بیدلیلی نیست که جنگ ستارگان لقب محبوبترین دنیای خلق شده علمی تخیلی در آمریکا را کسب کرده است. این سری محبوب برای اولین بار در سال 1977 با عنوان سهگانه جنگ ستارگان راهی پردههای نقرهای سینما شد. پس از اکران، سهگانه جنگ ستارگان جورج لوکاس با فروش 2.5 تریلیون تومان عنوان سومین فیلم پرفروش سال را ابه خود اختصاص داد.
داستان جنگ ستارگان پس از این سهگانه، دستخوش اقتباسهای فراوانی در دنیای کمیک، انیمیشن، فیلم سینمایی و سریالی شد. همین قضیه منجر شد تا شرکت دیزنی بر اساس این دنیا سریالی 8 قسمتی را در دستور ساخت قرار دهد.

مقابله با ظلم
شاید مقابله با ظلم، اصلیترین پیامی است که از مندلورین دریافت میکنید. یتیم نوازی و حمایت از ستمدیدگان قضیهای است که در مجموع فیلم دیده میشود. جامعهای که در تاریکی فرو رفته و تنها کسانی که امید به روشنایی دارند افراد خاص به نام مندلورینها هستند.
مندلورینهایی که با پوشاندن روی خود به قویترین جنگنجویان کهکشانی مشهورند. گروهی که به نقل از خودشان به “راه و روش” خود پایبندند. راه و روشی که به آنها برای رسیدن به هدفشان کمک میکند و آن هدف تشکیل حکومتی عاری از هر گونه ظلم است. جدا از چهره خشنی که از یک جایزه بگیر نشان داده میشود. رفتارهای کاراکتر اصلی داستان بر خلاف چیزی است که مخاطب از او مشاهده میکند. او فردی بااخلاق و مهربان بوده که به خاطر پول دست به هر عملی نمیزند.
سه نقاب هر انسان
بر اساس یک باور ژاپنی هر فرد دارای 3 نقاب است. نقابی که در مقابل دوستانش و دیگران میزند؛ نقاب دیگر مقابل خانواده خود و آخرین چهره نیز پشت نقاب است که آن شخص خود واقعیاش را در تنهایی نشان میدهد. با این توصیفات به راحتی میتوان نوع برخورد و طرز دید هر فرد در فیلم را درک کرد. در نتیجه سریال قصد دارد این پیام را به مخاطبش برساند که ظاهر و باطن هر شخص متفاوت است.
مکانی که مندلورین با بیبی یودا به آن پناه میبرد از دیگر نکاتی است که سبک زندگی روستایی را در آن میتوان مشاهده کرد. کانون خانواده، آرامش و زندگی آرام مسئلهای است که بیننده با آن روبهرو میشود. استفاده تکنولوژی در کنار زندگی روستایی از مهمترین و جالبترین مواردی است که به خوبی در سریال نمایش داده شده است.
اتحاد برای نابودی ظلم و ستم از دیگر پیامهای سریال است. مردمی که با چالش حمله بیگانگان به زمینهای کشاورزیشان روبهرو هستند چارهای جز مقابله در برابر این ظلم را نمیبینند. آنها با اتحاد و راهنمایی یک مندلورین به مقابله با این چالش میپردازند. نشان دادن جایگاه اعضای گروه و وظایفشان نکته مثبتی است که به مخاطب بیان میشود.

