الهام از میازاکی
انیمیشن کوکو با الهام از فیلم جان ویک و قلعه متحرک هاول ساخته شده است. انیمیشنی که محوریت اصلی آن رسیدن به هدف همزمان با اولویت قرار دادن خانواده است. میگل شخصیت اول فیلم، در ابتدا به دنبال خواسته خود حاضر بود خانوادهاش را کنار بگذارد. وقتی که ماما ایملدا به دنبال میگل بود از او میخواهد که علاقهاش را به خاطر خانوادهاش کنار بگذارد ولی میگل حاضر به انجام این کار نمیشود. او میخواهد خانواده و علاقهاش را با هم داشته باشد و از طرف خانوادهاش به دنبال حمایت است.
انتهای فیلم وقتی میگل ارزش واقعی خانواده را درک میکند حاضر میشود که از خواسته خود بگذرد و درست در همان زمان است که خانوادهاش از او حمایت میکنند و این یک روند خوب برای به ثمر نشاندن محتوا در ذهن مخاطب است و موضوع نیز قابل لمس است.
نمایش جهان پس از مرگ
انیمیشن کوکو از طرفی دیگر یکی از بهترین انتخابها برای نشان دادن جهان پس از مرگ به کودکان است. نکته زیبایی که به آن اشاره و در یکی از سکانسها به خوبی به تصویر کشیده شد مرگ حقیقی است. شاید با مردن شخصی شما دیگر نتوانید از لطف بودن او مستفیض شوید ولی برای آن فرد مرگ اصلی زمانی است که شما او را فراموش کنید.
مدیر مشترک آدریان مولینا اظهار داشته است که نه تنها کوکو مستقر در یک مکان واقعی در مکزیک، بلکه بر اساس سنتهای واقعی نیز ساخته شده است. طبق گزارشی از زمان انتشار این فیلم افراد زیادی از وی (مامان کوکو) دیدن کردهاند و او را به عنوان مامان کوکو صدا میزنند وی در جواب آنها پاسخ داده است که بله، اما مامان کوکو نام اصلی من نیست و این نامی است که تهیه کنندگان برای من انتخاب کردهاند و اسم من ماریا دلاسالود است.
سالود به بیماری انسداد ریوی مزمن مبتلا است و با اینکه نیاز دارد هر دو روز یک بار مخزن اکسیژن خود را شارژ کند، خانوادهاش اظهار داشتند که به دنبال پول یا حق امتیاز نیستند، با این حال میخواهند شرکت سازنده به سهم او در این فیلم اعتراف کند که این اتفاق تاکنون محقق نشده است.

خانواده موسیقی
داستان در مورد پسر 12سالهای به نام میگل است و با روایتگری از او آغاز میشود. داستانی که از تنفر دیرینه خانوادهاش به موسیقی حکایت میکند. کوکو نسبت به سایر انیمیشنهای پیکسار، شروعی با کمترین کنش را دارد. انیمیشن شجاع که با حمله خرس آغاز شد، انیمیشن ماشینها که بدون هیچ مقدمهای دقایقی قبل از شروع یک مسابقه پرتنش را به تصویر کشید و یا داستان اسباب بازیها که از بازی عجیب اندی آغاز میکند، نمونههای خوبی برای شروع پرتلاطم یک انیمیشن است که باعث میشود مخاطب را در دنیای خودش غرق کند. تازگی کیفیت بصری کوکو چیزی بود که به انیمیشن این اجازه را داد تا پیشینه داستان را برای ما تعریف کند. «شجاع» مثالی عالی برای جا دادن گذشته یک جهان در داستان اصلی انیمیشن است.
اثر در کلیت داستان الگویی را دنبال میکند که شاید زیاد با آن برخورد کرده باشیم. پسری که به دنبال رسیدن به خواستههایش است و خانوادهای که در نقطه مقابل خواستههای او قرار دارند. میگل زمانی که میفهمد اسطورهاش دلاکروز از جد او است تصمیم قطعی خود را میگیرد و به دنبال این تصمیم دعوایی در خانواده به راه میافتد.
