انیمه بر اساس مجموعه مانگایی به همین نام به قلم استاد کنتارو میورا ساخته شده که از سال 1989 تا به امروز در حال انتشار است. مانگا به لحاظ کیفیت طراحی، شخصیت پردازی، داستان پرفراز و نشیب و خشونت بسیارش همواره جزو محبوبترینها بوده است. در سالهای 2012 و 2013 یک سری انیمههای سینمایی متشکل از سه فیلم براساس آرک دوران طلایی منتشر شدند.

فانتزی پر از خشونت
برزرک از برترین آثار فانتزی تاریک و خشونت بیش از حد آن زبانزد است اما ورای تمام خشونتها و جهان تیرهای که به تصویر میکشد، برزرک داستان امید و التیام است. گاتس زشتترین چهرهی این دنیا را دیده و بارها طعم خیانت و از دست دادن را چشیده اما هر بار سعی میکند با پشت سر گذاشتن تلخیها و ناکامیهای گذشته، رو به جلو حرکت کند. او با وجود انواع و اقسام آدمهای پلیدی که دیده، باز هم به افراد تازه فرصت میدهد که وارد زندگیاش بشوند و از این بین، هستند آدمهایی که حقیقتا دوست اویند و به او اهمیت میدهند. انسانها توانایی خارقالعادهای برای التیام یافتن دارند حتی اگر در جهانی مثل برزرک زندگی کنند.
سوالات سخت برزرک از ما
برزرک سوالات سخت زیادی از ما میپرسد که پاسخش را باید با رجوع به خودمان بیابیم. همه ما در زندگیمان رویایی داریم اما حاضریم چه چیزهایی را فدای دستن یافتن به رویایمان کنیم؟ آیا مثل کاسکا نیاز به تایید دیگران داریم یا خودمان متوجه ارزش خودمان هستیم؟ اگر به اعتمادمان خیانت شود آیا حاضر هستیم مثل گاتس دوباره به کسی اعتماد کنیم؟ یا صرف بودن در شرایطی اسفناک، این اجازه را به ما میدهد که مثل گریفیث درهای جهنم را به روی دنیا باز کنیم؟
بین کسی که کار بدی را با نیت خوب انجام میدهد و کسی که کار خوبی را با نیت بد انجام میدهد، کدامشان کار درستتر را انجام میدهد؟ اگر چیزی که ما برای عزیزترینمان میخواهیم، با چیزی که او برای خودش میخواهد متفاوت باشد، چه؟ همیشه میتوانیم به چشمهایمان اعتماد کنیم؟ کسی که شرور و ترسناک به نظر میآید همیشه آدم بد ماجراست و آنی که تجسم یک فرشته است، همیشه آدم خوب؟ اگر آدم بدی که دست به گناهان وحشتناکی زده، کار خوبی انجام بدهد این باعث میشود که او کمتر اهریمنی باشد؟ مرز بین بد و خوب کجاست؟

بهترین آرک در تاریخ مانگا
آرک دوران طلایی بیشک یکی از بهترین آرکها در تاریخ مانگا است. اصطلاح آرک به داستانکهایی در درون داستان اصلی اطلاق میشود که درکنار هم خط اصلی داستان را تشکیل میدهند. این سری انیمههای سینمایی که متشکل از سه فیلم است، خلاصهای از آرک دوران طلایی مانگا را بازگو میکند. این آرک به گذشته گاتس، رابطه میان او و گریفیث و کاسکا و ماجراجوییهای گاتس با گروه شاهین میپردازد. طی این آرک دلیل سرازیر شدن موجودات اهریمنی به دنیا و نفرت بیش از حد گاتس از گریفیث و انگیزههای اصلی کاراکترهای گاتس و گریفیث توضیح داده میشود.
