آکیرا انیمیشنی سینمایی محصول سال 1988 ژاپن است. کارگردان آن کاتسوهیرو اوتومو است که اثر را براساس یکی از مانگاهای خودش به همین نام ساخت. آکیرا گرانترین انیمه آن زمان محسوب میشد و تاثیر بسزایی بر ژانر سایبرپانک گذاشت.

قدرت فاسد
انیمه در درجه اول به فسادی که قدرت مطلق به همراه میآورد، میپردازد. کاراکترهای داستان هر کدام به نوعی درگیر همین فسادی که قدرت ایجاد کرده، میشوند اما انیمه مشخصا کاراکتر تتسوئو را در این باره برجسته میکند. تتسوئو به محض دستیابی به قدرت ذهنیاش، با خودخواهی و بیرحمی شروع به سوء استفاده از آن میکند و تا جایی پیش میرود که علاوه بر تخریب شهر و کشتن انسانها، یکی از دوستان سابقش را هم میکشد و قصد جان کاندا را نیز میکند.
تخریب و بازسازی، تم اصلی آکیرا هستند و برخورد اوتومو با این دو مسئله به مثابه اموری طبیعی در جهان هستی است. جهان تخریب میشود و دوباره از نو ساخته میشود، سنت دنیا همین است. اوتومو نه برای نابودی سوگواری میکند و نه بازسازیها را دستاوردی خارقالعاده میداند. او تنها امید و توانایی انسان برای گذر از شرایط دشوار را ستایش میکند.
نابودی توکیو
نئو توکیو بارها در طول داستان تخریب میشود. انفجارهای عظیمی که باعث این تخریبها میشوند، ممکن است ریشه در خاطرات ملت ژاپن از بمبهای اتمی داشته باشد که بر هیروشیما و ناکازاکی فرود آمدند. نکته اصلی اما نابود شدن شهر نیست بلکه موضوع بر سر شخصیتهایی است که از این فجایع جان سالم بدر میبرند. آنها بلافاصله پس از حادثه سعی میکنند سر پا بایستند و دوباره از نو شروع کنند.
نور در آکیرا به عنوان نوعی موتیف به کار رفته و استفاده از نور در این فیلم بینهایت تحسین برانگیز و هنرمندانه است. انفجار نوری که در ابتدای داستان میبینیم، شهر را نابود میکند اما انفجار نور آخر فیلم، با وجود تخریب زیادش، نوید بخش نوعی امید و شروعی تازه است. خود نامِ آکیرا هم در ژاپنی به معنای نور است و مسئول هر دو انفجار اولیه و پایانی نیز همین کاراکتر آکیرا ست.

انفجار 1988
انفجاری در 1988 مهیب توکیو را نابود میکند. سالها بعد و در 2019، توکیو دوباره بازسازی شده و نام نئوتوکیو به خود گرفته است. نئو توکیو اما شهری ناامن، با دولتی ناکارآمد، مردمی خرافاتی و پر از گروههای ضد دولتی و تروریست و اراذل و اوباش است. فساد و اعتیاد و خشونت، شهر را به مرز سقوط کشانیده است. شخصیتهای داستان در چنین شهری زندگی میکنند. یک شب کاندا که رهبر یک گروه اوباش موتور سوار است، به همراه دوست دوران کودکیاش، تتسوئو، و دیگر اعضای گروهش برای تصفیه حساب با گروه موتور سوار دیگری به دل خیابانهای شهر میزنند.
طی یک تعقیب و گریز، تتسوئو با پسر بچه عجیبی تصادف میکند و زخمی میشود، ناگهان بالگردهای ارتشی هم سر میرسند. آنها پسر و تتسوئو را با خود میبرند و کاندا و بقیه را هم دستگیر میکنند. کمی بعد مشخص میشود پسر بچه یک نمونه آزمایشگاهی دولتی بوده که تواناییهای ذهنی خاصی دارد و برخورد تتسوئو با او نیز توانایی جا به جایی اجسام را به او داده است. بررسیهای بیشتر روی تتسوئو نشان میدهد تواناییهای او مشابه شخص دیگری است، آکیرا، که مسئول انفجار سی سال پیش توکیو بوده است.
