رباتها یکی از اولین آثار استودیو بلواسکای و به نظر بنده – بعد از عصر یخبندان ۱ – بهترین انیمیشن این استودیوی معروف است. مسلما رباتها اثر بینقصی نیست، ولی بدون شک در سرگرم کردن کودکان (و حتّی بزرگسالان) بسیار موفّق عمل میکند.

خیزش علیه ستم
فیلم دو کاراکتر مهم دارد که یکی بیگولد و دیگری رچت است؛ کاراکترهایی که قسمت زیادی از بار محتوایی اثر را به دوش میکشند. اگر بیگولد را نماد سیاستمداری عادل و رچت را نماد حاکمی فاسد بدانیم، به پیام و درونمایه اثر که همان ظلمستیزی است پی میبریم. امّا چگونه میشود به چنین مفهومی در انیمیشن رسید؟
برای پاسخ به این سوال باید پیامی را که از فیلم برداشت کردهایم، در داستان آن جستوجو کنیم. داستان از جایی شروع میشود که بیگولد پس از مدّتی از قدرت کنار میرود. سپس رچت زمام امور را در دست میگیرد، و با زورگویی و ستمگری سعی میکند ثروت خود و همدستانش را افزایش دهد؛ ولی با خیزش رباتها به رهبری رادنی، به هدف شریرانه خود نمیرسد.
براساس این خلاصه داستان، میتوان نتیجه گرفت که فیلم مخاطب خود را تشویق به نپذیرفتن بیعدالتی میکند و از ستمپذیری برحذر میدارد. البته مفهوم تن ندادن به ظلم ظالمان تنها مربوط به این انیمیشن نیست؛ آثاری همچون تویاستوری(Toy Story) و زندگی یک حشره نیز درونمایهای مشابه رباتها دارند.
نمادگرایی
افزونبر داستان فیلم، عنصر دیگری که در القای پیام اثر نقش مهمّی دارد نمادگرایی است. پیشتر اشاره کردم که بیگولد و رچت هرکدام نماد چه چیزی هستند. روبوتسیتی یا شهر روباتها هم یکی دیگر از نمادهای فیلم است که میشود آن را مظهر مدرنیته و تجدّد دانست؛ زیرا کارگردان در اولین مواجهه ما با روبوتسیتی چهرهای آرمانی از آنجا نشانمان میدهد، ولی در ادامه با ظاهر نازیبای این مکان نیز روبهرو میشویم.
فاصله طبقاتی زیاد میان روباتها، فقر روزافزون اکثر آنان، در نتیجه محرومیت چشمگیرشان از قطعات یدکی (وسایل لازم برای زندگی) از جمله مشکلات روبوتسیتی هستند. آنچه بیش از همه اینها خاطر مردم را آزرده میسازد، غیبت دراز مدّت بیگولد است. در واقع کنارهگیری بیگولد از وظایفش و انزوای طولانی او، موجب دلسرد شدن رباتها از بهبودی اوضاع میشود.
بنابراین ظهور قهرمانی که در این شرایط دشوار، فرودستان جامعه را از ستم بیدادگران (رچت و مادرش) نجات دهد امری واجب و ضروری است. امّا آیا رادنی صلاحیت برعهده گرفتن چنین وظیفه بزرگی را دارد؟ در پاسخ باید گفت بله؛ چون در آغاز فیلم فهمیدیم او رباتی بزرگشده در خانوادهای فقیر است، بدین جهت میتواند رنجهای زندگی رباتهای بینوا و کمبرخوردار جامعه را درک کند.

داستانی خطی و بدون ماجراهای فرعی
داستان انیمیشن رباتها کاملا سرراست و خطّی و بدون ماجراهای فرعی است، با این حال در یکی دو سکانس شکل و قالب متفاوتی پیدا میکند. مثلا بعد از آن که رادنی و فندر مجلس مهمانی رباتهای ثروتمند را ترک میکنند، داستان از طریق تدوین موازی به دو بخش تقسیم میشود. از یک سو رادنی را میبینیم که همراه با کپی به خانه بیگولد میرود؛ از سوی دیگر شاهد تقلّای فندر برای خروج از کارخانه بازیافت رباتها هستیم.
نکته دیگر، انتخاب لحن درست و مناسب فیلم است. لحن یکی از شیوههای گوناگون بیان محسوب میشود که در آفرینش فضا یا اتمسفر تاثیر بسزایی دارد. رباتها دارای لحن گرم و صمیمانهای است، و ما از طریق آن میفهمیم که با چگونه اثری طرف هستیم. بهعنوان مثال وقتی رابطه عاطفی رادنی و پدرش را میبینیم، با فضای خانواده محور داستان آشنا میشویم.
نقاط ضعف رباتها بهلحاظ قصّه و روایت زیاد نیستند، ولی مانع از تبدیل شدن آن به انیمیشنی بینقص میشوند. یکی از مشکلات عمده اثر، طولانی بودن صحنههای هیجانانگیز است که سبب میگردد درام فیلم برای مدّتی متوقّف شود. البته این مشکل بزرگی نیست و بههیچوجه بیننده را خسته نمیکند، امّا شاید تمایل برخی از مخاطبان را برای پیگیری ادامه داستان کاهش دهد.

