قسم، میتواند بهترین اثر برای نمایش رسیدن حق به حقدار باشد. این فیلم به خوبی بیان میکند که گاهی لزوماً دادگاه رسمی و مبانی حقوقی موجب گرفتن حق نمیشوند؛ ولی خداوند چنان شرایط را رقم میزند که سرانجام، مجرم اصلی رسوا شود. ضمن اینکه همیشه در پایان هر کار، کسی که حق دارد برنده است.

سفری برای قسم خوردن
قسامه، یکی از راههای اثبات وقوع جنایت قتل در فقه اسلامی و حقوق کیفری ایران است. قسامه زمانی انجام میشود که قاضی مورد قتل را از موارد لوث تشخیص دهد. لوث به معنی وجود قرائن و دلایلی است که برای اثبات وقوع جرم کافی نباشد؛ ولی ظن به راست بودن آن وجود داشته باشد. برای اقامه قسامه، سوگند خوردن ۵۰ نفر از بستگان پدری ذکور مدعی وقوع قتل لازم است. قسم خوردن این افراد مبنی بر وقوع قتل توسط متهم برای اثبات قتل کافی است.
خانواده رضوان جهت شرکت در مراسم قسامه از گرگان به مشهد میروند و این مسیر را با اتوبوس خلیل طی کنند. تعداد 36 نفر از اعضاء خانواده برای شرکت در این مراسم جهت حضور در دادگاه حاضر شدهاند. آنها با وجود اینکه از قسم خوردن خود اطمینان ندارند و امکان دارد به دروغ قسم بخوردند امّا باز هم حاضر به شرکت در این مراسم هستند. اما در انتهای فیلم هر یک از اعضاء فامیل که قصد قسم خوردن به آن چیزی که مطمئن نبودند را دارند با تصادفی به جزاء کار خود میرسند.

داستان اتوبوس
معرّفی افراد در ابتدای فیلم توسط خودشان و نسبت آنها با رضوان مورد انجام قرار میگیرد. پس از آن، اتوبوس حامل همان افراد نشان داده میشود که دختری با مریضی مونگلیسم در اتوبوس میرقصد و شادی اعضاء فامیل را در پی دارد. امّا برخی همچنان مخالف این شادی هستند. زیرا معتقدند شرکت در مراسم قسامه و کشته شدن قاتل رضوان خوشحالی ندارد.
درگیریهایی در میان اعضاء فامیل میان راه در اتوبوس از گرگان تا مشهد رخ میدهد که فیلم را چالشبرانگیز میکند. از جمله این اتفاقات میتوان به دعوای دو دایی خانواده به خاطر کشته شدن یک سگ اشاره کرد. این درگیری نشان از اتحاد پائین این خانواده دارد که چگونه به خاطر یک حیوان حتّی حاضر به حرف زدن با همدیگر نیستند.
پلیس راهنمایی و رانندگی، اتوبوس را در میانه راه متوقف میکند و به علّت عدم داشتن معاینه فنی خلیل جریمه شده و مجبور میشود اتوبوس را به پارکینگ منتقل کند؛ امّا اصرارهای راضیه به پلیس و عنوان شرایط جهت رفتن به مشهد، پلیس را از تصمیم خود بازمیگرداند و فقط دفترچه راننده را از خلیل میگیرد. گویا با رخ دادن تمامی این اتفاقات همه چیز دست در دست هم داده که این خانواده برای شرکت در مراسم قسامه به مشهد نروند.
عشق در اتوبوس
حضور مرتضی در اتوبوس، پسری که به رعنا علاقهمند است، چالشی دیگر است که موجب متشنج شدن جو خانواده میشود. پدر رعنا با ایجاد درگیری سعی دارد مرتضی را برای دور بودن او از دخترش خارج کند امّا او از جمله افرادیست که باید در مراسم قسامه قسم بخورد. راضیه برای حضور او در دادگاه سند وثیقه گذاشته و او را از زندان بیرون آورده است.
خسرو، همسر راضیه در اواسط فیلم سوار اتوبوس میشود و سعی دارد همگی را از رفتن به مشهد و شرکت در مراسم قسامه منصرف کند. او در تلاش است تا با عنوان کردن ریز شرایط حقوقی خواهرزن مقتولش، آنها را مجاب به گرفتن دیه کند. در این سکانس، حضور خسرو و اصرارهای اجابت نشدهاش، علامت سؤالی در ذهن مخاطب ایجاد میکند که تا انتهای فیلم بیجواب میماند.
فامیل در رستورانی بین راهی که برای خوردن غذا به آنجا رفتهاند یک به یک از جای خود بلند شده و اسامی جلاله را به زبان میآوردند و شهادت به کشته شدن فامیلشان توسط بهمن میدهند تا برای مراسم قسامه آماده شوند؛ با اینکه خود با چشمهای خود این صحنه را ندیدهاند. در همین سکانس راضیه شاهد درگیری خسرو با خلیل بیرون از رستوران است که همان علامت سؤال را تشدید میکند.
ما در سکانسهای انتهایی فیلم بهمن را میبینیم که سوار بر ماشینی شاسیبلند به سمت اتوبوس میآید. بهمن به صورت نامفهوم خطاب به راضیه و خلیل، خسرو را تهدید میکند. در این سکانس راضیه تلاش میکند حرفهای بهمن را بفهمد؛ امّا سر درنمیآورد. ناگهان بهمن با پرتاب سنگی، شیشه پنجره سمت راننده را شکسته و منجر میشود اتوبوس منحرف شده، تصادف کند و در استخری روباز بیوفتد. در همین سکانس تهدید بهمن تبدیل به واقعیت میشود و خسرو که در صندوق اتوبوس پنهان شده، در آب خفه میشود.