داستان برزرک در جهانی شبیه به اروپای قرون وسطا رخ میدهد که در آن جنگ و خونریزی و حضور موجودات اهریمنی و نیروهای ماورالطبیعه، امری عادی است. گاتس شمشیرزن آزاد و مزدوری است که در عوض جنگیدن، پول دریافت میکند و تعهدی به هیچ شخص یا سرزمینی ندارد. پس از یک جنگ، او با گریفیث، رهبر کاریزماتیک گروه مزدور شاهین، آشنا میشود.
گاتس و گریفیث
گریفیث او را مجاب میکند عضوی از گروه شاهین شود اما کاسکا که از فرماندهان این گروه است از حضور گاتس ناراحت است. چند سال از همراهی گاتس با گروه شاهین میگذرد و این مزدوران که به خدمت کشور میدلند در آمدهاند، یکی پس از دیگری برای این پادشاهی پیروزی به ارمغان میآورند. بنابراین توجه پادشاه و تک دخترش به گریفیث جلب میشود و طبیعتا حسادت درباریان را برمیانگیزد. در لحظات پایانی این قسمت از انیمه مشخص میشود گریفیث چیزی فراتر از رهبر یک عده مزدور است و رویاهایی در سر دارد.
همانطور که اشاره شد، داستان انیمه نسبت به منبع اصلیاش مانگا حذفیاتی دارد. مثلا انیمه از روایت داستان کودکی گاتس خودداری میکند و آن را در حد چند تصویر خلاصه میکند. یا اشارهای به کشمکشهای دربار میدلند و جنگ قدرت میان درباریان و فساد زیاد پادشاه و اطرافیانش نمیشود. یکی از مخالفان سرسخت گریفیث هم کلا از داستان حذف شده است.

پروتاگونیست برزرک
گاتس پروتاگونیست برزرک و شمشیرزن بسیار ماهری است. همچنین کودکی دشواری داشته و با مرگ و خونریزی عجین شده است. ظاهر و رفتار خشناش در نگاه اول غلط انداز و باور اینکه قهرمان داستان اوست، برای کسانی که با جهان برزرک آشنایی ندارند، تعجب برانگیز است. اما هر چه که مخاطب بیشتر او را میشناسد، بیشتر مجذوبش میشود چرا که با پیشرفت داستان، کاراکتر گاتس تغییرات اندک ولی مهمی میکند و پختهتر و قابل درکتر میشود.
متاسفانه در این مطلب مجال بررسی کامل شخصیت او وجود ندارد و ناچاریم تنها به گاتسِ آرک دوران طلایی بپردازیم. در شروع داستان، تلخی و خودخواهی و سبکسری شخصیت گاتس، هیچ خوشآیند نیست. اما پس از آنکه گریفیث او را وادار به پیوستن به گروه شاهین میکند، کم کم میبینیم که از تکروی و خودبینیاش کاسته میشود و اعضا گروه برایش اهمیت پیدا میکنند.
او حتی گریفیث را تحسین میکند و دلباخته کاسکا میشود. اما تاثیر این آرک به همین جا ختم نمیشود و در پایان، گاتس شاهد خیانتی بزرگ و از دست رفتن تمام کسانی میشود که طی این سالها برایش عزیز شدهاند.
گریفیث آنتاگونیست داستان
گریفیث روی دیگر سکه برزرک و آنتاگونیست داستان است. او رهبر گروه مزدور شاهین، شمشیرزنی توانا و استراتژیست برجستهای است و زیردستانش او را با تمام وجود ستایش میکنند. این ویژگیها در کنار جذابیت ظاهریاش، مخاطب را جذب او میکند. اما اینها تمام ابعاد شخصیتی او نیستند و در لایههای عمیقتر شخصیتش جاه طلبی بسیار زیاد و حس گناه هم وجود دارند.
متاسفانه انیمه کشمکشهای درونی او و کارهای کثیفی که برای رسیدن به رویایش مرتکب میشود را به خوبی نشان نمیدهد. در انتها، آرک دوران طلایی گریفیث را تبدیل به یکی از بهترین شخصیتهای منفی تاریخ مانگا و انیمه میکند و حالا که حدود بیست و سه سال از خیانت تاریخی او به گروه شاهین میگذرد هنوز هم مخاطبان با ناباوری و خشم و اندوه از آن یاد میکنند.