هر شخصیت محصول محیط خویش است
لیندا سیگر در کتاب خلق شخصیتهای ماندگار مینویسد: (هر شخصیت محصول محیط خویش است.) این جمله در بررسی کاراکتر رادنی به کارمان میآید؛ زیرا او در محیطی متولّد و بزرگ میشود که در آن امکان زیادی برای پیشرفت افراد وجود ندارد. این موضوع به ضرر رادنی است، بدین علّت که از تبدیل شدن او به مخترعی خلّاق جلوگیری میکند.
پس رادنی تصمیم میگیرد که با نقل مکان به محیطی دارای امکانات بیشتر، راه خود را برای رسیدن به هدفش هموار کند. این کار رادنی نشان میدهد که او کاراکتری منفعل نیست، از این رو قادر است به جایگاه رفیعی در میان همنوعانش برسد. بنابراین، زمینه تبدیل شدن این کاراکتر به قهرمانی انقلابی از همان آغاز داستان چیده میشود.
شخصیتهای آنتاگونیستهای
نباید از آنتاگونیستهای اثر یعنی رچت و مادرش غافل شد. رابطه مادرو پسری آنها هم خیلی خندهدار و شیرین است و هم با تمام شدن فیلم در ذهن مخاطب باقی میماند. علاوهبر این، برخورد نامتعارف مادر رچت با پسرش بهخوبی یکی از وجوه شخصیتی رچت را آشکار میکند. ما با دیدن مادر شیطانصفت او دلیل شرور بودنش را درمییابیم. قطعا اگر رچت والدینی نیکاندیش و درستکار داشت، به کاراکتری سنگدل و شرور تبدیل نمیشد.
تکبعدی نبودن رچت، یکی دیگر از نقاط قوّت شخصیتپردازی اوست. اگرچه رچت در طول فیلم دست به اعمال خبیثانهای میزند، امّا وقتی که نزد مادرش میرود مانند بچّهها رفتار میکند. انگار در این شخصیت، هنوز مقدار کمی خوبی وجود دارد که باعث میشود به مادر ترشروی خود عشق بورزد و به دستوراتش عمل کند.
پراهمّیتترین کاراکتر فیلم بعد از رادنی و رچت بیگولد است که هرچند از پرداخت کاملی برخوردار نیست، ولی حضور معقولی در فیلم دارد. افزونبر شخصیتهای اصلی (که پیشتر بهشان پرداختم) شخصیتهای فرعی نیز نقش موثّر و بهاندازهای در داستان دارند، و هیچکدام بیفایده و اضافی نیستند.

طراحی و تدوین چشمنواز
تلاش انیماتورها در طرّاحی چهره و بدن رباتها (بهویژه آنان که شباهت زیادی با انسانها دارند)ستودنی است. البته پیش از این هم انیماتورهای استودیو بلواسکای، قدرت خود در طرّاحی شخصیت را در اولین قسمت عصر یخبندان نشان داده بودند. با تمام این اوصاف، رباتها از مهمترین انیمیشن همدوره خود (شگفتانگیزان) چندین قدم عقبتر است.
طرّاحی شهر شلوغ و اعجابآوری که در فیلم ((روبوتسیتی)) نامیده میشود، یکی از بخشهای مشکل ساخت انیمیشن رباتها بوده است. در این بخش هم میتوان به توانمندی و هنر انیماتورها پی برد. ساختمانهای بلند و منحصربهفرد شهر، وسایل عجیب حملونقل و سایر شگفتیهای روبوتسیتی، بهگونهای ساخته شدهاند که بیننده را مجذوب این مکان کاملا انیمیشنی میکنند.
تدوین خیلیخوب فیلم نیز از نکاتی است که باید به آن اشاره کرد. کاتهای مکرّر و پیدرپی در صحنههای اکشن و مهیّجی نظیر صحنه تعقیبوگریز فندر و ماشین بازیافت رباتها، باعث دلهره و هیجان تماشاگر میشود. در مقابل، هنگام وقوع اتّفاقی غمانگیز مثل باخبرشدن رباتها از متوقّف شدن تولید قطعات یدکی، برای همذاتپنداری مخاطب با آنان تعداد کاتهای دوربین کاهش مییابد.
0 نظر ثبت شده