استدلال زنانه
راضیه، نقش اوّل فیلم قسم با از خود گذشتگی برای گرفتن جزاء خون خواهر خود، دست به هر کاری میزند. او حواسش به همه اعضاء فامیل است و همه چیز را به خوبی مدیریّت میکند. راضیه نمونهای از یک زن کامل است که برای انجام هر کاری استدلالی محکم دارد. او با وجود مشکلاتی که در زندگیاش پیش آمده سعی دارد استقامت خود را حفظ کرده و در برابر سختیها بهترین تصمیم را بگیرد.
خسرو، همسر راضیه، شخصیّتی پلید و دروغگو است که با خیانت به همسر و زندگی زناشویی خود موجب کشته شدن خواهر زنش، رضوان میشود. او در انتهای فیلم به جزاء عمل خود با غرق شدن در استخر میرسد.
خلیل برادر خسرو، کاراکتری معتاد، سیگاری، خوشگذران و تنپرور است که در ماجرای قسّامه بیطرف نمایش داده میشود. او از برادر گناهکار خود حمایت میکند و با اینکه میداند خسرو قاتل است ولی باز هم به برادرش پناه میدهد. ولی با این حال راضی شد که اعضاء فامیل را به مشهد جهت شرکت در مراسم قسامه ببرد.
مظنون به قتل
بهمن، شوهر مقتول است که به اشتباه قاتل پنداشته میشود. او با حضور کمرنگی که در این فیلم دارد، دائماً سعی میکند که بیگناهی خود را اثبات نماید. این تلاش را در دو سکانس از فیلم به خوبی مشاهده میکنیم. فیلمی که توسط پلیس حین تشریح وقوع صحنه جرم از او گرفته شده است و یکی از سکانسهای انتهایی فیلم قبل از تصادف و منحرف شدن اتوبوس تلاش بهمن در بیگناه نشان دادن او را نشان میدهد.
نجمه، دختری افغان است که در شیردوشی گاوداری خسرو کار میکند. او در جریان قتل رضوان است؛ امّا از ترس خشم خسرو، جرئت حرف زدن ندارد. در انتهای فیلم، مجرم اصلی با تصادف نجمه و خسرو مشخص میشود. او شخصیتی ترسوست که قصد دارد با برادرش در ایران اقامت بگیرد. نجمه، کاراکتری بیطرف است که فقط در فکر منافع خود و برادرش است.
مرتضی و رعنا دو جوان هستند که عاشق یکدیگراند امّا اختلافات بین خانوادههای آنان موجب میشود این دو به هم نرسند. مرتضی در اواسط فیلم پس از رسیدن خبر تصادف خسرو با نجمه به راضیه توسط راضیه به گرگان برمیگردد تا موضوع را پیگیری کرده و به اطلاع راضیه برساند. دیگر شخصیّتهای فیلم نیز با وجود چالشهای درون خانوادگی که سعی در حل این درگیریها دارند و اغلب هم ناکامیاباند در این اثر سینمایی حضور دارند.

به دنبال انتقام
انتخاب بازیگر و بازی بازیگران در این اثر با در نظر گرفتن موارد به خصوص و حرفهای مورد انجام قرار گرفته است. بازی مهناز افشار به عنوان یک زن کامل که با وجود داشتن شوهر و بچّه سعی در گرفتن انتقام خون خواهرش را دارد، مخاطب را از این حجم خانواده دوستی به وجد میآورد. همچنین مهناز افشار در نقش راضیه به عنوان یک زن، همه مشکلات فامیل را به خوبی حل و فصل میکند.
امّا راضیه به عنوان یک زن شهرستانی که در محیطی مردسالار رشد و نمو پیدا کرده است نمیتواند چنین استقلالی داشته باشد. همچنین حجاب و لهجه راضیه این حس را به مخاطب القا نمیکند که او در شهرستان گرگان زندگی میکند. در جایجای فیلم میبینیم که راضیه، برادر شوهرش را با نام کوچکش، خلیل خطاب میکند. این در حالیست که چنین رفتاری برای کاراکتر راضیه غیر قابل باور است.
لوکیشن فیلم، اتوبوسی قدیمی است که راننده آن خلیل، برادر شوهر راضیه است. تمام اتفاقات اصلی فیلم در همین اتوبوس رخ میدهد که حامل اعضاء فامیل است. انتخاب این اتوبوس به عنوان لوکیشن، انتخابی نو و خلاقانه محسوب میشود؛ علیالخصوص که تمام اتفاقات و ماجراهای اصلی فیلم در آن رخ میدهد. این فیلم را میتوان تقلیدی از فیلم اتوبوس شب دانست که با مضمونی کاملاً متفاوت به آن پرداخته شده بود.
اطلاعات حقوقی در خصوص کشته شدن رضوان و قصاص شوهرش به خوبی در سناریو فیلم توسط خسرو عنوان میشود. ارائه این اطلاعات علاوه بر اضافه شدن به بار حقوقی اثر موجب واقعی شدن آن برای مخاطب میشود و وی را با مسائل حقوقی قتل و تبعات آن آشنا میسازد.
0 نظر ثبت شده