استیون اسپیلبرگ فردی است که جزو طرفداران هرژه خالق تن تن به شمار میآید، پیش از مرگ هرژه در سال ۱۹۸۳ میلادی حق تولید فیلمهای اقتباسی از داستانهایش را خرید. تا زمانی که او زنده بود علاقه داشت تا اسپیلبرگ اثری سینمایی را از کتابهایش بسازد. اما این کار پس از مرگ او رخ داد و اثری که خلق شده بازخوردهای مثبت و منفی زیادی را برای اسپیلبرگ به همراه داشت.

اثری برای گیشه
شاید به این فیلم به عنوان اثری گیشهای نگاه شود اما نمیتوان پیام اصلی داستان، که هرژه بیان کرده است را نادیده گرفت. کینه عاملی خانمان سوز است که حتی میتواند عمر انسانی را به فنا دهد. همچنین نگاه نقادانه به دائم الخمر بودن افراد از نکات جالبی است که در شخصیت کاپیتان هادوک آن را به مخاطب نوجوان بیان میکند.
تنتن جسور و بیباک است اما دلیل این کار در فعالیتهایش معلوم نیست. اینکه به چه اندازه جسور بودن تنتن در ماجرای کشتی مناسب است معلوم نشده. حس کنجکاوی همیشه صحیح نیست چه بسا حتی باعث به خطر افتادن جان آدمی نیز میشود.
وجود شخصیت اصلی داستان در شهرهای مختلف با آداب و رسوم متفاوت به جذابیت آن افزوده است. اما این که به چه اندازه چهره صحیحی را از شرق نشان داده عاملی است که باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. نشان دادن مردمی عاری از هوش آن هم در اثر غربی برای جامعه شرق، امر کاملا نژاد پرستانه است. حرص و طمع آدمی نسبت به مال و جمعآوری طلا تا حدی پیش میرود که حاضر است جان آدمهای بیگناه را بگیرد. رسیدن به مال به هر قیمتی مورد نقد داستان قرار میگیرد.

تحقق آرزوی هرژه
داستان این فیلم که ترکیبی از سه کتاب کمیک «خرچنگ پنجهطلایی» (۱۹۴۱)، «راز اسب شاخدار» (۱۹۴۳) و «گنجهای راکهام» (۱۹۴۴) است به خودی خود برای مخاطب جذاب است. اما برای کسانی که حس نوستالژی (خاطرهانگیز) با این اثر دارد، داستان به طرز دیگری است. شاهکارهای هرژه در عرصه کمیک و انیمیشن سطح توقعات مخاطبین را از این فیلم بالا برده است.
استقبال طرفداران از آثار هرژه عرصه را برای ساخت انیمیشن تن تن و کارگردانش سخت کرد. در همین راستا منتقد معروف سینما ال کندی که خود جزو طرفداران قصههای تنتن است، مینویسد: ” آدمها وقتی شاهدند که یک نفر آثار محبوب دوران کودکیشان را عوض میکنند، حاضراند از عصبانیت دیوانه شوند.
” انیمیشن تن تن اسب شاخدار با وجود نقدهای منفی توانست مخاطبان نوجوان را راضی نگه دارد و به دلیل اقتباسش از کمیک، ساختار قویی برای روایت خود فراهم سازد.
تعقیب و گریزهای مهیج
داستان برای بیننده تا دقایقی که تنتن با کاپیتان هوک به شهری در مراکش میرسند مهیج است. به نحوی که مخاطب را در تمام سکانسهای تعقیب و گریز میخکوب میکند. اما بعد از پایان تعقیب و گریز به نظر میرسد فیلمنامه نویس به سرعت میخواهد داستان را جمع کند. همین امر سبب میشود تا آخر داستان به نحو کسالتباری عذابآور شود و مخاطب نیز ناچار است تنها برای فهمیدن انتهای ماجرا آن را دنبال کند. این نمایش نامتوازن بودن روایت را به بیننده نشان میدهد.
آخرین نکتهای که باید به آن اشاره کرد این است که استیون اسپیلبرگ به جای تکیه بر شوخطبعی قصههای هرژه تمرکز خود را بر روی اکشن اثر گذاشته است. حتی به نقل از منتقدین مطرح تا حدودی مسئله جدی است که آنها اذعان داشتند ” این خطر وجود دارد که نگاه اسپیلبرگ به آثار هرژه ضربه بزند. ”

تن تن روزنامهنگاری جسور
تنتن بیست ساله همانند جوانان امروزی فردی نوگرا است. نوگرایی او زاییدهی هوش و ناشی از بعد تخیلگرایی او است؛ همین خصلت سبب میشود تا او را به فردی پویا در حرفهاش بدل کند. از دیگر خصلت جوانان در این سن میشود به کمالگرایی آنها اشاره کرد. کمالگرایی به نوعی تلاش برای رسیدن به یک ایدهآلِ دست نیافتنی و یا هدف بالایی را میگویند که فرد در تلاش است کار خود را به بهترین نحو ممکن ارائه دهد.
روحیه ماجراجویی در تنتن از دیگر خصلتهای این جوان است. همین روحیه در شغلش به عنوان یک خبرنگار، منجر شده تا وی در کارش فردی موفق باشد. او همیشه پرده از مسائلی برمیدارد که کسی توان افشای آن را ندارد این قضیه سبب شده تا تنتن به شخصیتی محبوب تبدیل شود.
کاپیتان دائمالخمر
کاپیتان هادوک دائمالخمری که به هیچ چیز به غیر از نوشیدن اهمیت نمیدهد و تنها سرگرمی خود را در نوشیدن و خیالات میبیند. او هدفی نداشته و ندارد؛ فردی که 40 سال سن خود را بدون هدف تباه کرده است. کاپیتان بعد از دیدن تنتن مسبب دزد کشتیاش را مییابد؛ همچنین متوجه نقشه شوم نواده راکام سرخ نیز میشود.
دو برادر کارآگاه با نامهای دوپونت و دوپونط باعث شیرینی داستان میشوند به نحوی که وجودشان در داستان اضافی نیست و مخاطب حس نمیکند این دو شخصیت در داستان سربار هستند. بلکه به صورت کامل اتفاقی و ناخودآگاه باعث پیشروی روند داستان میشوند. این دو برادر کارآگاه همیشه در قضاوتهایشان دچار اشتباه میشوند و این باعث پدید آمدن طنز در مجموعه داستانهای تنتن میشود.

انیمیشنی در قله تکنیک
مخاطب اگر به چهره شخصیتها توجه نکند؛ اصلا متوجه کارتونی بودن فیلم نمیشود. بلکه این اثر تا حدی واقعی ساخته شده است تا مخاطب را بر جای خود میخکوب کند. اینکه اسپیلبرگ اثرش را با تکنیک (پرفورمنس کپچر) ساخته از نکات مثبت کار است. او برای ساخت جلوههای ویژه راز اسب شاخدار با همان استودیویی همکاری کرده است که جلوههای ویژه آواتار جیمز کامرون را ساختهاند. همچنین انیمیشن از تکنیک موشن کپچر بیبهره نیست.
موسیقی متن اسب شاخدار بر اساس اثر دو بعدی ساخته شده است. با این تفاوت که تغییرات در میزان نوتهای موسیقی بسیار بجا بوده و نوآوری جالبی را در متن کار ایجاد کرده است. این کار باعث نشستن موسیقی بر فیلم شده و بار روانی اثر را به خوبی به مخاطب میرساند.
0 نظر ثبت شده