انیمیشن علاءالدین محصول سال 1992 میلادی یکی از آثار موفق دیزنی در گیشه است که توانست با بودجه 28 میلیون دلاری به فروشی معادل 504 میلیون دلار برسد.

کپی از هزار و یک شب
همانطور که قبلاً گفته شد این انیمیشن یکی از داستانهای کتاب هزارویک شب است و داستان در سرزمینهای اسلامی اتفاق میافتد؛ به همین علت محتوای این انیمیشن برای مردم خاورمیانه بیشتر قابل درک است. انیمیشن علاءالدین به دنبال نشان دادن ذات انسان است. این انیمیشن نمایش میدهد انسان میتواند دزد باشد یا حتی حرص ثروت داشته باشد اما آدم باشد.
انیمیشن، توصیف زیبایی از انسان میکند و به دنبال نشان دادن الماس تراش نخورده است؛ علاءالدین سعی دارد بگوید هر انسان یک الماس تراش نخورده است (ذات همه انسانها خوب است) فقط این الماس باید پرداخته شود تا زیبایی خود را به همگان نشان دهد.
همچنین در انیمیشن، جعفر جملهای با این مضمون به علاءالدین میگوید: در جهان یک قانون وجود دارد؛ قانون طلایی این طلا است که جهان را میگرداند. ابتدای انیمیشن نیز این حرف صادق است. جعفر وزیر اعظم دربار بوده و به نوعی شخص اول حکومت محسوب میشود. او بر اساس قانون طلایی سعی دارد قدرت برتر را به چنگ آورد؛ اما هر چه داستان پیش میرود خلاف این قانون ثابت میشود.
جوانی آس و پاس که پادشاه شد
علاءالدین به خاطر قلب پاکی که دارد از یک جوان آسوپاس که برای سیر کردن شکم خود دزدی میکند به همسری شاهزاده جاسمین برگزیده و سلطان آینده سرزمین میشود. اما جعفر به خاطر طمع قدرتی که دارد زندانی حرص خود میشود.
یکی از نکاتی که در این انیمیشن وجود دارد، وجود حیوانات در کنار شخصیتها است. گویی سازندگان با این کار ذات هر شخصیت را در قالب حیوان در کنار کاراکتر قرار دادهاند. ابو میمون علاءالدین در واقع نفس اوست که نمیتواند در غار با وسوسه خود کنار بیاید و دست به جواهرات میزند. زمانی که جعفر مهربانانه با سلطان یا جاسمین حرف میزند لاگو، طوطی او حس واقعی او را میگوید؛ یا راجا ببر شاهزاده جاسمین که نشان دهنده جسارت و قدرت این شخصیت است.

سفر دیزنی به خاورمیانه
کمپانی دیزنی در سری انیمیشنهای کلاسیک خود به فرهنگ و تاریخ ملل مختلف پرداخته است. این کمپانی با استفاده از این فرهنگهای ناب و داستانهای بکر توانست آثاری خلق کند که هر یک را میتوان شاهکاری در دنیای انیمیشن دانست. انیمیشن علاءالدین نیز جزء همین دسته قرار میگیرد.
داستان این اثر که در خاورمیانه و مشخصاً در شهر بغداد رخ میدهد؛ اگر چه در فیلم اشارهای به آن نمیشود و علت آن را مختصراً توضیح میدهد. داستان این اثر بر اساس یکی از داستانهای کتاب هزار و یک شب است. هزار و یک شب، کتابی معروف با نویسندهای ناشناس است که در دوران طلایی خلافت عباسی نوشته شده است؛ همچنین در انیمیشن علاءالدین معماری ساختمانهای شهر منطبق بر همین دوره تاریخی است.
داستان علاءالدین از زبان فروشندهای دورهگرد بیان شده و مانند قصههای قدیمی همه ماجرا از یک شب شروع میشود. ما در آغاز داستان ابتدا با کاراکتر جعفر روبهرو میشویم و از قصد او برای به دست آوردن چراغ پیهسوز قدیمی مطلع میشویم. چراغی که در یک غار سحرآمیز قرار دارد و فقط کسی که لیاقت داشته باشد میتواند وارد غار شود (شباهت این قسمت با داستان اکس کالیبور جالب توجه است) و آن شخص کسی نیست جز قهرمان داستان علاءالدین.
ورود به غار عجایب
علاءالدین در ادامه داستان با حقه جعفر وارد غار میشود و فقط اجازه دارد چراغ را لمس کند؛ در حالی که غار مملو از جواهرات هفت اقلیم است (وجود چنین غار یا شهر گمشدهای در داستان ملل مختلف نیز وجود دارد) اما ابو میمون علاءالدین نمیتواند جلوی وسوسه خود را بگیرد و غار روی سر علاءالدین خراب میشود.
علاءالدین در غار مدفون شده، به طور اتفاقی با غول چراغ آشنا میشود و با کمک او از غار نجات مییابد. در حالی که خود را در موقعیتی میبیند که میتواند سه آروزی خود را برآورده کند؛ او تصمیم میگیرد برای رسیدن به شاهزاده جاسمین خود را تبدیل به شاهزاده ابوابا کند. داستان از اتفاقاتی که میان علاءالدین جاسمین میافتد تا تقابل میان جعفر و علاءالدین، فراز و نشیب بسیاری را طی میکند.
آخر این داستان نیز مانند تمام انیمیشنها با شکست شخصیت منفی (جعفر) و رسیدن علاءالدین به شاهزاده جاسمین به پایان میرسد و غول چراغ جادو نیز به آرزوی دیرین خود، آزادی دست مییابد.