انیمهای بر اساس مانگا
کاتسوهیرو اوتومو این انیمه را براساس مانگایی که خودش نوشته بود، ساخت. مانگای آکیرا شامل 6 جلد (بیش از 2000صفحه) است و ساخت انیمهای دو ساعته از روی این اثر عظیم، کاری بود که فقط از عهده خود مولف برمیآمد. اوتومو برای خلاصه کردن مانگا، تقریبا نیمی از جلد اول و نیمه آخر جلد آخر را انتخاب کرد و سعی کرد فاصله مابین آنها را به نوعی پر کند. بنابراین داستان 6 جلدی مانگا، در انیمه تبدیل به کمتر از 2 جلد شد و ریشه بزرگترین یا شاید تنها ایراد انیمه در همین جاست.
داستان در یک ساعت اول انیمه به خوبی پیش میرود. حس و حال نئو توکیو درست از آب درمیآید، کاراکترهای مهم انیمه به ما معرفی میشوند، معما و کشش در داستان ایجاد میشود و ما برای پرده برداشتن از اسرار و فهمیدن سرنوشت نهایی شخصیتها کنجکاو میشویم. پس از این یک ساعت اما، همه چیز با سرعتی بیش از آنکه بتوانیم دنبالش کنیم، پیش میرود. فیلم هر چه به انتهای خود میرسد گنگتر میشود و مکالمات فلسفی وارد بحثهای کاراکترها میشوند که از آنها سر در نمیآوریم. پایانبندی اثر هم بسیار گنگ است و من تنها طی تحقیقاتی که برای نوشتن این مطلب انجام دادم، متوجه شدم آکیرا تتسوئو را به بعد دیگری برد!

شخصیت اصلی که وجود ندارد
مانگا چیزی به عنوان شخصیت اصلی ندارد و داستان مجموعهای کاراکترها را دنبال میکند که هرکدام ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارند و انگیزه و هدف خاصی را دنبال میکنند. برخی از شخصیتهایی که در فیلم فقط چند لحظه دیده میشوند، در مانگا حضور موثرتری دارند مثل آن راهب که فرقهای حول آکیرا تشکیل داده یا کِی. اوتومو برای تبدیل مانگای طولانیاش به فیلمی دو ساعته و نیز برای آنکه مخاطب در این زمان کم بتواند با داستان ارتباط برقرار کند، نقش کاندا و تتسوئو را برجستهتر از دیگران نشان داد.
انیمه اکثر وقایع داستان را از زاویه دید این دو نفر روایت میکند که شخصیتهای قابل لمس برای مخاطبین مختلف هستند. من هم در این مطلب، دو کاراکتر کاندا و تتسوئو را آنطور که انیمه معرفیشان میکند، بررسی خواهم کرد. تتسوئو و کاندا از کودکی و در یتیمخانه با هم آشنا میشوند و از همان ابتدا تتسوئو برای ایستادن در مقابل کسانی که برایش قلدری میکنند، وابسته و متکی به کانداست. همین موضوع در او تبدیل به عقده میشود و بلافاصله پس از آنکه دارای آن قدرت عظیم میشود، شروع به سوء استفاده از آن میکند.
خشونت در شهر
خشونت و بیرحمی حاکم بر کل شهر، در وجود جوانانش نیز رسوب کرده و اصلا در چنین شرایطی و بدون هیچ خانواده و سرپرستی، افرادی مثل تتسوئو و کاندا شانس آن را ندارند که تبدیل به چیزی بهتر از اوباش خشونتطلب بشوند. بنابراین محیط و نفرتی که ناشی از حقارتی است که تتسوئو در خود حس میکند، سبب میشوند به محض دستیابی به قدرتی فرای تصور، بیفکر و بدون اندکی ترحم شروع به کشتار و تخریب کند تا بیدار کردن آکیرا پیش برود.
