نام تو از آثار متاخّر ماکوتو شینکای و به عقیده برخی از منتقدین، تاکنون بهترین انیمه اوست. به نظر نگارنده، نام تو و (فرزند آبوهوا) نویدبخش سبک جدیدی هستند که شینکای به تازگی دارد در ساخت انیمههایش به کار میگیرد. زیرا او در این دو اثر با دوری جستن از فضای تلخ و غمانگیز آثار پیشین خود، به جهان سینمایی شاد و سرزندهتری قدم گذاشته است.

دفاع از فرهنگ ژاپن
پیام اصلی کارگردان در این انیمه، دفاع از مظاهر فرهنگی و آداب و رسوم ژاپنیست. در واقع او میخواهد بگوید این فرهنگ و سنتهای ما هستند که هنگام دچار شدن به مشکلات و گرفتاریها نجاتمان میدهند. مفهومی که در رساندن این پیام به مخاطب، بسیار کلیدی و اثرگذار است؛ موسوبی نام دارد.
موسوبی شکلی از ارتباط معنوی میان افراد است که موجب اتّصال روحی و باطنی انسانها به یکدیگر، در جریان زمان میشود. پس باید تعویض بدنهای تاکی و میتسوها نوعی موسوبی باشد.
سوال اینجاست که چرا این ارتباط روحانی میان تاکی و میتسوها برقرار میشود؟ در یکی از صحنههای فیلم، مادربزرگ میتسوها حرفهای مهمی به زبان میآورد: (یادم میآد وقتی یه دختر جوون بودم، رویاهای عجیبی میدیدم. هم من و هم مادرت همچین تجربهای داشتیم.) این دیالوگ مادربزرگ، حاوی واقعیتی تعیینکننده است: اتّفاقی که برای میتسوها میافتد(ورود به بدن شخصی دیگر) قبلا برای مادر و مادربزرگش نیز رخ داده و رویداد تازهای نیست. انگار نیروهای پنهان طبیعت خواستهاند که اینگونه، خانواده میامیزو را از سقوط شهابسنگ باخبر کنند؛ تا آنها بتوانند جان مردم روستا را نجات دهند.
نجات دهندگان
اما ازچه رو وظیفه نجات مردم، به اعضای خانواده میامیزو محوّل میشود؟ بدین خاطر که آنها، محافظان میراث گرانبهای پیشینیاناند. آنان هستند که مسئولیت پاسداشت و نگهبانی از رسوم گذشته را برعهده دارند. همانطورکه در سکانسی، مادربزرگ به میتسوها و خواهرش میگوید:(دویست سال پیش، مکان زندگی ما آتیش گرفت و همه کتابای قدیمی معبد، به خاطر این آتیشسوزی از بین رفتن. درنتیجه، معنای جشنوارههامون نامعلوم شد و فقط ظاهرشون باقی موند. ولی اگه کلمات از دست رفته باشن، آیین ها باید حفظ بشن. این وظیفه مهمیه که ما تو معبد میامیزو داریم.)
البته کارگردان ضمن تشویق مخاطب به حفظ سنتهای اصیل جامعه، او را از زندگی مدرن برحذر نمیدارد. از نظر فیلمساز، توکیو هم مثل روستای ایتوموری زیبا و مسحورکننده است. تا آنجا که میتسوها پس از گمشدنش در توکیو، از این اتّفاق به وجد آمده و لذّت میبرد. ولی شینکای در نام تو هم مانند سایر انیمههایش، مدرن شدن را عامل آرامش روانی افراد نمیداند. تقریبا در همه آثار او، مدرنیته تنها در ترقّی زیست مادّی انسانها موثر است. از سوی دیگر، حیات معنوی آنان را به نابودی میکشاند.
دو راهی کاراکترها
مطلبی که گفته شد، بهخوبی در پایان فیلم جلوهگر میشود. دورافتادن شخصیتها از همدیگر، حزن و سرگشتگی و تنهایی آنها، دوگانگی فکری و ارزشی کاراکترها که آنان را در دوراهیهای سختی قرار میدهد، گرفتار شدنشان در چنگال خواستههای جامعه و… همگی نشاندهنده از بین رفتن نشاطی است که قبلا در زندگی این افراد وجود داشت.
