“در این گوشهی دنیا” فیلم انیمیشنی محصول سال 2016 به کارگردانی سونائو کاتابوچی که براساس مانگایی به همین نام از فومیو کونو ساخته شده است. اثر وقایع زندگی مردمان عادی ژاپن، ده سال قبل و ده سال پس از فروافتادن دو بمب اتم بر روی هیروشیما و ناکازاکی را روایت میکند.

جنگ و تجربه آن
جنگ و خسارات و صدمات ناشی از آن همواره از تلخترین مسائلی بوده است که بشر با آنها دست و پنجه نرم کرده و تجربیات حاصل از آن سبب ساخت آثار هنری عظیمی گشتهاند. “در این گوشه دنیا” فیلمی جنگی است که روایت گر زندگی مردم عادی پشت جبهه است و برخلاف آثار مشابه این ژانر، فجایع جنگ را نه از دید یک سرباز یا کودکانی که زادگاهشان با خاک یکسان شده بلکه از دید افرادی عادی که کیلومترها دورتر از خط مقدم و شهرهای جنگزده زندگی میکنند را نشان میدهد.
انیمه سکانسهای زیادی را برای به تصویر کشیدن صحنههای جنگی و کشته شدن انسانها و به آتش کشیدهشدن شهرها اختصاص نمیدهد اما با کشته شدن هارومی، نوه کوچک خانواده هوجو، قطع شدن دست راست سوزو، آسیب دیدن پدر شوهرش، کشته شدن برادر، والدین و دوست کودکیاش، سهمیهبندی سفت و سخت مواد غذایی و… بر این نکته تاکید میکند که جنگ حتی زندگی شهروندان عادی دور از مناطق درگیری را هم تحت تاثیر قرار میدهد و آنان نیز متحمل آسیبهای غیرقابل جبرانی میشوند.
خیالپردازیهای سرخوشانه
عمده فیلم اختصاص دارد به روزهای کودکی سوزو و خیالپردازیهای سرخوشانه و مسئولیتهای او در خانه پدری، زندگی سنتی خانوادههای سطح متوسط ژاپنی که در حاشیه شهری بزرگ زندگی میکنند و سپس زندگی روزمره سوزو با خانواده شوهرش و تلاش آنها برای بقا در دوران سخت جنگی. و جنگ تنها در پس زمینه حضور دارد و به عنوان کاتالیستی برای درام داستان عمل میکند.
انیمه در بخشهای انتهایی خود به صورت غیرمستقیم به حادثهی فرو افتادن دو بمب اتم بر روی هیروشیما و ناکازاکی هم اشاره میکند. تنها بمبهای اتمی که در تاریخ مورد استفاده قرار گرفتند و در دم جان حدود صد هزار نفر را گرفتند. شخصیتها نور و موج انفجار و ابر ناشی از بمب اتمی که بر هیروشیما فروافتاد را به چشم میبینند. چندی بعد زخمیهای حادثه که اغلب از سوختگیهای شدید رنج میبرند به شهر کوره میآیند و سوزو برای ملاقات خواهرش به زادگاهش برمیگردد با خرابیهای ناشی از بمب و افرادی که به دنبال عزیزان مفقودشان میگردند رو به رو میشود. اما همان اشارات غیرمستقیم به حادثه هم برای تحت تاثیر قرار دادن احساسات مخاطب کافی است.
“در این گوشه دنیا”، “مدفن کرمهای شبتاب” نیست. تلاشی هم برای تقلید نمیکند و همین زاویه دید متفاوتی که برای روایت انتخاب کرده، آن را از آثاری مثل “مدفن کرمهای شبتاب” یا “جن پا برهنه” متمایز میسازد.