نقطه اوج داستان زمانی شروع میشود که میگل برای نواختن در میدان شهر گیتار دلاکروز را بر میدارد و این کارش در روز مردگان باعث طلسم و منتقل شدن او به دنیای مردگان میشود. داستان اصلی کوکو با کمی تأخیر آغاز میشود. همراه شدن میگل با خانوادهاش در شهر مردگان، فرار کردن از دست آنها و همراه شدنش با هکتور و نیاز متقابل میگل و هکتور به یکدیگر هیجان داستان را بالا میبرد.
نمایش استعدادها
میگل و هکتور به نقطهای میرسند که میگل باید برای اولین بار استعداد خودش را در معرض عموم قرار دهد. در این سکانس بیشتر از آن که ما شاهد اجرای فوق العاده و درخشانی از میگل باشیم با اجرا کنندگان بسیار ضعیف قبل از او مواجه میشویم. این چیزی است که توقع بیننده را پایین آورده و اجرای هکتور و میگل را تبدیل به ستاره میکند.
برای جایی مانند مکزیک که علاقهمندان به موسیقی در آن زیاد هستند، و برای مسابقهای که جایزه آن شرکت در مهمانی و نواختن در حضور بهترین موسیقیدان قرن است، شاید نشان دادن ضعف دیگر شرکت کنندگان حس القای زورکی استعداد میگل را به ما بدهد.
بعد از آن ماجرا سر و کله خانوادهی میگل پیدا میشود و مسیر او و هکتور از یکدیگر جدا میشود. میگل بالاخره به دلاکروز میرسد و خود را به او معرفی میکند. صحنه نجات دادن میگل توسط دلاکروز از اولین صحنههایی است که مخاطب کم کم متوجه میشود دلاکروز طبق آن اسطورهای که میگل در ذهنش ساخته بود نیست. شیرجه دلاکروز به داخل آب بیشتر از آن که تلاشی برای نجات دادن میگل باشد، انگار روشی برای جلب توجه است.

موسیقی در جریان است
بالاخره درست زمانی که میگل در حال دریافت تقدیس دلاکروز بود، هکتور سر میرسد و حقایق برملا میشود. وقتی که میگل اصل ماجرا را متوجه شد، این شک را ایجاد میکرد که چطور پیش از آن هکتور متوجه همچین نکتهای نشده بود و علاوه بر آن چطور میگل تنها بر اساس یک دیالوگ به اصل ماجرا پی برد. آخر داستان نیز روند خوبی را طی میکند و به پایان بندی مطلوبی میرسد. کارگردان میتوانست با شخصیت پردازی بیشتر برای مادر بزرگ میگل، دلیل مخالفت سرسختانه او با موسیقی و بعد از آن نرم شدنش را قابل توجیهتر کند.
کوکو چند سوال کوچک را نیز باقی میگذارد. شما شهر مردگان و افرادی که در آنجا زندگی میکنند را فقط در شب جشن دیدهاید و نمیتوانید تصور کنید که در روزهای دیگر آنها مشغول انجام چه کارهایی هستند. آیا به آب و غذا نیاز دارند و اگر این طور است به جز شب جشن از چه طریقی این نیاز را برطرف میکنند؟ آیا هر یک از مردگان شغلی دارند، چون در آن صورت حتماً در ازای انجام کار مزدی هم میخواهند، ولی پولی در شهر مردگان وجود نداشت.
انیمیشن کوکو با اینکه روند داستانی خوبی را پشت سر گذاشته، اما شاید نتوانسته جذابیت غیرقابل انتظاری را برای مخاطبین حرفهای و بزرگسال خود داشته باشد.