شخصیتهایی از داستانهای کهن خاورمیانه
انیمیشن علاءالدین دارای سه شخصیت کلیدی است که داستان بر اساس روابط میان این سه کاراکتر پیش میرود. شخصیتهای این انیمیشن با توجه به اینکه بر گرفته از داستانی کهن از خاورمیانه هستند نماد گروهی از مردماند که شاید مردم خاورمیانه با اینکه از ابتدا مخاطب این انیمیشن نبودهاند اما این شخصیتها را بهتر درک میکنند.
ابتدا از شخصیت منفی داستان جعفر شروع میکنیم. جعفر را میتوان نماد گروهی از مردم خواند که همه چیز را در پول و قدرت میبینند و به همین دلیل هرگز به جایگاهی که دارند قانع نیستند. همانطور که این کاراکتر بیان میکند، دنیا دارای یک قانون طلایی است یعنی این طلا است که دنیا را اداره میکند.
شخصیت دوم در این انیمیشن شاهزاده جاسمین است. نمونه این کاراکتر را بیشتر در ادبیات مشرق زمین به ویژه حوزه ادبیات ایران میتوان یافت. کاراکتر شاهزاده جاسمین برای ما ایرانیان به نوعی یادآوار شخصیت شیرین در منظومه شیرین و فرهاد نظامی است. این کاراکتر نماینده کسانی است که همیشه در یک محیط بسته زندگی کردهاند و چیز زیادی را نتوانستهند شخصاً تجربه کنند و حال که نوبت به تجربه مهم عشق رسیده است به دنبال این تجربه میروند.
تفاوت علاءالدین با پرنسهای دیزنی
شخصیت سوم و قهرمان داستان علاءالدین، پسر جوانی است که به خاطر سیر کردن شکم خود شروع به دزدیدن غذا کرده است؛ این کاراکتر را میتوان نماینده گروهی در نظر گرفت که به دلیل اختلاف طبقاتی شکل گرفته در جامعه دیگر فقط خوب بودن یا مهربان بودن به کارشان نمیآید.
علاءالدین از نظر شخصیتی تفاوت بزرگی با دیگر پرنسهای دیزنی دارد؛ در دنیای دیزنی شاهزادهها معمولاً شخصیتهایی عاشق پیشه و تک بعدی به تصویر کشیده شدهاند؛ در صورتی که علاءالدین کاراکتری است که عنوان پرنس را از اول ندارد و برای رسیدن به آن جسارت به خرج میدهد. البته نباید فراموش کرد علت اصلی این تفاوت در این نهفته است که کاراکتر علاءالدین قهرمان داستان است؛ در صورتی که باقی پرنسها، شخصیتی فرعی در داستان محسوب میشوند.

کپی از هزار و یک شب
داستان انیمیشن علاءالدین برگرفته از کتاب معروف هزارویک شب است؛ به همین خاطر در سکانس آغازین انیمیشن با راوی داستان که یک فروشنده دورهگرد ناشناس است روبهرو میشویم (نویسنده هزارویک شب نیز ناشناخته باقی مانده است).
نکته جالب در مورد آغاز انیمیشن (اوپنینگ) شباهت میان انیمیشن مولان و علاءالدین است. در انیمیشن مولان نیز چون داستان برگرفته از یک شعر کهن چینی بود، آغاز آن با یک نقاشی سنتی چینی شروع میشود. یکی از ویژگیهای انیمیشن علاءالدین، وجود سکانسهای لانگشات متعدد از بیابان تاریک، قصر و شهری که در پائین دست آن قرار دارد است که فاصله طبقاتی در شهر را یادآور میشود.
خاطره انگیز ولی ضعیف
علاءالدین با اینکه یک انیمیشن خاطره انگیز است اما شاید بتوان طراحی آن را ضعف این انیمیشن به حساب آورد. طراحی در انیمیشن علاءالدین ممکن است مانند دیگر انیمیشنها همیشه در اوج نباشد و در کشیدن لبهها و عمق دادن به طراحی ضعیف، ظاهر شده باشد. به عنوان مثال در سکانسی علاءالدین در غار بیهوش روی زمین افتاده است و ابو روی او میرود تا به هوشش بیاورد. کاملاً آزار دهنده است مانند این است که ابو روی زمین راه میرود و انگار اصلاً پشت یک انسان نرفته است؛ اینجا است که طراحی انیمیشن بیش از هر جایی اصطلاحاً تو ذوق مخاطب میزند.
البته نباید این نکته را فراموش کرد که علاءالدین آنقدر طراحیها و سکانسهای درخشان دارد که میتوان از اشکالهای جزئی آن چشم پوشید و از دیدن آن لذت برد. برای مثال سکانسهای درخشان ورود شاهزاده ابوابا (علاءالدین) به شهر اقرابه که اوج این اثر به حساب میآید.
یکی از ویژگیهای انیمیشن علاءالدین بخش موسیقی آن است که ساخته آلن منکن است؛ موسیقیای که به نوعی شناسنامه اثر محسوب میشود و بر پایه موسیقی بادیه نشینان و ساز نی ساخته شده است که کمک بزرگی به جذابیت انیمیشن کرده است.
0 نظر ثبت شده