قلعه متحرک هاول انمیشینی ژاپنی محصول سال 2004 از استودیو جیبلیست. استاد بزرگ، میازاکی، خودش فیلمنامه را با برداشتی آزاد از کتاب دایانا وین جونز به همین اسم نوشته و انیمه را نیز کارگردانی کرده است. موسیقی بینظیر اثر نیز از استاد جو هیسایشی است.

میازاکی فردی ضد جنگ
تجربیات تلخ جنگ جهانی دوم در دوران کودکی، از میازاکی فردی به شدت ضد جنگ ساخته است. او که برخلاف اکثر ژاپنیها بسیار رک و راست اظهار نظر میکند، چه آثار و چه در سخنرانیها و مصاحبههایش، علنا از جنگ افروزی برخی کشورها انتقاد میکند. قلعه متحرک هاول هم مثل اکثر آثار استاد میازاکی، دارای پیامهای ضد جنگ است. کتاب مختصرا به مسئله جنگ میپردازد، اما ظاهرا ناخوشنودی عمیق میازاکی از حمله آمریکا به عراق در آن دوران، سبب پافشاری بیشتر او روی مضامین ضد جنگ شد.
شخصیت هاول نیز جدا مخالف هر دو طرف درگیر در جنگ است، از خدمتکردن در ارتش فرار میکند و با به خطرانداختن خودش و به شکل پرنده درآمدن، به مبارزه با جادوگران مزدور حکومت میپردازد.
سربازان و فراموشی
میازاکی در برخی سکانسها، علنا نظر خود را راجع به جنگ از زبان هاول بیان میکند. مثل سکانس مکالمه هاول و کالسیفر در بخشهای ابتدایی اثر در مورد جادوگران مزدوری که به خدمت ارتش در میآیند و تغییر شکل میدهند و در نهایت انسانیت خود را فراموش میکنند. این استعارهای از سربازانیست که وارد جنگی خونین و بیمعنا میشوند و احساسات انسانیشان را از دست میدهند و حتی خودِ قبلیشان را هم فراموش میکنند. هاول و سوفی در بخشهای انتهایی فیلم و سکانسی که در دشت بکری که مخفیگاه هاول بوده قدم میزنند و با پرندهای جنگی رو به رو میشوند، سوفی میپرسد این جنگنده خودی است یا دشمن و هاول جواب میدهد که چه فرقی میکند!
اعتماد به نفس و پذیرفتن خود از دیگر مفاهیم مهمی که انیمه به آن میپردازد. سوفی به خیال خودش و جامعه، دختر زیبایی نیست و از همین موضوع باعث شده اعتماد به نفس بسیار پایینی داشته باشد. اما هرچه میگذرد کم کم اعتماد به نفس پیدا میکند. در نقطه مقابل هاول بسیار ظاهربین است اما پس از آشنایی با سوفی اندک اندک این خصلت بد را ترک میکند. او در نهایتا رنگ کردن موهایش را کنار میگذارد. در آخر هر دوی هاول و سوفی خود حقیقیشان را میپذیرند.

سوفی و هاول
سوفی دختر جوانی است که در مغازه کلاه دوزی خانوادگیشان کار میکند. یک روز که برای دیدن خواهرش لتی رفته بود، با جادوگر جوانی به نام هاول برخورد میکند. و پس از برگشتن به مغازه جادوگر شروری به اسم جادوگر ویست او را طلسم میکند و به شکل پیرزنی نود ساله در میآورد. سوفی برای شکستن طلسمش عازم سفر میشود و در راه مترسکی را میبیند که او را به سمت قلعه متحرک هاول راهنمایی میکند. سوفی بدون اجازه وارد میشود و به آتش شیطانی که منبع قدرت جادویی قلعه است قول میدهد در عوض شکسته شدن طلسمش، او را از بند هاول آزاد کند.
کمی بعد سر و کله هاول هم پیدا میشود و سوفی خود را به عنوان خدمتکار جدید معرفی میکند. بلافاصله کار تمیزکردن قلعه شروع میشود. در همین حین، کشور سوفی در حال جنگ با کشور همسایه بر سر پرنسی گمشده است. هاول که از شرکت در جنگ سر باز میزند، سوفی را به عنوان مادرش به دربار میفرستد تا بگوید هاول ترسو است و مناسب جنگ نیست. سوفی در دربار با استاد هاول، سولیمان آشنا میشود. سولیمان که نیروی جادویی جادوگر ویست را از او گرفته، سوفی را تهدید میکند همین اتفاق برای هاول هم خواهد افتاد. اما بالاخره هاول برای نجات سوفی میآید و همگی به همراه جادوگر ویست و سگِ سولیمان، هین، فرار میکنند.
