شیوع ویروس کرونا تعداد زیادی از کارکنان بخشهای خصوصی و دولتی را خانهنشین کرد. بسیاری انتظار داشتند که در این برهه حساس زمانی، رسانه ملی با استفاده از امکانات خود بتواند افراد بیشتری را در منزل نگه دارد. با توجه به آمارهای اعلام شده توسط صدا و سیما، سریالهای طنز میتوانند بیشترین مخاطب را به خود اختصاص دهند و اوقات فراغت خانوادههای ایرانی را پر کنند. با گذشت یک سال از شیوع این همهگیری صدا و سیما به جز چند مورد محدود نتوانسته سریالی طنز با کیفیت چشمگیر ارائه دهد.
همچنین آغاز این همهگیری باعث تعطیلی سالنهای سینما و تئاتر شد. این موضوع به شکلگیری و رویش پلتفرمهای نمایش خانگی کمک شایانی کرد. البته با توجه به مدیریت رو به افول صدا و سیما و اقدامات عجیب و غریب مسئولینشان در برخورد با برخی مجریان کارآمد و برنامهسازان متخصص در سالهای اخیر دلزدگی مخاطبین از تلویزیون و رشد ناگهانی بینندگان شبکه خانگی قابل پیشبینی بوده است.
علاوه بر این پلتفرمهای خانگی نیز تلاش خود را برای جلب مخاطبین بیشتر بالا بردند و با توجه به آمارهای اخیر به ساخت سریالهای طنز روی آوردند. از طرفی دیگر برنامهسازانی که فعالیتشان در صدا و سیما محدود یا متوقف شده بود نیز برای پخش آثار جدیدشان به شبکههای خانگی متوسل شدند.
بسیاری از فیلمها و سریالهای طنز پخش شده طی سالهای اخیر خصوصاً از آغاز شیوع ویروس کرونا تا به کنون توسط بزرگان این عرصه ساخته شدهاند با این وجود نتوانستهاند در حد انتظار مخاطبین خود را راضی کنند و سوال اینجاست که چرا کیفیت فیلم و سریالهای ساخته شده چه در صدا و سیما و چه در پلتفرمهای خانگی به شکل چشمگیری کاهش پیدا کرده است؟
قصد داریم در این مقاله با توجه به نظرات و اظهارات چندین منتقد تلویزیون و سینما این مشکل را از چند منظر بررسی کنیم. ابتدا با سخنان “محمدرضا خالقیزاده” به دلایل افت کیفیت سریالهای طنز میپردازیم. از نظر خالقیزاده هزینه ساخت این آثار به خوبی تامین میشود اما افراد تولیدکننده محتوا از جامعه فاصله دارند. او با توجه به گفتگو “پیمان قاسمخانی” در برنامه “همرفیق” اشاره کرد که یک نویسنده نمیتواند ارتباطی با مردم جامعهاش نداشته باشد و آثاری بسازد که بتواند توجه مخاطبین را به خود جلب کند.
همچنین او افزود که تعدادی از کارگردانان و نویسندگان مطرح حوزه سینما برای برقراری ارتباط بیشتر و بهتر با مردم از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنند. با این وجود میتوان نتیجه گرفت که چقدر برقراری ارتباط مداوم با مردم از اهمیت بالایی برخوردار است و نویسندهای که با جامعه درگیر نباشد و تحلیلی از محیط اطرافش نداشته باشد، نمیتواند اثری پرفروش خلق کند. نویسندگانی که از جامعه دور افتادهاند، نباید انتظار استقبال بالا از آثارشان را داشته باشند.
خالقیزاده به دغدغههای این روزهای سلبریتیها نیز اشاره کرده و اظهار داشته در زمانیکه دغدغههای این افراد از دغدغههای روزمره مردم جدا شده است و به سمت مسائلی مانند مهاجرت میرود، بیشتر نگاه آنها نیز به زندگیهای غربی دوخته میشود و نتیجه آن را میتوان در ساخت آثارشان مشاهده کرد که حتی لبخند بر لبهای مخاطب نمیآورد.
خالقیزاده پلتفرمهای خانگی را در کاهش کیفیت دخیل ندانسته و نقش عوامل سازنده را به مراتب بیشتر از آنها میداند. “قهوه تلخ” ساخته “مهران مدیری” را میتوانیم مثال بارز سخنان خالقیزاده بدانیم. این اثر از اولین آثار تولید شده در شبکه نمایش خانگی بوده که در سال 1389 ساخته شده است. موفقیت این سریال طنز در همان دوره پخش خود زبانزد مخاطبین بوده است که البته آزادیبیان در شبکههای خانگی از مهمترین عوامل استقبال بینندگان از این اثر به شمار میرود.
گویا تیغ سانسور در شبکههای خانگی کندتر میشود و از آنجایی که در تعریف اصطلاحی، طنز را نوع خاصی از آثار میدانند که انتقادی را به صورت خندهآور بیان میکند، به نظر میآید پلتفرمهای آنلاین بستر قابل قبولی برای ساخت فیلم و سریالهای طنز فراهم هستند اما پس از قهوه تلخ و چند مورد محدود سازندگان مدت مدیدیست که دیگر از این بستر به درستی استفاده نمیکنند. به نقل از خالقیزاده به نظر میرسد که عوامل سازنده ترجیح دادهاند آثار خود را بدون دردسر بسازند و تنها درآمدی داشته باشند.