داستانی در جهان جنگ ستارگان
داستان برای فردی که با دنیای جنگ ستارگان آشنایی ندارد به خوبی روایت شده است. مندلورین از ورود به کافه بین سیارهای گرفته تا درگیری او با نوعی کرگدن در سیاره ناشناس، همگی در فضاسازی بسیار خوب عمل کرده است.
اگر به جای سفینه به مندو (مندلورین) یک اسب بدهید و کلاهخود رزمیش را با یک کلاه گاوچرانی عوض کنید داستانش تفاوتی با یک کابوی محترم فیلمهای وسترن ندارد. تنها تمایزش در صحنه حرکت قهرمان داستان به سمت خورشید میان صحرا است!
شاید داستان هر قسمت به صورت جداگانه دارای یک ماجرای خاص باشد. اما در کل هر هشت قسمت یک روند و روایت خاص را روایت میکند. استفاده از عناصر قدیمی این دنیا در داستان از جمله بیبی-۸ (یک ربات مشهور در جنگ ستارگان) باعث جذابیت داستان شده است. استفاده به موقع از این شخصیتها جزو نکات مثبت فیلمنامه است.
قطعا دیدن قسمتهای قبلی این مجموعه به فهم و درک مخاطب از این داستان کمک میکند. اما از دیگر نقاط قوت داستان این است که اگر مخاطب مندلورین قسمتهای قبلی آن را ندیده باشد میتواند به راحتی با داستان این سریال ارتباط بگیرد.

هفتتیر کش فضایی
شخصیت مندو به عنوان کاراکتر اول داستان نشانگر یک جنگجوی تنها است. او در کودکی طی حملهای که کایدوها به سیارهاش داشتند والدین خود را از دست میدهد. مندو به دست مندلورینها نجات مییابد و عضوی از آنها میشود. گذشتهای که او سپری کرده پر از فراز و نشیب بوده به همین خاطر از او جنگجویی قابل با رفتاری سخت ساخته است.
برخلاف اخلاق سفت و سختش او روحیهای مهربان دارد. این رفتار را رد مواجهاش با بیبی یودا میبینیم. گویا کودکی خودش را در او میبیند. کودکی که بیسرپرست شده و همه کمر به قتل او بسته اند. مندو وظیفه خود میداند تا از این کودک محافظت کند.
شخصیت بیبی یودا از آن دست کارکترهایی است که عجیب به دل میشیند. پس از نمایش سریال استقبال این شخصیت به حدی رسید که او را محبوبترین شخصیت سریالی در سال دانستند. همین میزان از معصومیت در چهره مخاطب دلیل رئوف شدن قلب مندلورین را نشان میدهد.

به رخ کشیدن جلوههای ویژه
شکی بر این نیست که جلوههای ویژه در این فیلم به شدت قوی کار شده است. جلوههایی که این سریال را جزو پرهزینهترین سریالهای سال کرده است. اما هزینه صرف شده برای سریال بازده خود را در جذب مخاطب نشان داد. موسیقی متنی که لودویگ گورانسون برای مندلورین ساخته است به خوبی بر اثر مینشیند. به نحوی که با وجود تعلق خاطری که لودیگ به ماهیت موسیقی متن دنیای جنگ ستارگان داشته است توانسته با تغییراتی جزئی اثر قابلی را برای این دنیا خلق کند.
پلان و قاب دوربین در جای صحیح قرار دارد همین امر سبب شده است تا بیننده به راحتی با شخصیت اول همراه شود. همراه شدن مخاطب با اثر به نحوی است که او خود را جزوی از داستان میپندارد. استفاده از ربات به عنوان بازیگر از دیگر مسائل جذاب فیلم بود. این شاید اولین باریست که یک ربات به عنوان بازیگر در سریالی تلویزیونی مطرح میشود. شخصیت بیبی یودا که مخاطبین به شدت با او ارتباط برقرار کردهاند از پیشگامان این عرصه است. بدون استفاده از جلوههای ویژه درآوردن یک شخصیت خیالی کار بسیار سخت و دشواریست که در مندلورین شاهد آن بودیم.
لباس بازیگران و فضاسازی موجود در فیلم همانند موسیقی متن با همان تعلق خاطر به نمایش گذاشته میشود. فضا سازی در سیارهها از موارد خوب فیلم بوده است که تنوع ساختاری را به مخاطب نشان میدهد.
0 نظر ثبت شده