آنچه بیش از همه آن ها را دچار مشکل میکند، دو مورد آخر است. مثلا تاکی، مشخّصا در دوراهی خودخواهی و انجام مسئولیت قرار میگیرد. او احساس میکند که وظیفه دارد با ساختن منظرهای زیبا در توکیو، خاطرات خوشی برای همنوعانش درست کند. از طرفی، پافشاری او بر این کار باعث شده است که برخلاف دوستانش، نتواند در هیچجایی شاغل شود.
نمونه دیگر سایاکاست که نمیداند عروسی خود را در کلیسا برگزار نماید، یا طبق آیینهای ژاپنی ازدواج کند. درحقیقت، او در دوراهی گرایش به ارزشهای غربی و پایبندی به سنّتهای کشورش گیر کرده است.

ماکوتو شینکای و عنصر زمان
نام تو با سکانسی شروع میشود که شامل سرانجام دو شخصیت اصلی انیمه است: میتسوها و تاکی، هر دو با اشکهایی که در چشمانشان حلقه بسته، و با احساسی غریب از خواب بیدار میشوند. آنان گمان میکنند که در جستوجوی کسی هستند. کسی که سالهاست به دنبالش میگردند و شاید علاج درد تنهایی آنها باشد، ولی حتّی از به خاطر آوردن نامش عاجزند.
سپس زمان به عقب برمیگردد و ما شاهد اتّفاقاتی هستیم که بعد از نخستین جابهجایی، برای این دو نفر رخ داده است. مثل واکنش عجیب اطرافیان به رفتار عجیبی که چند روز پیش داشتهاند و… ، و در پایان انیمه دوباره این سکانس به بیننده نشان داده میشود.
حتما میدانید که تکنیک به کار گرفته شده در نام تو، در بسیاری از آثار سینمایی نیز استفاده شده است. مثلا در آغاز فیلم سرپیکو اثر سیدنی لومت، کاراکتر سرپیکو(با بازی آلپاچینو) روی تخت بیمارستان دراز کشیده و شخصی دیگر، میخواهد به ملاقاتش برود.
بعد از این سکانس، داستان زندگی سرپیکو از اولین ماموریتش تعریف شده و آخرسر، میبینیم که این کاراکتر هنگام دستگیری یکی از مجرمان تیر میخورد و به همین دلیل او را به بیمارستان میبرند. مثالهای دیگری هم وجود دارند مثل فیلم فایتکلاب. در همه این آثار، داستان با نوعی آیندهنگری شروع میشود. یعنی کارگردان در آغاز اثرش از رویداد کلیدی و مهمی که قرار است بعدا رخ دهد پرده برمیدارد.
تشویش و آشفتگی
اتّفاق تعیینکننده در انیمه نام تو، مشوّش بودن شخصیتهای اصلی در لحظه بیدارشدن از خواب است که در همان سکانس نخست انیمه میبینیم. اما چرا این تشویش و آشفتگی اهمیت دارد؟ چون مخاطب را از این حقیقت آگاه میکند که کلّ حوادثی که برای تاکی و میتسوها روی داده، واقعیست و برآمده از رویا و خیالات آن دو نیست.
مطلب بعدی که میخواهم به آن بپردازم، گذر زمان در آثار ماکوتو شینکای است. اگر این کارگردان را فیلمسازی مولف بدانیم، باید اذعان کنیم که مولفه یادشده در جهان سینمایی او نکتهای مهم به شمار میرود. زیرا در همه انیمه های بلند شینکای از(محلّ قرار روزهای اول آشنایی) تا(فرزند آبوهوا)، گذشت زمانی طولانی سبب جدایی دختر و پسری میشود که روزگاری عاشق هم بودهاند.
عنصر زمان که در فیلمهای این کارگردان مولّفهای همیشگیست، در نام تو و انیمه کوتاه (هوشی نو کوئه) جایگاه ویژهای پیدا میکند. چرا که در هر دو اینها، داستان فیلم دارای زمانی نامعمول و غیرخطّی است. به این دلیل، در هوشی نو کوئه عدم تطابق زمانی به یک تراژدی منتهی میشود، و در نام تو شخصیتها را دچار دردسر بزرگی میکند.
