دنیایی خاکستری
هیولا، انیمهای است که همیشه شاهد آن نخواهیم بود. داستانی قوی و مجذوب کننده با شخصیّتپردازی عالی. داستانی که حقیقتاً میتوان گفت ارزش وقت گذاشتن و تماشا کردن را دارد. با آنکه سیر کلی داستان شاید قابل پیشبینی و یکسان باشد، امّا همیشه حوادثی هستند که غیرقابل پیشبینی و هیجانانگیز هستند.
انیمه هیولا ابتدا با شخصیّت دکتر تنما آغاز شده و بیننده با او خو میگیرد. امّا وقتی داستان کمی پیش میرود، بیننده میفهمد که هنوز اطلاعات زیادی در مورد زندگی شخصی کنزو تنما ندارد و در عین حال شخصیّت و هویت قاتل کمکم افشا میشود. درست مانند پازل، نویسنده هر بار یک تکه از پازل را در اختیار بیننده میگذارد.
شاید یکی از نقاط ضعف این انیمه را بتوان طرّاحیهای شبیه به هم شخصیّتها عنوان کرد؛ طوری که تشخیص شخصیّتها را برای بیننده قدری دشوار است. طرّاحی شخصیّتها و فضای انیمه، بیروح و سرد است. بر خلاف خیلی از انیمهها به جای آنکه طرّاحی بر شخصیّتپردازی غالب باشد، در اینجا برعکس است.
اکثر شخصیّتها در این انیمه، خاکستری هستند. یک شخصیّت شرور گاهی تبدیل به یک قهرمان میشود. نویسنده در این داستان از تمام مهرهها و شخصیّتهای خود استفاده میکند. کمتر جایی در انیمه شاهد یک شخصیّت و یا حادثهای بیربط هستیم. این استفاده هوشمندانه از شخصیّتها به زیبایی و ظرافت داستان افزوده است.

در جستجوی قاتل
داستان انیمه پس از جنگ جهانی دوّم در آلمان اتفاق میافتد. شخصیّت اصلی داستان پزشک ژاپنی جوانی به نام کنزو تنما است که استعداد زیادی دارد و به جایگاه خوبی در بیمارستان رسیده است؛ امّا متوجه میشود که برای نگه داشتن این جایگاه باید بخشی از اصول خودش را زیر پا بگذارد.
وقتی بین جایگاه و وجدانش، وجدانش را انتخاب میکند با چالشهای زیادی روبهرو میشود که زندگیاش را تغییر میدهد. او ناخواسته وارد ماجرای مرموز قتلهای سریالی میشود و به عنوان تنها مظنون این قتلها شناسایی می شود. او با وجود اینکه قاتل اصلی را پیدا میکند امّا مدرکی برای اثبات بیگناهی خود ندارد. بنابراین مجبور به فرار و رها کردن شغل و جایگاه خود میشود و به دنبال آن است که هم ماهیت قاتل و هم علّت کارهایش را پیدا کند و قاتل را متوقف کند تا بیشتر از آن به کسی آسیب نرساند.
تنما در این مسیر با افراد مختلفی آشنا میشود، زندگی و دیدگاه خیلیها را تغییر میدهد و جان خیلی از انسانها را نجات میدهد. داستان انیمه در ابتدا کند پیش میرود و بیشتر به معرّفی شخصیّت و دیدگاه دکتر کنزو تنما میپردازد. در داستان شاهد این هستیم که با وجود موقعیّتهایی که شخصیّت اصلی داستان در آن قرار میگیرد امّا همواره سعی دارد به بقیه کمک کرده و راه درست را انتخاب کند.
اواسط انیمه به شخصیّت قاتل و قصد او پرداخته شده و به این ترتیب با پررنگتر شدن نقش قاتل در داستان و قویتر شدن روحیه و عزم شخصیّت اصلی، داستان جالبتر و گیراتر میشود. یکی از نکات مثبت این انیمه غافلگیری بیننده توسط نویسنده است؛ ضمناً این نکته را فراموش نکنید حدس زدن داستان کار راحتی نیست.

یوهان شخصیتی مرموز
کنزو تنما: شخصیّت اصلی داستان که جراح با استعداد مغز در بیمارستانی در آلمان است. کنزو تنما شخصیّتی آرام و درستکار دارد که علیرغم اینکه در کودکی تنها بوده، امّا همواره سعی دارد به آینده امیدوار باشد و به بقیه مردم کمک کند. دکتر تنما با وجود قرار گرفتن در موقعیّتهای مختلف همیشه سعی دارد راه درست را انتخاب کند و زندگی دیگران را نجات دهد. او باور دارد با وجود بدیها و تاریکیها، آدمها میتوانند راه درست را انتخاب و وقت دارند گذشتهشان را جبران کنند.
یوهان لیبرت: پسری باهوش و با استعداد است. او شخصیّت مرموز و دوگانهای دارد. فردی سرد و بیاحساس است. یوهان از بازی دادن دیگران لذّت میبرد. یوهان لیبرت به راحتی با کلامش میتواند در ذهن مردم نفوذ کند و آنها را کنترل کند.
نینا فورتنر: خواهر دوقولوی یوهان که دختری بااستعداد و پرانرژی است. با وجود سختیهایی که در زندگی متحمّل شده است، دختری مهربان است. او پس از جدایی از برادرش، زندگی آرامی دارد؛ امّا با بازگشت او به زندگی، خانواده جدیدش را از دست میدهد. او نیز قصد دارد برادرش را متوقف کند و میخواهد کار نیمه تمامش را خود به پایان برساند و مانع به قتل رسیدن یوهان توسط دکتر تنما شود.
دیتر: پسربچّهای مهربان و شجاع که تنما جانش را نجات داده است. علیرغم آنکه سعی شده تا او شخصیّتی مانند یوهان پیدا کند امّا صحبتهای تنما بر او اثر گذاشت و او را به ذات خوبش بازگرداند. دیتر علاقه زیادی به دکتر تنما دارد و او را الگوی خود قرار داده است.

ایدهای که از روی یک سریال نشات گرفت
ایده اصلی داستان هیولا از سریال تلویزیونی آمریکایی که در سال 1960 با نام فراری پخش شد به وجود آمد. زمانی که اوراساوا او را در سن 8 سالگی دید تأثیر زیادی بر وی گذاشت. در این داستان یک دکتر سهواً به جرم قتل متهم شده است؛ امّا او فرار میکند و در حالی که از دست پلیس میگریزد به دنبال قاتل واقعی میگردد.
صنعت دارویی ژاپن شدیداً تحت تأثیر تمرینهای حرفهای در آلمان است؛ بنابراین قرار دادن داستان هیولا در آلمان توسط نویسنده طبیعی به نظر میرسد.
انیمه هیولا با اقتباس از مانگا توسط استودیو مَدهاوس ساخته شده و در بین سالهای 2004 تا 2005 بر شبکه Nippon TV نمایش داده شد. انیمه توسط ماسایوکی کوجیما کارگردانی و توسط تاتسوهیکو اوراهاتا نوشته شد. همچنین این انیمه ویژگیهای طرّاحیهای شخصیّتهای اصلی استودیو گیبلی را دارد.
انیمه تم موسیقی گروه موسیقی قوم شیلی Quilapayún (کوئلاپایان) Transient”” را دارد که در اصل بر آلبوم Tralalí Tralalá سال 1984 وجود داشت. نوشتن تم پایانی “برای عشق به زندگی” به دیوید سیلویان سفارش داده شد که با او هاشیما کنیاکی همکاری کرد.
0 نظر ثبت شده