استن لی یکی از مشهورترین خالقان شخصیتهای ابرقهرمان در دنیای کمیک طی مصاحبهای ویدئویی در جواب به این پرسش که کدام یک از شخصیتهای دنیای کمیک قویتر است، گفت:”معلومه کی از همه قویتره، اونی که نویسنده بخواد.”
جمله بالا شاید در نگاه اول تنها یک حرف ساده از نویسندهای پرسابقه باشد، اما نگاهی دقیقتر به این جمله ما را با این نکته حیاتی مواجه میکند که قهرمانهای عصر جدید همگی ساخته ذهن نویسندگانی همچون استن لی هستند.
قهرمانها و ابرقهرمانهایی که صنعت چند میلیارد دلاری دنیای سرگرمی را به گردش در میآورند. اما به راستی قهرمان، همان چهرهای است که این خالقان سرگرمی آن را به ما نمایش میدهند؟
ژانر و انواع کمیک
واژه قهرمان یا پروتاگونیست برگرفته از ادبیات و نمایشهای یونان باستان است. واژهای که در کنار نمایشهای تراژدی در تئاترهای یونانی پا گرفت و سپس وارد ادبیات داستانی و نمایشی نیز شد. اما واژه ابرقهرمان قدمتی به اندازه قهرمان ندارد. زیرا این واژه در دهه 1930 و با ایجاد صنعت کمیک به دایره لغات دنیای سرگرمی وارد شد.
واژه ابرقهرمان برخلاف قهرمان در دنیای کمیک بیشتر کاربرد دارد. زیرا قهرمان شخصیتی نمایشی است که داستان حول محور او میگذرد. شخصیتی که در مقابل ضدقهرمان قرار میگیرد تا هسته مرکزی داستان شکل گرفته و روایت داستانی به پیش رود. قهرمان فردی عادی همچون همه ما مخاطبان داستان است. فردی که دارای خصوصیات مثبت و منفی است و نقاط قوت و منفی نیز در شخصیتپردازی خود دارد.
نکته اصلی در خصوص قهرمان آن است که او فردی دست یافتنی برای مخاطبانی است که داستان او را میشنوند. برعکس واژه ابرقهرمان که شخصیتی اسطورهای را در مقابل مخاطب میگذارد که عملا دستیابی به آن غیرممکن است؛ شخصیتی همچون سوپرمن، واندر وومن، کاپیتان آمریکا و دیگر شخصیتهای دنیاهای داستانی مارول و دی سی.
همانطور که گفته شد ابرقهرمان خاصیتی اسطورهای دارد. برای آن که بتوانیم درک بهتری از این جمله داشته باشیم باید به سراغ ساختار اسطورهشناسی در تمدنهای ابتدایی بشر برویم. دنیای اسطورهای به نوعی از ساختار داستانی اطلاق میشود که بیشتر درباره خدایان باستان همچون خدایان المپنشین یا خدایان مصر و موجودات ماورا طبیعهای که در نظر مردم حقیقت داشتهاند، است.
آبرامز یکی از محققان مشهور حوزه اسطورهشناسی معتقد است که پیرنگهای بسیاری از داستانهای امروزی که در کتابها و سینما به نمایش در میآید تکرار سنتها و قواعد مربوط به اسطورهها است. پس میتوان گفت که قهرمانها در ساختار اسطورهای همان شخصیتهایی هستند که واقعیتی کهن را در قالب روایت نقل میکند. هدف این ساختار نیز ارضای نیازهای دینی، اخلاقی و بررسی مسائل اجتماعی و حتی کمک به حل مشکلات در زندگی انسانهاست.
قهرمان در ساختار اسطورهای شخصیتی با قدرتهای فراانسانی در نظر گرفته میشود. همچون شخصیت داستانهای اسطورهای چون گیلگمش، شاهنامه و حماسه ایلیاد که دارای مضامین قهرمانی هستند. کتابهایی که جزو قدیمیترین داستانهای حماسی و ابرقهرمانی به حساب میآیند و روایتگر سفر این قهرمانان برای مبارزه با نیروی تاریکی و شکست دشمنانشان هستند.
شخصیتهایی که جوزف کمبل یکی دیگر از اسطورهشناسان عصر حاضر آنها را در قالب کهن الگوهایی دسته بندی کرد که امروزه میتوان بیشتر آنها را در داستانهای ابرقهرمانی مشاهده کرد. کمبل با تبعین کهن الگوی سفر قهرمان که به ماجرای شروع تا پایان سفری که قهرمان در آن ماجراجویی میکند، سعی داشت تا ساختار ابرقهرمان در دنیای اسطورهشناسی را نظاممند کند.
سفر قهرمان در واقع نوعی ساختار است که باعث میشود تا قهرمان داستان بتواند صفاتی را در خود کشف کند و از این صفات در راستای پیش برد اهدافش استفاده کند. از جمله این صفات که امروزه در ابرقهرمانهای خلق شده در صنعت کمیک نیز یافت میشود میتوان به این موارد اشاره کرد:
صفات بالا باعث میشوند تا ابرقهرمانها برای مخاطبانی که به نظاره آنها نشستهاند تبدیل به الگوهایی خاص شوند. الگوهایی که افراد میتوانند از آنها الهام گرفته و با این شخصیتها همذاتپنداری کنند. مخاطبان با به تماشا نشستن رفتار و ماجراجوییهای ابرقهرمانها میتوانند بخشی از زندگی خود را در درون داستان این شخصیتها جستجو کنند.