البته مواردی هم هستند که این انیمه را از بقیه آثار شینکای متمایز میکنند. مثل داستان بالغانه آن به خاطر عدم درک کاراکترها از بدن های یکدیگر، یا پایان تلخوشیرین فیلم (برخلاف پایان تراژیک انیمهای چون سفر به آگارتا) و …

تضاد شخصیتی تاکی و میتسوها
تضاد شخصیتی تاکی و میتسوها نکته جالبیست که به غنای محتوایی فیلم کمک شایانی کرده است. میتسوها به عنوان دختری روستایی خواهان زندگی در توکیوست و آن را شهر آمال و آرزوهای خود میداند. در مقابل برای تاکی، بودن در توکیو جذّابیت چندانی ندارد، بلکه او برعکس میتسوها عاشق ایتوموری است.
برای همین با اشتیاق فراوان، در دفترش نقاشیهای زیبایی از ایتوموری میکشد. یا در نمایشگاه عکاسی، ناخودآگاه به عکسهای سیاه و سفید ایتوموری خیره میشود. یا وقتی که از صاحب رستوران خبر نابودی این روستا را میشنود، به شدّت غمگین و آزرده میگردد.
ولی احساسات متضاد آنها، مانع از دلبستگیشان به یکدیگر نمیشود. حتّی فاصله زمانی میان آن دو، تاثیری در علاقه بیپایانشان ندارد. یکی از نمادهای این عشق بیزمان، موهای کوتاهشده میتسوهاست که شاید بیانگر غم و ناراحتی این شخصیت هم باشد.
سفر عاشق برای دیدار معشوق
اما علّت غمگین بودن او چیست؟ در یکسوم پایانی فیلم میفهمیم که میتسوها برای دیدن معشوقش به توکیو سفر میکند ولی تاکی نمیتواند او را به خاطر آورد. این اتّفاق موجب ناراحتی بسیار میتسوها میشود و به همین دلیل موهایش را کوتاه میکند.
نماد دیگری که از نظر محتوایی نیز اهمیت زیادی دارد، رشتهنخی وصلشده به موهای میتسوهاست. او پس از آن که تاکی را در مترو ملاقات میکند و پیش از بیرونرفتنش از واگن(بهخاطر ازدحام جمعیت)، این رشتهنخ را به تاکی میدهد و تاکی تا سه سال آن را به مچ دستش میبندد. هنگام دیدار آنها در گرگومیش صبح یا کاتاواره دوکی، تاکی رشتهنخ را به میتسوها برمیگرداند و میتسوها دوباره آن را به موهایش گره میزند.
رشتهنخی که گفتم، علاوهبر این که عامل ارتباط آنها در زمانهای مختلف است، میتواند نمادی از عشق این دو به همدیگر نیز باشد. چراکه در سکانس آخر، تاکی با دیدن این نخهای بههمپیوسته روی موهای میتسوها، متوجّه میشود که نیمه گمشدهاش را پیدا کرده است. بهترین سکانس انیمه(از نظر برانگیختن احساسات مخاطب) آنجاست که شخصیتها تصمیم میگیرند نامشان را روی دست هم بنویسند تا مبادا اسم یکدیگر را فراموش کنند.
دوستت دارم
سوال این است که چرا تاکی به جای نوشتن نامش، جمله (دوستت دارم) را روی دست میتسوها مینویسد؟ همانطور که در اوایل فیلم دیدیم، تاکی در دوستی با دخترها مشکل دارد پس می توان گفت که او ناتوان از ابراز علاقهاش به میتسوهاست. بنابراین با نوشتن این جمله روی دست او، بهطور غیرمستقیم احساس خود به این دختر را برایش بیان میکند.
ویژگی دیگر تاکی افزونبر مشکلش در ارتباط با جنس مخالف، نداشتن مادر است. البته او پدری دارد که نیازهای مادّیاش را برطرف میکند ولی رابطه گرم و دوستانه ای با پسرش ندارد. نداشتن مادر و رابطه سرد تاکی با پدرش، عواملی هستند که باعث شباهت تاکی به میتسوها شدهاند. شباهتی که عشق دوطرفه آنها را برای بیننده باورپذیر کرده است.