سفر سوفی به قلعه هاول
سربازان دو امپراتوری برای دستگیری هاول (به اسم پندراگون و جنکینز) میآیند اما با خانههایی خالی مواجه میشوند. زیرا هاول قلعه را به خانه سوفی وصل میکند. او برای مبارزه با هر دو طرف جنگ، به شکل پرنده مانندی در میآید. سپس سربازان به خانه سوفی میریزند و بمباران شهر هم آغاز میشود. سوفی برای نجات هاول، همه را از قلعه بیرون میبرد و ارتباط کالیسیفر را با قلعه قطع میکند اما جادوگر ویست که متوجه شده کالیسیفر و قلب هاول به هم پیوند خوردهاند، برای بدست آوردن قلب او، کالیسیفر را در دست میگیرد.
سوفی هم برای نجات پیرزن، چارهای جز آب ریختن روی هر دو آنها ندارد. او نهایتا از دری وارد گذشته هاول شده و متوجه میشود هاول قلبش را به کالیسیفر که ستارهای درحال سقوط بوده، داده است. سوفی صدا میزند: مرا در آینده پیدا کن! و دوباره به زمان حال برمیگردد. قلب هاول را در سینهاش میگذارد و کالیسیفر را آزاد میکند. همچنین با بوسیدن مترسک، او به فرم حقیقیاش که همان پرنس گمشده بود، باز میگردد و اعلام میکند به جنگ پایان خواهد بخشید. سولیمان هم که از گوی جادوییاش ناظر ماجراست، به جنگ خاتمه میدهد. در آخر، سوفی و هاول، به همراه مایکل و کالیسیفر و جادوگر ویست در قلعه متحرک جدیدی به زندگی ادامه میدهند.
قلعه متحرک هاول داستانی شیرین و لطیف از اهمیت اعتماد به نفس داشتن و دیگران را از روی ظاهر قضاوت نکردن، و در مذمت جنگ و خونریزی است.

شخصیت اصلی مونث قوی
انیمه همانند اغلب آثار میازاکی دارای شخصیت اصلی مونث قوی است. سوفی دختری هجده ساله و نه چندان زیباست که یک زندگی بدون هیجان و معمولی دارد. همین زیبا نبودن سبب شده او اعتماد به نفس کمی داشته باشد. در شروع داستان، جادوی جادوگر ویست باعث میشود سوفی به شکل پیرزنی نود ساله دربیاید. ظاهری که خودش فکر میکند بیشتر به خصوصیات شخصیتیاش میآید. با گذشت زمان، سوفی کم کم اعتماد به نفس پیدا میکند، طلسم خودش و مترسک را میشکند، قلب هاول را به او باز میگرداند و کالیسیفر را نیز آزاد میکند.
شکستن طلسم پرنس کشور همسایه که به مترسک تبدیل شده بود، باعث پایان یافتن جنگ میشود. در اینجا هم مثل برخی دیگر از فیلمهای میازاکی، دخترها پرنسها را نجات میدهند. ظاهر سوفی چندین بار در طی فیلم جوان میشود ولی بعد دوباره پیر میگردد. فیلم در این باره توضیح مستقیمی نمیدهد اما با کمی دقت متوجه میشویم هر بار سوفی با احساسات خودش صادق است یا اعتماد به نفس پیدا میکند یا از نظر روانی آسوده است، جوان میشود. و هر زمان ترسیده و ناراحت و شرمگین است، دوباره تبدیل به پیرزن میگردد. در آخر با اعتماد به نفس پیدا کردن، طلسم سوفی میشکند. هر چند موهایش آنطور که هاول توصیف میکند به رنگ نور ستارهها، باقی میماند تا نشاندهنده بلوغ و تجربیاتی باشد که طی داستان کسب کرده است.
سوفی و دنیای جادوگری
سوفی و جادوگر ویست فویل هستند. سوفی دختر جوانیست که با طلسم تبدیل به پیرزن شده، او با مرور زمان اعتماد به نفس میکند و به طبع آن مستقلتر و قویتر میشود. از طرفی جادوگر ویست پیرزنیست که با جادو خود را جوان ساخته و زمانی که طلسمهایش از بین میروند، پیر و ضعیف و نیازمند دیگران میشود.
