داستان اسباببازی اولین انیمیشن بلندی است که کاملا با تکنیک سی جی آی (کامپیوتری) ساخته شده است. این فیلم در زمان خود باعث انقلابی در صنعت و هنر انیمیشن شد و توانست این گونه سینمایی را وارد دوران تازهای کند. علاوه بر این سبب دگرگونی جلوههای ویژه در فیلمهای سینمایی شد و به عبارتی سینما را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد.

پیکسار مخاطب را میشناسد؟
همیشه در انیمیشنهای استودیو پیکسار مخاطب شناسی درستی وجود دارد به این معنا که اغلب این انیمیشنها هم برای کودکان سرگرم کننده و تاثیرگذارند و هم برای بزرگسالانی که به قصد همراهی کودکانشان به سینما آمدهاند گیرا و عمیق هستند. داستان اسباببازی نیز دارای چنین خصوصیتی است. فیلم در عین اینکه به شکلی جذاب و دلنشین به مخاطبان کم سن و سالش پیام دوستی و همکاری میدهد بزرگترها را نیز با مفاهیم ژرفی به فکر وامی دارد.
اولین دیدار وودی و باز را به یاد بیاورید. تیپ و قیافه شخصیت وودی مشخصا ملهم از فیلمهای وسترن است (ظاهری قدیمی و سنتی دارد) در مقابل، شخصیت باز دارای لباس فضانوردان است. اما تضاد این دو نفر تنها به شکل و ظاهرشان خلاصه نمیشود. در همان دیدار اول وودی و باز متوجه میشویم که باز به اسباببازی بودن خود واقف نیست بلکه خود را تکاوری فضایی و نجات دهنده جهان میداند در حالی که وودی شخصیتی منطقی دارد و سعی میکند باز را از حقیقت امر آگاه کند.
در ادامه شاهد توجه بیش از حد اندی (صاحب اسباببازیها) به باز هستیم که موجب سلب توجه او از وودی میشود. در واقع علاقه بیش از حد او نسبت به باز باعث میشود که وودی را به کلی فراموش کند. پس عجیب نیست که وودی سعی در حذف باز دارد تا جایگاه خویش به عنوان اسباببازی محبوب را اندی پس بگیرد و دوباره در مرکز توجه صاحبش باشد.
تقابل سنت و مدرنیته
بر اساس ویژگیهای شخصیتی این دو کاراکتر ( که گفته شد ) اگر وودی را نماد سنت و باز را نماد مدرنیته در نظر بگیریم متوجه پیام فیلم که همان غلبه تجدد بر کهنگی است میشویم. اما با ورود باز و وودی به اتاق سید (پسربچه شرور داستان) وضعیت متفاوتی ایجاد میشود زیرا هر دو آنها میفهمند که برای بازگشت نزد اندی باید با هم همکاری کنند. از این جا به بعد شاهد آشتی سنت و مدرنیته (وودی و باز) هستیم که برای هر دو نتایج مطلوبی به همراه دارد. چون که باعث نجات آنها از دست سید، زندگی دوستانه و مسالمت آمیز، و پذیرش آنها از سوی اسباببازیها میشود.
در نتیجه، برداشت نگارنده از فیلم این است که نوگرایی و سنت مکمل یکدیگرند و نمیتوان یکی را بر دیگری ارجح دانست. همان طور که اندی پس از گم شدن وودی دچار دلتنگی و ناراحتی میشود، ما نیز هیچگاه قادر به فراموش کردن گذشته خود نیستیم و در صورت فقدان آن، مایوس و غمگین خواهیم شد.

سفر قهرمان وودی و باز
داستان انیمیشن توی استوری بر اساس کهن الگوی سفر قهرمان پیش میرود که یک الگوی کلی است و از مراحل مختلفی تشکیل میشود.
کلیت این کهن الگو این است که قهرمان ابتدا به سفر دعوت میشود اما برای آن که زندگی کنونیاش تغییر نکند از پذیرش آن خودداری میکند. به این مرحله رد دعوت گفته میشود. مرحله بعد عبور از نخستین آستانه نام دارد که قهرمان با گذر از زندگی شناخته شده وارد جهان ناشناختهها میشود. در مرحله بعدی که به آن شکم نهنگ میگویند او وارد دنیایی میشود که عبور از آن بسیار مشکل است. در مرحله برکت نهایی، قهرمان داستان که به حقیقتی دست یافته است تمایلی برای برگشت به زندگی عادیاش ندارد.