جذابیت قهرمان و شرور برزرک در آن است که گاتس و گریفیث مثل دو روی یک سکه هستند. بد و خوب و سیاه و سفید در این جهان معنایی ندارند. مخاطب انتقام گرفتن گاتس را حق او میداند و به همین دلیل کشتارهایی که میکند قابل توجیه میشوند و گریفیث بدون در نظر گرفتن خیانتی که مرتکب شد، در مقایسه با دیگر کاراکترهای پلید داستان، آنقدر شرور نیست که در جایگاه ویلن قرار بگیرد. همین مرز باریکی که بین قهرمان و شرور داستان وجود دارد، جذابیت آن را چندین برابر میکند.

وفادار به مانگا
طراحی کاراکترها بسیار خوب انجام شده و تلاش شده ظاهر شخصیتها تا حد ممکن به شیوهی طراحی مانگا نزدیک باشد. گاتس و کاسکا در عین شباهت زیاد به مانگا، طراحی به روز و چشمنوازی دارند. هر چند انتظار میرفت رنگ پوست کاسکا مثل مانگا و نسخهی قدیمی انیمه، تیرهتر باشد.
طراحی ظاهر گریفیث اندکی تغییر داشته و به روز شده که آن هم باعث جذابیت بیشتر اثر شده است. از آنجایی که برزرک تمرکز زیادی روی شخصیت پردازی و درونیات آنها دارد، از انیمه انتظار میرفت بتواند این احساسات ظریف را به بهترین وجه به بیننده منتقل کند و خوشبختانه این کار نسبتا به خوبی انجام گرفت و کاراکترها به خوبی با میمیک صورت، احساساتشان را نشان میدهند. درمورد شخصیتی مثل گریفیث که صورتش احساسات چندانی نشان نمیدهد، انیمه با نماهای بسته از چشمان و آن طرز نگاههای مخصوصش، حس او را در موقعیتهای مهم شکار میکند.
تکنولوژی CGI
برزرک پر است از مبارزات خشونتبار و در این آرک داستانی به تصویر کشیدن جنگها و مبازرات، اهمیت زیادی دارد که این امر با استفاده از تکنولوژی CGI صورت گرفته است. استودیوها برای کم کردن از هزینهها و بالا بردن سرعت کار مجبور به استفاده از این انیمیشنهای سه بعدی در کنار نقاشیهای دو بعدی هستند هر چند که این کار معمولا به مذاق طرفداران انیمه خوش نمیآید.
من ضرورت استفاده از این تکنولوژی را درک میکنم و مخالف بیچون و چرای آن نیستم اما در اکثر موارد متاسفانه نتیجه حاصله رضایت بخش نیست. در هر صورت تفاوت بین انیمیشنهای سه بعدی که در نبرد و برخی نماهای دور از شخصیتهای اصلی و نماهای پراکنده از کاراکترهای فرعی استفاده شده کاملا مشهود است که صورت خوشی نمیسازد. در برخی صحنههای نبرد، شخصیتها کاملا مصنوعی به نظر میآیند.
در کمال تعجب، کلّیت نبردها به دلیل کارگردانی بسیار خوب و زاویه و حرکت مناسب دوربین خوب از آب درآمدهاند. حرکات شخصیتها در زمان نبرد فکر شده و حقیقیتر از سایر انیمهها به نظر میآید. خشونت صحنههای نبرد و پاشیدن خون و قطع عضو و هرج و مرج سربازان و… به نحو تاثیر گذاری به تصویر کشیده شده است. موزیک خوب اما نه فراموش نشدنی اثر هم به کمک صحنههای نبرد میآید.
صداپیشهها کار شایسته تقدیری در زندگی بخشیدن به کاراکترها انجام میدهند، به ویژه تاکاهیرو ساکورای که صدای سردش، بینهایت روی گریفیث نشسته است.
0 نظر ثبت شده