راوی روزگار سوزو
انیمه راوی روزگار دختری به نام سوزو از کودکی تا بزرگسالی است که در دهههای سی و چهل میلادی در حاشیه شهر هیروشیما زندگی میکند. داستان با کودکی سوزو آغاز میشود و ما را با محیط زندگی و اطرافیان و مسئولیتهای روزمره سوزو آشنا میکند. چند دقیقه ابتدایی اثر که مالامال از حس سرخوشانه و خیال پردازیهای کودکی است به نوعی تداعیگر آثار استودیو جیبلی است. خانواده سوزو برای امرار معاش جلبک (نوری) جمع میکنند و برای فروش به شهر هیروشیما میبرند.
سوزو اما دخترک سر به هوایی است و یک روز که تنهایی برای تحویل جلبکها به شهر رفته بود، گم میشود و با پسرکی آشنا میشود که سالها بعد با او ازدواج میکند. نشان دادن سبک زندگی و معماری و لباسهای اصیل ژاپنی از جمله نقاط قوتی است که بیننده را به اثر جذب میکند. پس از چند سال و در هجده سالگی سوزو با همان پسری که شناخت چندانی از او نداشت به طور سنتی ازدواج میکند و به شهر کوره نقل مکان میکند تا در کنار خانوادهی شوهر زندگی جدیدی را آغاز کند.
ازدواج با یک غریبه، زندگی با افرادی که شناختی از آنها ندارد و نقل مکان به شهری جدید برای سوزو چالشزاست. ولی این چالشها و استرسی که سوزو از این تغییرات ناگهانی متحمل شده، مثل عمده بخشهای دیگر فیلم، با ملایمت و نگاه طنز در قالب یک طاسی سکهای بیان میشوند. به هرحال سوزو تمام تلاشش را میکند که با شهر جدید و آدمهای نو خو بگیرد و از خانواده تازهاش در دوران جنگ محافظت کند.
حال و هوای تاریک نیمه دوم اثر
نیمه دوم فیلم حال و هوای تاریکتری دارد چرا که جنگ به آبهای داخلی ژاپن کشیده شده و کوره مورد حملات هوایی قرار میگیرد. خاکسترهای برادر سوزو به خانه برمیگردد و پدرشوهرش مجروح میشود. هارومی کشته میشود و دست راست سوزو قطع میشود، فجایع هیروشیما و ناکازاکی رخ میدهند و… اینجاست که انیمه سعی در نشان دادن آن دارد که زندگی در دوران جنگ برای شهروندان پشت جبهه چیزی فراتر از سهمیهبندی یا کمیاب شدن مواد غذایی است.
انیمه روند آهستهای دارد که ممکن است برای مخاطبین کم حوصله جالب نباشد. نه سراسر غم است و نه سراسر شادی. هرچند جنایات امپراتوری ژاپن در جنگ جهانی دوم برکسی پوشیده نیست اما انیمه سمت و سوی خاصی نمیگیرد و تلاشی برای توجیه آنها نمیکند. حتی شعارهای میهن پرستانهاش را نه برای تحمیل به مخاطب بلکه برای حقیقی سازی فضای آن دوران استفاده میکند. به هرحال این داستانِ روزگار مردمی عادی است در زمانه جنگی خانمان سوز که تنها تلاش میکنند زنده بمانند و زندگی کنند.

دختری ساده دل
سوزو شخصیت اصلی فیلم است و با وجود اینکه اکثر شخصیتها افرادی خوشایند هستند اما سوزو که دختری ساده دل و سر به هواست، از همه برجستهتر مینماید و از همان دقایق ابتدایی به سرعت مخاطب را به خود علاقهمند میکند. مهربانی و لطافتی که در کاراکتر سوزو وجود دارد باعث میشود تحمل این داستان جنگی تلخ آسانتر باشد. سوزو از کودکی نقاش خوبی است و به وفور میبینیم که از نقاشیهایش برای خوشحال کردن یا تسکین دادن دیگران استفاده میکند. هر از گاهی هم سر به هواییاش کار دستش میدهد و او راه خانه را گم میکند اما وارد ماجرایی جدید میشود و یا با افراد متفاوتی آشنا میگردد.