زیرا تعداد زیادی از آثار کمدی انتقادی ساخته شده در دهههای گذشته دچار مشکلات فراوانی شدهاند و اخیراً برنامهسازان حاضر به قبول دشواریهای این چنینی نیستند. به طور مثال میتوانیم به برنامه سریالی “ساعت خوش” اشاره کنیم که از اولین برنامههای طنز در دهه هفتاد بوده است که پس از پخش مطالبی درباره این برنامه در مجله “کیهان” پخش ساعت خوش بنا به دلایل نامعلومی متوقف شد.
البته به نظر میرسد شهرت و ثروتی که ساخت برنامههای متفاوت برای سازندگان خود به ارمغان آورده نیز برای آنها جایگاه امنی را فراهم کرده است به طوریکه دیگر حاضر به از دست دادن آن نیستند در نتیجه ذکر مشکلات مردم و انتقاد از شرایط کنونی جامعه اهمیت خود را برای عوامل سازنده از دست داده است.
“برزو نیکنژاد“، کارگردان سریال پنچری نیز ظرفیت پائین انتقادپذیری اصناف مختلف جامعه را از عوامل مهم بیکیفیت سریالهای طنز در این روزها دانست. او اظهار داشته که این روزها نمیشود حتی با موجودات زنده غیر انسان شوخی کرد بنابراین هیچ راهی برای ساخت سریال طنز وجود ندارد. نیکنژاد افزود انتقاد وسیله دفاعی آثار طنز است و بدون این وسیله کار جذابیتی ندارد.
او همچنین خاطرنشان کرد عدم شناخت سازندگان نسبت به کارهای طنز و نداشتن اشراف به اصول کمدی باعث شده که دیالوگها و موقعیتها برای مخاطب سرگرمکننده و خندهآور نباشد. همچنین این کارگردان نیز اشارهای به عدم درک نویسندگان از جامعه کنونی داشت و هشدار داد که سریالهای طنز برای جذب مخاطب بیشتر باید شوخیهایشان را بهروز نمایند.
نیکنژاد بیان کرد به این دلیل که ایرانیها از تماشای آثار طنز برای از خاطر بردن مشکلات خود استفاده میکنند باید دقت داشته باشیم که فرم کلی فیلم و سریالهای طنز باید آرامشبخش باشد که رعایت نکردن این موضوع و گاهی اوقات سیاهنماییهای افراطی در این آثار جامعه را از تماشای آنها دلزده میکند.
علاوه بر تمامی موارد ذکر شده “کریم نیکونظر“، منتقد و روزنامهنگار، عوامل دیگری را نیز باعث این افول قابل ملاحظه آثار طنز دانست. او طنزنویسی را یک فن به شمار آورد که از نوشتن داستان اجتماعی سختتر است. نیکونظر معتقد بیان کرد اینکه باید زنجیره جذاب و کمدی از اتفاقات را با داستانی معنیدار به یکدیگر پیوند داده شوند، مهارتیست که در صورت عدم وجود آن کیفیت کار به شدت کاهش پیدا میکند.
نیکونظر بازیگران کمدی را نیز عامل مهمی در پیشرفت یا پسرفت آثار کمدی میداند. او معتقد است که بازیگرانی که توانایی ایفای نقش در فیلم و سریالهای طنز را دارند از هوش بسیار بالایی برخوردارند. نیکونظر نقشآفرینی دلنشین در کارهای طنز را بسیار پیچیدهتر از بازی در ژانرهای دیگر میداند.
او “ژاله صامتی” را از بازیگرانی به شمار آورده که در صحنههای طنز بسیار دلنشین ظاهر میشود و میتواند بازیگر نقش مقابل خود را نیز به تکاپو بیندازد تا کار بهتری ارائه دهد و از سریال “زیرخاکی” به عنوان مثال یاد کرده است. “پژمان جمشیدی” با آنکه در نقش و گریم متفاوتی در این سریال ظاهر شد و با وجود نقاط ضعف مختلف او در صحنههایی که به تنهایی نقشآفرینی کرده است در مقابل ژاله صامتی توانست متفاوتتر از نقشهای گذشته خود ظاهر شود و پیشرفت او قابل انکار نیست.
ضعف در متن، کارگردانی و بازیگری از دلایل عمده کاهش کیفیت سریالهای طنز است و در تعداد زیادی از سریالهای دهه نود، خصوصاً دو سال اخیر هر سه این موارد دارای مشکلات غیر قابلچشمپوشی هستند و هیچکدام توانایی پوشاندن عیب دیگری را ندارند در نتیجه آثار تولید شده در پائینترین سطح کیفیت قرار میگیرند. نزول کیفیت سریالها تا به آنجایی ادامه داشته که دستهای از کارگردانان به ساخت ایدههای غربی روی آوردهاند و از مهمترین آنها میتوان به ساخته جدید “رامبد جوان” اشاره کرد.
رامبد جوان در سریال جدید خود که “مردم معمولی” نام دارد تلاش کرده با تقلید از سیتکامهای غربی در یک میزان سن محدود موقعیتهای طنز به وجود آورد اما این تقلید فاحش باعث شده که بازتاب مناسبی از مخاطبینش دریافت نکند.
ورود افراد جدید و خوشذوق به این عرصه احتمالاً میتواند کمک شایانی به پیشرفت طنز در ایران کند اما این مسئله نیازمند آن است که توجه ویژهای به اشخاص تازهکار شود و تحقق نیافتن این موضوع باعث شده بزرگان کهنهکار کمدی با ساخت آثار ضعیف بدون توجه به دردهای اصلی جامعه درآمدزایی کنند و هر روز بیشتر از پیش شاهد زوال آثار طنز ایرانی باشیم.
0 نظر ثبت شده