کارگردان داستان اسباب بازیهای 3
لی اونکریچ کارگردان انیمیشن کوکو در سال 2010، زمانی که انیمیشن داستان اسباب بازیهای 3 که خودش کارگردانی کرده، در حال اکران بود برای اولین بار ایده این فیلم را بیان کرد. شخصیت اصلی انیمیشن نیز قرار بود یک کودک آمریکایی باشد و در حالی که با مرگ پدر و مادرش دست و پنجه نرم میکند از میراث مکزیکی خود مطلع شود. سرانجام با این داستان موافقت نشد و تصمیم نهایی بر این شد که بر روی یک کودک مکزیکی تمرکز شود که نتیجه آن میگل شد.
ساخت شخصیتها و فضای مکزیکی نیز یکی از چالشهای سخت فیلم بود. لی اونکریچ در این باره خاطرنشان کرده است که هیچ یک از ما در آن زمان اهل مکزیک نبودیم و فیلم قرار بود انعکاسی از فرهنگ یک کشور باشد. این امر باعث میشد احساس مسئولیت زیادی برای به درستی انجام دادن این کار بر روی دوش ما باشد.
دوبلور شخصیت میگل یعنی آنتونی گونزالس در سن 9 سالگی برای اجرای این نقش تست داد و بعد از دو سال توانست در این نقش نهایی شود. او در مورد شباهت شخصیت خودش و میگل گفته است:« ما هم اهمیت پیگیری رویایی خود، و هم اهمیت اجرای سنت را می دانیم. این چیزی است که باعث شده من با شخصیت میگل ارتباط خوبی برقرار کنم.»
قرار بود در ابتدای پیش تولید، نقش میگل توسط کودکی به نام امیلیو فوئنتس صدا گذاری شود که بعدها به دلیل بلوغ در طول تولید از نقش برداشته شد.
پایبند به سنتهای مکزیکی
انیمیشن کوکو به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی منتشر شده است و سعی کرده که به تمام سنتهای مکزیکی پایبند باشد به همین منظور تیم برای چند ماه به مکزیک سفر کرده است. کوکو شباهت زیادی به انیمیشن کتاب زندگی که در سال 2014 ساخته شده است دارد. این انیمیشن نیز به سنت روز مردگان در مکزیک پرداخته است، با این تفاوت که دنیای پس از مرگ را به دو دسته به یاد ها و فراموش شدهها تقسیم کرده و برای هر کدام فرمانروایی در نظر گرفته است.
داستان حول شرط بندی دو فرمانروا بر سر دو پسر است که برای به دست آوردن یک دختر تلاش میکنند. شباهت طرحهای این دو انیمیشن قابل توجه است البته از آنجایی که هر دو سعی در باز نمایی یک سنت داشتهاند این تشابهها دور از انتظار نیست .با این حال هر کدام گرافیک مختص به خود را داشتند.
چالشهای ساخت کوکو
چالشهای فنی متفاوتی در پروسهی تولید بر سر راه تولید کنندگان این انیمیشن بوده است. انیمیت کردن اسکلتها بدون پوست و ماهیچه، نوع خاص راه رفتن آنها که باید متفاوت با انسانهای زنده در طراحی میشد نمونهای از این چالشها هستند. تولید کنندگان تلاش زیادی برای جادویی نشان دادن پل میان دو دنیا کردهاند مانند زمانی که میگل دستش را داخل گلبرگهای روی پل فرو کرد یا زمانی که هکتور به داخل گلبرگها کشیده شد.
تنوع طراحی کارکتر و بک گراند در انیمیشن فوق العاده است و شهر مردگان نیز شهری پر از رنگ و تحرک به تصویر کشیده شده. گروه کارگردانی به دنبال انفجاری از رنگ و نور در شهر مردگان بودند که تفاوت آن را با دنیای اصلی مشهودتر کنند، که در این امر موفق عمل کردند.
فیلم به صورت سه بعدی دیجیتال طراحی شده و از لحاظ کیفی چیزی کم ندارد. توجه به جزئیات نیز به اندازه کافی بوده است و تک تک نتها و آکوردهای گیتار نواختن فیلم با دقت کار شدند که البته انتظاری غیر از این از بهترین استدیوهای انیمیشنسازی نمیرفت.
0 نظر ثبت شده