رابطه جادوگر ویست با هاول هم جالب توجه است. هاول پس از آنکه متوجه میشود جادوگر در واقع زیبا نیست، او را رها میکند. درحالی که کالیسیفر در کتاب به سوفی میگوید خود هاول هم ظاهری عادی دارد اما خودش را با مواد جادویی درون حمام زیبا میکند و به شکار دخترها میرود!
هاول ترسو، تنبل، خودخواه و ظاهربین است. البته میازاکی بسیار به این کاراکتر لطف داشته و خیلی از ضعفهای اخلاقیاش که در کتاب آمده را به تصویر نکشیده یا ملایمترشان کرده است! به هر صورت هاول همچنان با وجود ضعفهایش شخصیتی دوستداشتنی است و پس از آشنایی با سوفی، این ضعفها یکی یکی ناپدید میشوند. او برای محافظت از سوفی، دست از فرارکردن بر میدارد. رفتارهایش دوستانه و بیریاتر میشوند و متوجه زیبایی حقیقی سوفی میشود. خود هاول هم دست از رنگکردن موها و پوشیدن لباسهای پرزرق و برق بر میدارد.

طراحی شاهکار
طراحی پر جزئیات و بسیار چشمنواز پس زمینهها و استفاده از رنگهای روشن در نگاه اول نظر بیننده را جلب میکند. طراحی قلعه متحرک که با توصیفات کتاب متفاوت است به خودِ آن سازه هم شخصیتی خاص بخشیده. طراحی فضاهای داخلی به شخصیت پردازی کمک بسیاری نموده است. مثلا اتاق کار سوفی که در ابتدای فیلم میبینیم، کاملا با کلاهها و ابراز کارش پر شده و چیز اضافهای در آن دیده نمیشود که نشان میدهد او زندگی یکنواختی دارد و خودش را وقف کار کرده است. اتاق خواب سوفی هم کاملا ساده است.
فضای داخلی قلعه متحرک از طرف دیگر به شدت کثیف و شلخته است. چون هاول تنبل و بیمسئولیت است و فقط به سر و وضع خودش اهمیت میدهد و خب دلش نمیخواهد با تمیزکاری، خانهی عنکبوتها را خراب کند. اتاق خواب هاول اما مملو از اشیاء تزئینی عجیب و غریبی است که شاید هیچ کاربرد خاصی نداشته باشند و این نشاندهنده سطحیبین بودن و تجملگرایی صاحب اتاق است.
فرق کاراکترها در کتاب و انیمه
کاراکتر دیزاینها به دقت انجام گرفته و با وجود تغییراتی که نسبت به کتاب داشته، به خوبی معرف احوال درونیِ کاراکترهاست. هاول در ابتدای فیلم با آن جواهرات و موهای رنگشده و لباسهای پرزرق و برق با رنگهای شاد، ظاهری خودنمایانه دارد. اما هر چه به پایان فیلم نزدیک میشویم همزمان با تغییرات فکری او، ظاهرش هم تغییر میکند. لباسهایش در یک بلوز و شلوار ساده خلاصه میشوند و موهایش به رنگ اصلی خود باقی میمانند.
ظاهرِ مسن سوفی هم نشاندهنده وضعیت روحی اوست. اما هرچه از نظر روحی رشد میکند و قویتر میشود و اعتماد به نفس میگیرد، ظاهرش جوانتر میشود. جادوگر ویست در ابتدا ظاهری خطرناک و قدرتمند و موذی دارد اما بعد از از دستدادن قدرت جادوییاش، تبدیل به پیرزنی بانمک میشود.
میازاکی علاقهای به استفاده از صداپیشههای حرفهای انیمهای در آثارش ندارد. بنابراین برای نقش هاول از تاکویا کیمورا استفاده کرد که در دوران خودش آیدل بسیار پرطرفدار و محبوبی در میان خانومهای ژاپنی بود.
جو هیسایشی که در پروژههای زیادی با استودیو جیبلی و استاد میازاکی همکاری داشته، آهنگساز اثر است و قطعه بسیار بینظیر و به یاد ماندنی mary go round of life را برای انیمه ساخته که یکی از موسیقیهای متن مورد علاقه من از میان تمام انیمههاست. در آخر، خود هایائو میازاکی هم از این فیلم به عنوان اثر مورد علاقهاش نام برده است.
0 نظر ثبت شده