بار طنز داستان برعهده کانداست که شخصیتی شجاع و بامرام دارد. او نقش حامی و رهبر یک گروه موتور سوار را دارد که در انیمه ظاهرا به جز تتسوئو، همگی به هم وفادارند و مثل خانواده اند. کاندا با آن موتور جذاب و به یادماندنیاش و آن کاپشن پفدارش، تبدیل به نماد انیمه شده است.

آکیرا فرزند دوران طلایی انیمه
آکیرا ظهور کرد و پس از آن دیگر هیچ چیز در صنعت انیمه مثل سابق نبود! عظمت آکیرا، فرزند دوران طلایی انیمه (دهه هشتاد میلادی)، توجهات جهانی را به سمت انیمیشنهای ژاپنی جلب کرد. رسانهای که تا آن زمان کاملا داخلی بود و حتی اگر مثل “نائوسیکا از دره باد” هایائو میازاکی پایش به آمریکا میرسید، آنقدر با سانسور و تغییر مواجه میشد که حس و حال اصیلش را از دست میداد.
ژاپنیها تا آن زمان چراغ خاموش پیشرفت کرده بودند و به سبکی منحصر به فرد برای داستانپردازی، طراحی شخصیتها و متحرکسازیشان دست پیدا کرده بودند. آنها نسلی از انیماتورهای توانا و کارگردانهای خلاق و ریسکپذیر را نیز به وجود آورده بودند. بنابراین نتیجه این تجربهگرایی و خلاقیت، انیمیشنهایی شدند که دنیایی که عادت به تماشای محصولات دیزنی داشت را به چیزی متفاوت معرفی کردند، انیمیشن مخصوص بزرگسالان!
البته رشد چشمگیر اقتصادی ژاپن در این دهه هم بستر مناسبی برای سرازیر شدن سرمایه به استودیوهای ساخت انیمه ایجاد کرد و همه چیز آماده معرفی این صنعت به جهان شد. اکران موفقیت آمیز آکیرا در کشورهای خارجی و به خصوص آمریکا، راه را برای ورود انیمههای سینمایی و تلویزیونی دیگر به عرصه جهانی هموار کرد. به این ترتیب اغراق نخواهد بود اگر بگوییم آکیرا مهمترین انیمه تاریخ است.
رابطه انیمه و مانگا آکیرا
کاتسوهیرو اوتومو، خود مسئولیت ساختن اقتباسی انیمیشنی از مانگای عظیمش را برعهده گرفت. مانگا از سال 1982تا 1990منتشر شد که یعنی قبل، حین ساختن انیمه و پس از پخش انیمه، هنوز در جریان بود. بنا به گفته اوتومو، انیمه تاثیر زیادی بر جهت پیشروی و پایانبندی مانگا گذاشت. انیمه محصول همکاری چندین کمپانی سرگرمی بزرگ است که تحت نام کمیتهی آکیرا، گرد هم آمدند. کمیته متشکل بود از Kodansha, Mainichi Broadcasting System, Bandai, Hakuhodo, Toho, Laserdisc Corporation, Sumitomo Corporation.
فیلم بودجهای معادل 700میلیون ین (5.5میلیون دلار) داشت و تا آن زمان گرانترین فیلم انیمهای محسوب میشد، این رقم حدودا 4برابر بودجه “نائوسیکا از دره باد” بود که در 1984 اکران شده بود. سال بعد این رکورد توسط “سرویس تحویل کیکی” از استودیو جیبلی با بودجهای 800میلیون ینی، شکسته شد.
