برخی افراد برای فیلمها موسیقی میسازند و در مرتبه بعد کسانی هستند که موسیقی آنها شکل سینما را تغییر میدهد. انیو موریکونه، که در ژوییه سال جاری درگذشت، یکی از انگشت شمار آهنگسازان تاریخ سینما بود که میتوانست راحت ادعا کند یکی از آنان است.
او بیش از 500 آهنگ برای سینما و تلویزیون در طول 60 سال فعالیت حرفهای خود نوشت. برجستهترین کارهای موریکونه در همکاری سرجیو لئونه شکل گرفت، در این دوران قطعاتی ساخته شد که حتی توسط کسانی که موسیقی فیلم را زیاد نمیشناسند نیز قابل تشخیص است.
موریکونه ابتدا نوازنده ترومپت در سبک جاز بود و تنظیم کننده آهنگهای پاپ در دهه 50 میلادی بود، سپس در در سال 1960 وارد حوزه سینما و تلویزیون شد. اولین فیلمهایی که موریکونه آهنگسازی آنها را بر عهده داشت فیلمهای درام سبک (Light Drama) و کمدی بود. آهنگسازی برای این فیلمها تخیل، تلاش و کوشش موریکونه را نشان میداد. تلاش موریکونه به اندازهای بود که برای نیمی از فیلمهای سال 1964 میلادی موسیقی ساخت.
شاخصترین کارهای موریکونه در سبک وسترن به ویژه همکاری او با سرجیو لئونه است. شاید همین همکاری باعث شده است که امروزه همچنان شهرت ماندگاری داشته باشد. حاصل این همکاری فیلمهای موفقی بود که که هم در ایتالیا و هم در صحنه بینالمللی باعث شهرت موریکونه شد. البته نکته جالب و مهم سهگانه لئونه این است که هر سه در سال 1967 در ایالات متحده بر روی پرده رفتند و با استقبال سردی مواجه شدند.
سال 1963 بود که سرجیو لئونه با موریکونه تماس گرفت تا برای فیلم یک مشت دلار آهنگسازی کند. همان موقع بود که این دو فهمیدند تقریباً سی سال پیش در یک دبستان درس میخواندند. موریکونه در آن زمان چیزی از وسترن نمیدانست و علاقه خاصی به فیلم کلاسیک کوروساوا (یوجیمو،1961( نداشت، اما موریکونه وقتی مبنای کهن و اسطورهای که لئونه میخواست با داستان انجام دهد را دید موافقت کرد که برای او موسیقی بنویسد.
افسانههایی که لئونه آنها را بیان میکرد با افسانههای وسترن هالیوودی تفاوت داشت مثلا داستان یک غریبه تنها که وارد یک شهر آشفته میشود و آن را پاک میکند، احترام مردم شهر و عشق به دست میآورد. سبک لئونه دارای شهرهای غریبه، آشفته و تنها است و قهرمان اصلی آن (که او را نمیتوان کاملاً قهرمان بنامیم) دیگر کلاه سفید و نشان ندارد. رابرت دووال درباره وسترن در سال 2006 میگوید “انگلیسیها شکسپیر دارند، فرانسویها مولیر، روسها چخوف و ما داستان وسترن داریم”.
تماشای یک مشت دلار در سال 1960 بدون شک تکاندهنده بوده است. وسترنی محصول مشترک ایتالیایی، آلمانی و اسپانیایی که فقط یک بازیگرآمریکایی دارد و داستانی دارد که برگرفته از یک فیلم سامورایی ژاپنی است. موریکونه با موسیقی وسترن همان کاری را کرد که لئونه با افسانههای وسترن انجام داده است. وقتی همکاری سوم موریکونه و لئونه (خوب، بد، زشت) شکل میگرفت، موریکونه بدون دیدن یک سکانس از لئونه برایش موسیقی نوشت.
این بار سینما به خدمت موسیقی درآمد؛ این لئونه بود که موسیقیهای موریکونه را سر صحنه پخش میکرد و بازیگران و حرکات دوربین با آن هماهنگ میشد.
روزی روزگاری در آمریکا آخرین همکاری چهار ساعته موریکونه با لئونه از 1968 است. اگر چه این فیلم دارای ارکستراسیون است اما یک موسیقی سنتی (تم دبورا) با شکوه را به نمایش میگذارد، این چنین یکی از زیباترین ملودیهای تاریخ سینما نوشته شد. موریکونه هرگز به طور جدی نمیتواند یک آهنگساز تخصصی وسترن طبقهبندی کرد (ژانری که طبق گفته موریکونه هشت درصد از کل تولیدات سینماییاش را تشکل میدهد).
موریکونه همکاریهای پایداری با کارگردانانی مانند: پیر پائولو پاسولینی، برناردو برتولوچی (یکی از بهترین کارگردانان ایتالیایی تمام دوران)، گیلو پونتکوروو، ترنس مالیک و… داشته است.
وقتی خبر درگذشت انیو موریکونه منتشر شد، واشنگتنپست از وی به عنوان آهنگساز قطعه (ah-ee-ah-ee-ah) در فیلم خوب بد زشت نام برد. کم لطفی است اگر زندگی حرفهای موریکونه را تنها به یک قطعه کوتاه تقلیل دهیم. اما نویسنده این متن هم قصد توهین نداشت . شاید کمتر کسی نام موریکونه را شنیده باشد، اما سخت است تصور کنیم روی زمین کسی زندگی کند که قطعه معروف فیلم خوب بد زشت را نشنیده باشد.
موریکونه برای ساخت موسیقی استراتژی از پیش تعیین شدهای نداشت و این احساس بود که این آثار را خلق میکرد. نکته سادهای است انیو موریکونه همیشه در یادها خواهد ماند، او دیروز بود امروز هست و فردا در جهانی بدون او همچنان ادامه خواهد داشت.
0 نظر ثبت شده