دکور عظیم آثارش است که البته در آن رگههایی از تفاخر هم دیده میشود که به حق است.
تیم برتون یکی از بزرگان سینما در ژانر فانتزی به حساب میآید و همیشه در جیب خود یک شخصیت عجیب و غریب با گذشتهای جالب برای رو کردن دارد. اگر فیلم متروپلیس محصول 1927 را دیده باشید متوجه خواهید شد که برتون تحت تاثیر این فیلم شخصیتهای خود را خلق میکند مانند ظاهر کاراکتر پنگوئن در فیلم بتمن و کاراکتر فیلم متروپلیس. همین شخصیتها و ظاهر عجیب و غریب و تا حدودی مشترکشان اصلیترین مولفه سینمای برتون به حساب میآید و شخصیتهای عجیبی مثل ادوارد دست قیچی یا عروس مردگان یا کاراکترهایی شبیه به این دو مخاطب را ناخودآگاه به یاد تیم برتون میاندازد.
0 نظر ثبت شده