ساختارشکنی
سازندگان آکیرا دست به نوآوریها یا حتی ساختارشکنیهای نامعمولی زدند. انیمیشنهای دو بعدی که با دست طراحی میشوند، مجموعهای از نقاشیهای دستی هستند که با سرعت بالا به نمایش درمیآیند و چشم ما آنها را به صورت متحرک میبیند. حالا هر چه تعداد نقاشیها (فریم) بیشتر باشد، حرکت روانتری بدست میآید که در آن دوران رقم 12فریم بر ثانیه خوب به حساب میآمد. اکیرا اما برای هر ثانیه رقم دیوانهکننده 24 فریم را ثبت کرده است!
تصور کنید، در برخی لحظات فیلم، در هر ثانیه 24 نقاشی از مقابل چشم شما رد میشوند و امروزه میدانیم بیشتر از 160000 سِل انیمیشن برای آکیرا ساخته شده است. نتیجه آن شد که آکیرا انیمیشنی بینهایت روان دارد و حرکات کاراکترها، انفجاها و فروریزی ساختمانها به بهترین صورت به تصویر کشیده شده است.
سکانسی که در آن تتسوئو از قطعات فلز و سیم برای خودش بازویی جدید میسازد (1:39:23) بسیار پر جزئیات است و هر قطعه ریز به نرمی در فضا شنا میکند و در جای خودش قرار میگیرد. پسزمینههای شهر نئو توکیو هم به شدت در فضاسازی اثر موثر و شهر هم تبدیل به یکی از کاراکترهای آکیرا شده است. آکیرا هنوز هم با گذشت بیش از سی سال از عمرش، نسبت به خیلی از انیمههای مدرن، پرجزئیاتتر و زیباتر و روانتر است.

اثری 30 سال جلوتر از زمان خود
شاید امروزه استفاده از تکنولوژی CGI در ساخت انیمهها اجتناب ناپذیر باشد اما آکیرا در بیش از 30 سال پیش، از این تکنولوژی بهره برده است. ابتدا قرار بود فقط برای نمایش امواج رنگارنگی که دکتر اونیشی بررسیشان میکند از CGI استفاده شود اما بعدا برای پیشبینی مسیر اشیا در حال سقوط، مدلسازی تاثیرات خطای دید در پسزمینه و پیچ و تاب دادن به نورها هم مورد استفاده قرار گرفت.
دیالوگهای انیمه هم قبل از شروع ساخت فیلم ضبط شدند که آن زمان عادی نبود، به این معنی که ابتدا صدای صداپیشگان ضبط میشد و بعد انیماتورها براین اساس حرکات دهان کاراکترها را طراحی میکردند. گفته میشود این روش در هزینهها صرفهجویی میکند. یکی از کیانیماتورهای پروژه، خانم ماکیکو فوتاکی، که یکی از شاخصترین زنان انیماتور این صنعت بود، بعدا به عنوان انیماتور اصلی به استودیو جیبلی پیوست. او در آثاری چون سرویس تحویل کیکی، پرنسس مونونوکه و قلعه متحرک هاول با میازاکی همکاری کرد.
موسیقی متفاوت فیلم که بسیار در انتقال احساسات تیره و تاریک داستان موثر است به دست شوجی یاماشیرو ساخته شده است. موزیک تلفیقی از موسیقیهای سنتی گامِلان اندونزیایی و نوه ژاپنی و موسیقی متداول دهه هشتاد است.
نکته آخری که در این بحث لازم میبینم به آن اشاره کنم، طراحی پوستر رسمی انیمه است که در آن کاندا را به همراه موتور سیکلت خاصش میبینیم. شخصا این یکی از پوسترهای مورد علاقه من از میان تمام پوسترهای رسمی انیمههاست و آن را به یادماندنیترین پوستر انیمهای میدانم. داستان آکیرا بسیار پرفراز و نشیب است و شخصیتهای زیادی دارد اما جادویی در این پوستر خلوت و آرام نهفته که آن را ماندگار کرده است. افسوس که نامی از طراح پوستر برای ذکر در این مطلب نیافتم.
0 نظر ثبت شده