در مرحله کمک خارجی، او برای برگشتن به حیات قبلی خود نیازمند یاری و راهنمایی دیگران است. با گذشتن از آستانه بازگشت که مرحله بعدی سفر است قهرمان باید تجربه خود را با سایرین به اشتراک بگذارد با وجود این که با مقاومت آنها رو به رو خواهد شد. مرحله پایانی زندگی آزاد نام دارد که وهله رهایی او از ترس و آسودگیاش از نگرانیهاست.
نقش کهن الگوها در داستان اسباب بازی
حال بیایید به تطبیق داستان فیلم با کهن الگوی سفر قهرمان بپردازیم. در آغاز وودی به شکلی اتفاقی از ماشین اندی بیرون میافتد و حاضر نیست که با باز در سفر به سوی خانه همراه شود (رد دعوت). اما چارهای غیر از پیمودن مسیر به همراه او ندارد. در مرحله بعد وودی و باز وارد شهربازی میشوند که مانند دنیایی از ناشناختههاست (نخستین آستانه). سپس شاهد ورود این دو به خانه سید هستیم (شکم نهنگ) در خانه سید، باز میفهمد که یک تکاور فضایی نیست و از اسباببازی بودن خود، آگاهی مییابد (برکت نهایی) پیشامدی که سبب اجتناب او از بازگشت به خانه اندی میشود.
پس از آن که با تلاش وودی، باز به برگشتن رضایت میدهد، آنها برای فرار از خانه سید نیازمند کمک اسباببازیهای سید هستند. در نتیجه وودی از آنها طلب یاری میکند (کمک خارجی) سعی و کوشش آنها برای خروج از خانه سید موفقیتآمیزست اما باز از کامیون حمل بار جا میماند.
تلاشهای وودی برای نجات او به جایی نمیرسد چرا که سایر اسباببازیهای اندی مانع از انجام این کار میشوند (گذشتن از آستانه بازگشت) اما همچنان امیدی برای نجات باز وجود دارد. با روشن کردن موشکی که سید به پشت او وصل کرده بود، وودی و باز موفق میشوند که نزد صاحبشان بازگردند. جایی که دیگر لازم نیست نگران چیزی باشند و میتوانند از ترسهایشان رها شوند (زندگی آزاد).

وودی ناجی اسباب بازیها؟
یکی از نقاط قوت فیلم سکانس آغازین آن است که در فضاسازی و معرفی شخصیتها بسیار موثر است. بازی کردن اندی با اسباببازیهایش موجب شناخت جامع ما از شخصیتها میشود. مثلا وودی در این سکانس نقش ناجی و قهرمان بازی را دارد که نشان دهنده عشق و شیفتگی اندی نسبت به او است.
انگار که وودی برای صاحبش فراتر از یک اسباببازیست. او موجودیست که اندی در رویاهایش دوست دارد مانند او باشد. با آدم بدها بجنگد، پیروز شود و دیگران را نجات دهد. به عبارت دیگر وودی در حکم خود آرمانی (مفهومی در روانکاوی که یکی از اجزای فراخود (سوپر ایگو) است. خود آرمانی آن بخش از وجود فرد است که میل دارد به آن برسد) اندی است. به همین دلیل است که وودی برخلاف سایر اسباببازیها نگران از دست دادن محبوبیتش نزد اندی نیست.
در ادامه داستان با کاراکتر باز آشنا میشویم. لباس فضانوردی، سفینه فضایی (همان بسته بندی مقوایی !)، لیزر و جعبه صدای پیشرفته باز، به او شمایلی متفاوت بخشیدهاند. باز شخصیتی مغرور و کلهشق است که از زمان ورودش به فیلم، رابطه دیدنی و جالبی میان او و وودی شکل میگیرد.
دایناسوری که ترس ندارد
شخصیتهای فرعی داستان در این میان بقیه اسباببازیهای اندی نیز جالب توجهند. آقای سیب زمینی که موجودی عصبانی و بدعنق است و گوشش به حرف هیچکس بدهکار نیست، رکس دایناسور که با وجود تلاشهایش در جهت ترساندن دیگران اصلا ترسناک نیست (شباهت او به دایناسورهای فیلم پارک ژوراسیک نکته بامزهای ست)، اسلینکی که یک سگ وفادار و بهترین دوست وودی تا پیش از آمدن باز است، بوپیپ که معشوقه وودی و تنها اسباببازی مونث اندی است و عروسکهای دیگر که همگی در حکم اعضای یک خانواده هستند.