جستجویی که باعث میشود با دیدن تلاش آنها برای غلبه بر مشکلات و شناختن انگیزهها و نقاط قوتشان ما نیز به خودشناسی دست یابیم. خودشناسی که در قالب تماشای ابرقهرمانهای محبوب دنیای کمیک رخ میدهد. به طور مثال میتواند به قهرمانهایی همچون بتمن، سوپرمن، واندر وومن، کاپیتان آمریکا و مرد عنکبوتی اشاره کرد که شخصتیتهای محبوب این روزهای مخاطبان دنیای کمیک هستند.
اما به راستی این خودشناسی با الگوگیری از ابرقهرمانهایی که برای سرگرمی خلق شدهاند امکان پذیر است؟ آیا قهرمانهای واقعی که در بین مردم عادی زندگی میکنند و عمدتا ناشناختهاند نمیتوانند الگوی مناسبتری برای این خودشناسی باشند؟ شاید نگاهی به برخی از این ابرقهرمانها بتواند زوایای بیشتری از این مسئله را برای ما مشخص کند.
بتمن ابرقهرمانی انسانی است که با توجه به ثروت خود و بدن ورزیدهاش تلاش دارد تا در مقابل جنایتکاران شهر خیالی گاتهام بایستد. او قهرمانی است که کشته شدن پدر و مادر خود را دیده و بیعدالتی که در وقوع این حادثه رخ داده است او را وادار به آغاز نبردی میکند که ناشی از گناه و احساس ترس اوست. بتمن از همین قدرت ترس بهره میبرد تا ترسی که روزی او داشته است به دشمنانش منتقل شود.
همچون زمانی که آلفرد از بروس میپرسد که چرا از خفاشها تقلید میکند، او جواب میدهد: «خفاشها مرا میترسانند، وقت آن است که دشمنانم هم این ترس را با من شریک شوند.» میتوان گفت همین ترس باعث میشود تا این شخصیت انگیزه قوی برای شروع مبارزهاش پیدا کند.
بتمن نمونه جذابی از خلق ابرقهرمانها توسط ذهن نویسندگان دنیای کمیک است. شخصیتی که در بسیاری از مباحث طرفداران دنیای کمیک به عنوان یکی از خشنترین شخصیتها معرفی میشود که توانایی مقابله با شخصیتی همچون سوپرمن را دارد.
سوپرمن بر خلاف بتمن شخصیت خداگونه و غیرانسان دارد. او که متولد سیاره دیگری است در کودکی به زمین فرستاده شده و توسط خانوادهای کشاور بزرگ میشود. انگیزه اصلی سوپرمن برای مبارزه را میتوان در تفاوت او با سایر انسانها دانست. زیرا سوپرمن با قدرتهای خود همواره در این کشمکش بوده که هویت واقعی او چیست.
هویت نکته اصلی شخصیت پردازی این ابرقهرمان بوده که در تلاش برای پیدا کردن آن است. زیرا علارغم آنکه این شخصیت منشایی بیگانه دارد ولی توسط انسانها بزرگ شده و این خود باعث درگیری سوپرمن با مسئله انتخاب و اعتماد است. مسئلهای که به قول کشیشی که سوپرمن با او دیدار میکند انتخاب بین بد و بدتر است؛ «زاد قابل اعتماد نیست و شک دارم که مردم زمین هم قابل اعتماد باشند».
همان طور که گفته شد مقایسه این دو شخصیت در قامت ابرقهرمانان دنیای دی سی همواره یکی از جذابترین مباحث طرفداران است. اما با توجه به خصوصیات ذکر شده از این دو شخصیت آیا ویژگیهای شخصیتی آنها منطبق بر رفتار قهرمانی است؟.
نگاهی به ساختار اسطورهای در داستانهایی همچون گیلگمش، شاهنامه و ایلیاد ما را با خصوصیات قهرمانی یا ابرقهرمانی آشنا میکند. به طور مثال قهرمانان به عنوان نماد خوبی مطلق تصویرسازی میشوند که به پیمانها پایبنداند، اصول جوانمردی و انسانی را دارا هستند، اخلاقگرا هستند، از مرگ نمیهراسند، در میدانهای نبرد حضور مییابند و اخلاق را حتی در نبرد با دشمنان رعایت میکنند، در مناسبات اجتماعی و سیاسی حضور فعالانه دارند و در انتها نقش منجی را میپذیرند.
اما نگاهی به خصوصیات این ابرقهرمانها ما را با این مسئله مواجه میکند که آیا میتوان این شخصیتها را در قامت قهرمان دید؟ پرسشی که دلیل اصلی خلق این ابرقهرمانان را همچون سخنان استن لی که در ابتدای مطلب آورده شده است بیشتر برای ما مشخص میکند. زیرا ابرقهرمانها در عصر حاضر خلق نمیگردند که بتوانند همچون اهداف قهرمانان اسطورهای راه حلی برای ارضای نیازهای دینی، اخلاقی و بررسی مسائل اجتماعی و حتی کمک به حل مشکلات در زندگی انسان ارائه دهند.
قهرمانان دنیای حاضر بیشتر بر جنبه سرگرمی خود مانور میدهند و عنصر خیالانگیز بودن آنهاست که باعث میشود مخاطبان با این ابرقهرمانان همذات پنداری کنند. زیرا برخلاف قهرمانان اسطورهای که توسط خردجمعی جامعه و در طول عصرها ساخته میشوند ابرقهرمانهای دنیای کمیک توسط ذهن نویسندگانی خلق میشوند که تصمیم میگیرند کدام یک پیروز و کدام یک شکست بخورند.
0 نظر ثبت شده