تنها ایراد انیمه، پرداخت کم آن به شخصیتهای فرعیست. البته به دوستان میتسوها یعنی سایاکا و تشی (دختر و پسری که تنها دوستان او در ایتوموری هستند) به اندازه کافی پرداخته میشود، ولی رفقای تاکی فقط جنبه کمدی فیلم را پوشش دادهاند. حتّی شخصی مثل اوکودرا نیز تبدیل به کاراکتر نشده و در حد یک تیپ باقی مانده است.

اثری قوی در حوزه فنی
انیمه نام تو با وجود اندک مشکلاتی که در شخصیتپردازی دارد، در زمینه فنّی کاملا موفق عمل میکند. به عنوان مثال، در جایی از انیمه میتسوها و دوستانش را میبینیم که میان آنها گفتوگویی در جریان است: (دیگه تحمّل اینجا رو ندارم. خیلی کوچیکه، همه همدیگه رو میشناسن، سوپرمارکت ساعت نه شب میبنده، نه کتابفروشی هست نه…)
هنگام صحبت کردن آنها تصاویر بهشدّت چشمنواز و حیرتانگیزی از ایتوموری، در نماهای باز و خیلیباز(لانگ شات و اکستریملانگ شات) به بیننده نشان داده میشود. این نماها بیانگر این نکتهاند که میتسوها و دوستانش، قدردان نعماتی که به آنها ارزانی داشته شده نیستند و زیبایی و شکوه روستایشان را نمیبینند.
اصلا همین بیان تصویری اثر، آن را تبدیل به شاهکاری در میان انیمههای ده سال اخیر کرده است. مثلا در سکانس دیدار تاکی و میتسوها هنگام گرگومیش صبح (کاتاواره دوکی) پسزمینه فیلم آنقدر تماشایی و رمانتیک است که در بیان احساسات میان آن دو کم نمیگذارد.
تصاویر در جای دیالوگها
یکی از جذّابترین سکانسهای انیمه دقیقه ۵۸ است (لحظه ورود تاکی به غار) زیرا در این جا، کارگردان برای توضیح داستان و مفاهیم بهکار رفته در اثر، تنها به گفتههای کاراکتر متوسّل نمیشود؛ بلکه با نشان دادن مجموعهای از تصاویر مرتبط با آن، بهخوبی صدا و تصویر را به خدمت هم درمیآورد. به عکسهای زیر نگاه کنید:

نمونه دیگر، پلّکان مرتفعی است که در آخرین نماهای انیمه میبینیم و باز هم یکی از تمهیدات تصویری آن محسوب میشود. در نماهای مزبور، فیلمساز با استفاده از این پلّکان که میان تاکی و میتسوها فاصله انداخته، دوری و جداییشان را به زیباترین شکل ممکن نشان میدهد(مشابه سکانس آخر انیمه ۵ سانتی متر در ثانیه با این تفاوت که در آنجا، رد شدن قطار از میان دو عاشق نشانه هجر و دوری آنها بود).
سکانس ورود میتسوها به مترو هم بسیار زیبا و قابل تامّل است. در این سکانس، تفاوت لباسهای میتسوها با سایر افرادی که در واگن ایستادهاند، دلالت بر روستایی بودن او دارد. اما فرق میتسوها با بقیه مسافران مترو، تنها در شیوه لباس پوشیدنش نیست؛ بلکه او برعکس آنها درگیر روزمرّگی نشده و به جای چشمدوختن به گوشی موبایلش، دوست دارد که با شخص دیگری(تاکی) ارتباط برقرار کند. هوشمندانه بودن صحنهای که گفتم، در این است که تفاوت شخصیتی میتسوها با دیگران، از طریق لباسهایش نمود تصویری پیدا میکند.
موسیقی متن نام تو، از تاثیرگذارترین عوامل جذّابیت آن به شمار میرود. آهنگهایی که در سکانسهای مختلف انیمه پخش میشوند، این اثر را در مقایسه با سایر آثار شینکای منحصربهفرد کردهاند. زیرا در انیمههای قبلی او، به این صورت از موسیقی با کلام استفاده نشده بود.
0 نظر ثبت شده