پس از ورود باز و وودی به شهر بازی با شخصیت سید مواجه میشویم که پیش از این در سکانسی به بیننده معرفی شده بود. سید نوجوانی است که در ارتباط با والدین خود مشکل دارد (ما هرگز پدر و مادر سید را نمی بینیم) به علاوه، روابط سرد او با خواهرش و تنهایی و انزواطلبی کاراکتر، نشان دهنده روان آشفته این نوجوان هستند.
سید شخصیت خشگین داستان
همه این عوامل باعث میشوند که سید، خشم خود را بر سر اسباببازیهایش خالی کند. در علم روان شناسی به این عمل، مکانیسم دفاعی جا به جایی میگویند. (به این معناست که فرد برای مقابله با کشمکشهای درونی یا اضطراب، احساسات منفی خود درباره یک موضوع را، به طور ناخودآگاه به موضوع دیگری انتقال دهد که معمولا خطر آن کمتر است)
بد نیست اشارهای هم به اسباببازیهای سید داشته باشم. عروسکهای پیوندی و ترسناکی که یادآور فیلم عجیب الخلقهها اثر تاد براونینگ هستند و مهمترین خصوصیتشان عدم توانایی آنها در حرف زدن است. این ویژگی به خوبی نشان دهنده مظلومیت و تحت ستم بودن این موجودات دوست داشتنی است.

انتقال احساسات بزرگترین چالش پیکسار
بزرگترین مشکل سازندگان در ساخت این انیمیشن به نظر میرسد که انتقال احساسات شخصیتها به مخاطبان بوده است. اکنون شاید برای انیماتورهای پیکسار ساختن چهرهای غمگین، خوشحال، متعجب یا عصبانی کار چندان مشکلی نباشد اما در سال ۱۹۹۵ با توجه به امکانات گرافیکی محدود این استودیو در آن زمان، مشکلات زیادی سر راه انیماتورها قرار داشته است.
ولی از آن جا که محدودیت هرگز مانع خلاقیت نمیشود، انیماتورها برای حل این مشکل از تمهید هوشمندانهای استفاده کردهاند. آنها به جای آن که به سراغ واقع گرایی بروند سعی کردهاند که این انیمیشن را تا حد زیادی اغراق آمیز بسازند.
بزرگنمایی در حرکات و میمیک صورت شخصیتها سبب کاریکاتوری شدن هر چه بیشتر آنها گشته و این امر در انتقال احساسات آنان بسیار موثر بوده است.
نکته قابل توجه دیگر ، صورت عروسکی شخصیتهای انسانی است که موجب شباهت چهره آنها به چهره اسباببازیها شده است. راه حلی که انیماتورها برای حل این مشکل اندیشیدهاند، تمرکز حداکثری در نشان دادن صورت اسباببازیها و عدم نزدیکی دوربین به کاراکترهای انسانی است. در این انیمیشن (به جز دو یا سه نما) نمای بستهای از انسانها وجود ندارد. تقریبا تمام نماهایی که در آنها سید، اندی و مادر اندی حضور دارند، نماها باز یا خیلی باز هستند.
ژانر شناسی داستان اسباب بازی
اشاره به ژانرهای مختلف از دیگر نقاط قوت فیلم در زمینه فنی است که در چند سطر پایین مفصلا به آن پرداختهام. علمی تخیلی: اسباببازی فضانوردی که در پی انجام ماموریتی فضاییست و تخت صاحبش را سیارهای ناشناخته میداند!
وسترن– لباسهای وودی (چکمه، کلاه کابویی، جلیقه، دستمال گردن و ستاره کلانتری) به علاوه شخصیت قهرمانانه او و این که مانند وسترنرها هدایت گروهی از افراد (اسباببازیها) را بر عهده دارد، یادآور فیلمهای وسترن است.
فانتزی: عروسکهایی که ویژگیهای انسانی دارند مثل حسادت ، ناامیدی نگرانی ، ناراحتی و … اسباببازیهای سرباز که با کمک هم، دوستانشان را از اتفاقاتی که در جشن تولد میافتد باخبر میکنند.
وحشت: به سکانسی که وودی و باز وارد اتاق سید میشوند دقت کنید. پسربچهای که آنها را شکنجه میکند، زامبیهایی در کالبد اسباببازی و همچنین نورپردازی اکسپرسیونیستی همگی یادآور ژانر وحشت هستند.
کمدی: سکانسهای خندهداری که این انیمیشن را دیدنیتر کردهاند و بیشتر از نوع کمدی موقعیتاند.
0 نظر ثبت شده