سوزو در هجده سالگی به طور سنتی و با مردی که نمیشناسد ازدواج میکند و به شهر جدیدی برای زندگی با خانواده شوهرش میرود. کنار آمدن با شرایط زندگی جدید او را عصبی میکند که به صورت طاسی سکهای نمود پیدا میکند و هر از چند گاهی که دلتنگ خانه و خانواده خودش میشود حالات افسردهای دارد. زندگی در زمان جنگ در شهری که بندری نظامی است ساده نیست و حملات هوایی نیروهای آمریکایی گاهی بیش از یک بار در روز انجام میشوند. اما با وجود تمام سختیها تماشای تلاش سوزو برای مراقبت از خانوادهاش و امتحان روشهای خلاقانه برای پخت و پز، لطف دیگری دارد.
لحظه مهم انیمه
ملاقات سوزو با دوست دوران کودکیاش که پنهانی به او علاقه داشت هم از لحظات مهم انیمه است. سوزو پس از صحبت با او متوجه میشود با وجود آنکه خودش این زندگی را انتخاب نکرده اما حقیقتا شوهرش را دوست دارد.
سوزو پس از کشته شدن هارومی و قطع شدن راستش دچار افسردگی میشود. او برای انجام کارهای روزانه و نقاشی کشیدن متکی به دست راستش بود و طبق گفته خودش این فقدان “غیرقابل جبران” است. او درست صبح روزی که بمب اتم برروی هیروشیما فرو افتاد قصد ترک کوره و عزیمت به زادگاهش را داشت اما پس از آنکه خواهر شوهرش او را برای مرگ هارومی بخشید اوضاع تغییر کرد و سوزو کوره را به عنوان خانهاش پذیرفت. در پایان با وجود فاجعهای که در هیروشیما رخ داده، سوزو با نقص عضو و زندگی در کوره کنارآمد و حال روحیاش رو به بهبود رفت.

کاراکترهای مانگا در انیمه
فیلم با بودجه کمی نسبت به آثار مشابه ساخته شده است که در برخی صحنهها همچون انفجارات خودنمایی میکند. انیماتورها به خوبی توانستهاند شیوه طراحی کاراکترهای مانگا را در انیمه پیاده کنند. انیمه در صحنههای شاد و مربوط به طبیعت از رنگهای روشن استفاده میکند و برای نمایش هیاهوی شهر صنعتی و جنگزده از رنگهای مردهتر بهره میجوید.
موسیقی متن گرچه اثری به یاد ماندنی نیست اما به خوبی حال و هوای صحنههای متفاوت را میرساند و شعرهایی که لابهلای برخی سکانسها زمزمه میشوند سبب لطیفتر شدن فضا میگردند. صداپیشهها مجالی برای خودنمایی ندارند اما به هرحال درست مثل همیشه خوب کار کردهاند.
خیال و واقعیت در برخی صحنهها ترکیب شده و ما جهان را از چشمهای سوزویِ نقاش میبینیم. اینکه سوزو حمله هوایی را باور ندارد و انفجار هواپیماهای جنگی در هوا را مثل لکههای نقاشی روی بوم میبیند تاثیر شگرفی بر بیننده میگذارد. کارگردانی اثر قابل قبول بود. آثاری که درباره زندگی روزمره ساخته میشوند میتوانند به سرعت خستهکننده شوند و هدف خود از نشان دادن زندگی یک فرد عادی را فراموش کنند اما اگر ریتم کند فیلم را ندیده بگیریم، “در این گوشه دنیا” موفق شده بود در کنار به تصویر کشیدن یک زندگی عادی، روح این زندگی را هم نشان دهد.
کتاب راهنمای فیلم اشاره میکند که عوامل آن برای طراحی پس زمینههای شهر هیروشیمای قبل از جنگ، تحقیقات وسیعی انجام دادند تا جایی که کارگردان برای طراحی نمایی از یک مغازه با بیش از ده سالمند محلی مصاحبه و عکسهای هوایی را بررسی کرد و بیش از بیست بار طراحی خود را تغییر داد.
0 نظر ثبت شده